آزادی و تربیت در اسلام
فرد عضوی از پیکر جامعه و یا خشتی از سازمان آنست بنابراین، اسلام عنایت شدیدی مبذول داشته تا او را در سنینمختلف عمر، در کودکی، بلوغ، جوانی، و پیری تحت مراقبت و تربیت قرار دهد.
دولتهای دیکتاتوری تربیت کودکان را تحت نظر خود قرار داده و با رژیم و شرایط مخصوصی آنرا انجام میدهند.دولت با گماشتن افرادی به منظور کنترل وضع آنان، مراقبت شدیدی در تعلیم و تربیتشان به عمل میآورد. اینگونهحکومتها هیچ تأمینی از ناحیه مردم ندارند و هرگز جرأت ندارند که آنان را به حال خود رها کنند.
در چنین جوامعی، محور احساسات و افکار، مردم عقیده نیست بلکه «دولت» است که زور و اقتدارش را برآنانتحمیل کرده است.
ولی اسلام به این همه محافظهکاری و سانسور نیازی ندارد. اسلام به مردم درس «ایمان» میدهد و چون با «خدا» آشناشدند، بدون هیچگونه تظاهر و شرک به پرستش او سر فرود میآورند. باز همین عقیده است که افراد را تشویق میکندتا کودکانشان را براساس اخلاق اسلامی پرورش دهند. آنان در این کار منفعت مادی در نظر نمیگیرند و هیچگونه فشارو تهدیدی نیز بر آنان نیست. فقط درک دارند و بخاطر رضای خدا (خدایی که روح و جان خود را تسلیم او کردهاند) بهوظایفشان عمل میکنند.
از این بالاتر، پدر و مادری که معتقد به اسلام هستند وقتی که کودک خود را، طبق دستورهای اسلامی تربیت میکنندحتی توجّه به «داوطلبانه» بودن خود نمیکنند. چه آنان باور داشتهاند که تربیت فرزند از ضروریات زندگی طبیعیشاناست و در زندگی خانوادگی باید آن را نخستین موضوع مهم تلقی کرد. چون پدر و مادر مسلمان کودک را مطابقدستورهای دینی تربیت کردند، نتایج زیر را به دست میآورند:
اولاً: غرایز و تمایلات او را هرگز «سرکوب» نمیکنند. در پیش گفتیم سیستم تربیتی اسلام چگونه کودک را با اراده وواجد غرایزی معتدل بار میآورد.
ثانیاً: نهال کودک با بذر «اخلاق» بارور میشود. به همین دلیل او را از خودخواهی و خویشتنبینی که در آینده باعثایجاد مزاحمت دیگران خواهد گردید، وارسته میگرداند.
ثالثاً: «وجدان» در نهاد کودک بیدار میشود و اعمال وی را قدم به قدم محاسبه کرده، راه خوبی و بدی را به او نشانمیدهد. در این صورت انسان به خاطر آنکه همزیستی مسالمتآمیزی با سایر انسانها پیدا کند، پیرو نیکیهامیگردد (و نه از روی اجبار و تهدید نیروهای مافوق).
خلاصه تربیت اسلامی به کودک شخصیت و اراده میدهد، تا جز در برابر خدای بزرگ نزد کسی کرنش و اظهار عجز وفروتنی نکند.
چون نونهالان خود را براین روش پرورش دهیم که البته این از وظایف مهم هر خانواده است و هرگز به دستگاههایتجسسی و کارآگاهی دولت ربطی ندارد، افراد متعادل و مستقیم ببار خواهیم آورد. طبیعی است که این افراد، جامعه رانیز هماهنگ و متعادل میگردانند و در این صورت است که اجتماعی ما براساس مهر و محبت بنا میشود نه بر رویکین و نفرت[٦٧].
حقیقت اینست که مهر در مزاح بشر اصیل بوده و کین از ناحیه اصطکاک مصالح افراد پیش میآید. این اصطکاک را هرچه تقلیل دهیم به اتحاد و صمیمیت بشرخدمت کردهایم. (به آخرین فصل همین کتاب مراجعه شود).
در جامعه اسلامی دولت حق ندارد در آزادیهای شخصی افراد دخالت کند، ولی آزادی در اینجا مفهوم دیگری دارد.یعنی مثل دولتهای بیاساس کنونی نیست که این نام را بهانه انواع مفاسد و بیعفتیها قرار دهد و مردم را از هر جهتافسار گسیخته نماید.
میان اسلام و شیوه حکومتهای سرمایهداری این فرق هست که سرمایهداری برای حمایت از مصالح عدهای، آنان را آزاد و رها کرده و سپس سایر افراد را به استثمار ایشان درآورده است.
[٦٧]- فروید عقیده دارد که انسانیت بر مشاعر کین پایهگذاری شده است. به عبارت دیگر نزاع میان کین واپسزده اصیل، و مهری که از خارج به انسان تحمیلمیشود. مبنای انسانیت است. ولی من در فصل «ارزشهای والا» از وی انتقاد کرده و گفتهام: