انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

این‌ دو عقیده‌، هر دو از نظر بحث‌ ما مساویند زیرا:

این‌ دو عقیده‌، هر دو از نظر بحث‌ ما مساویند زیرا:

پیامبران‌ نیامدند تا مردم‌ را به‌ اجرای‌ غیرآگاهانه‌ دستورهای‌ آسمانی‌ مجبور کنند، به‌ علاوه‌ اگر مردم‌ دستورهای‌آنان‌ را برخلاف‌ مصلحت‌ خویشتن‌ می‌دیدند، هرگز زیربار گفتارشان‌ نمی‌رفتند.

«داروین‌» و «فروید» عقیده‌ داشتند که‌ سنن‌ اجتماعی‌ ساخته‌ اشراف‌ قوم‌ است‌ که‌ برای‌ حفظ‌ منافع‌ خودشان‌ در برابربینوایان‌ سنگربندی‌ می‌کنند! اگر ما هم‌ با آنان‌ هم‌ عقیده‌ شویم‌ اشکالی‌ نیست‌، زیرا بشر حتی‌ در اعصار تاریک‌ و دورمی‌فهمید که‌ حتی‌ منافع‌ شخصی‌ در پناه‌ اجتماع‌ به‌ تحقق‌ می‌رسد و به‌ همین‌ دلیل‌ گوشه‌گیری‌ و زندگی‌ انفرادی‌، برایش‌ امکان‌پذیر نبود.

هر چند ندانیم‌ که‌ در گذشته‌ عامل‌ پیدایش‌ مقررات‌ اجتماعی‌ چه‌ چیزی‌ بود؟ ولی‌ این‌ را می‌دانیم‌ که‌ آثار آن‌ باقی‌ مانده‌و کم‌کم‌ به‌ حال‌ تطور و رشد هم‌ درآمده‌ و اکنون‌ بحدی‌ رسیده‌ است‌ که‌ هرگز بشر نمی‌تواند خود را از آنها بی‌نیاز بداند.

سنت‌های‌ اجتماعی‌ مانند خود پدیده‌ جامعه‌ برخاسته‌ از درون‌ و «ضمیر» فرد است‌، یعنی‌ پیش‌ از آنکه‌ کسی‌ از خارج‌به‌ انسان‌ تحمیل‌ کند خودش‌ بنیان‌گذار آن‌ بوده‌ است‌، اما ادیان‌ برای‌ تنظیم‌ و اصلاح‌ سنن‌ و مقررات‌ اجتماع‌ آمدند.

کسانی‌ که‌ سنن‌ اجتماعی‌ را تحت‌ عنوان‌ میراث‌ گذشته‌ تاریک‌ بشر اهانت‌ می‌کنند، از انصاف‌ بدورند. البته‌ انحراف‌ایشان‌ معلول‌ پاره‌ای‌ از امراض‌ اجتماعی‌ خودشان‌ بوده‌ که‌ طرز فکر آنان‌ را از مسیر درست‌اندیشی‌ بیرون‌ رانده‌ است‌.

ما مدعی‌ نیستیم‌ که‌ تمام‌ مجتمعات‌ بشری‌ همواره‌ با سنن‌ صحیح‌ می‌زیسته‌اند، و نه‌ می‌گوییم‌ آنان‌ که‌ بر ضد اجتماع‌ قیام‌ کرده‌اند همه‌ خطاکار و منحرفند، چه‌ اجتماع‌ نیز مانند خود فرد بیماری‌ و انحرافها دارد.

جامعه‌ دارای‌ دو انحراف‌ اساسی‌ است‌ که‌ نخست‌ از سوی‌ خود افراد برخاسته‌، سپس‌ در فضای‌ جامعه‌ گسترده‌می‌شود.

انحراف‌ اول‌: وسیله‌ به‌ جای‌ هدف‌ شناخته‌ می‌شود. یعنی‌ مردم‌ هدفهای‌ اصیل‌ را فراموش‌ می‌کنند و به‌ گمانشان‌ چنین‌می‌آید که‌ زندگی‌ فقط‌ برای‌ خوردن‌، شهوات‌رانی‌ و جمع‌ مال‌ و ثروت‌ است‌. دیگر متوجّه‌ نیستند که‌ مطلب‌ درست‌ به‌عکس‌ این‌ بوده‌ و خوردن‌، برای‌ زنده‌ ماندن‌ و شهوت‌، برای‌ تولید نسل‌ و کسب‌ ثروت‌، بخاطر مصرف‌، صورت‌می‌گیرد.

انحراف‌ دوم‌: جمود اجتماعی‌. جمود مداومت‌ بر امری‌ را گویند که‌ به‌ نام‌ عادت‌، جزء خصایل‌ طبیعی‌ روان‌ شناخته‌شده‌ است‌. عادت‌ نقش‌ بسیار مهمی‌ در وجود انسان‌ بازی‌ می‌کند. چه‌ اگر عادت‌ نبود و از طریق‌ ناخودآگاه‌ (یا شبه‌خودآگاه‌) کارهایی‌ انجام‌ نمی‌داد، محال‌ بود که‌ انسان‌ بتواند بخشی‌ از نیروی‌ خود را به‌ امور مهمتری‌ از قبیل‌ اختراع‌ وکشف‌ افکار جدید مصروف‌ بدارد.

جامعه‌ نیز همچون‌ فرد از طریق‌ عادت‌ موفقیت‌های‌ بزرگی‌ بدست‌ می‌آورد و به‌ شیوه‌ ناخودآگاه‌ (یا شبه‌ خودآگاه‌)موفق‌ می‌شود که‌ در مراحل‌ تکامل‌ و ارتقاء، سنت‌های‌ جدیدی‌ از خود به‌ یادگار بگذارد. البته‌ گاهی‌ هم‌ ممکنست‌عادات‌ غلط‌ و جمود در مشاغل‌ مفسده‌انگیز، بخش‌ مهمی‌ از نیروهای‌ او را تلف‌ کند. در این‌ هنگام‌، جامعه‌ دچارانحرافی‌ شدید شده‌ که‌ برای‌ بهبودش‌ نیروی‌ فوق‌العاده‌ شدیدی‌ لازم‌ می‌نماید.

در اینجا پای‌ فرد ممتاز به‌ میان‌ می‌آید. اوست‌ که‌ باید بیاید و غبار جمود را از چهره‌ جامعه‌ برطرف‌ کرده‌، مردم‌ را به‌هدفهای‌ اصیل‌ زندگی‌ معتقد گرداند. بحث‌ درباره‌ فرد ممتاز را به‌ عقب‌ می‌اندازیم‌ تا در جای‌ مناسب‌ خود به‌ بحث‌درآید. فعلاً باید همین‌ را بدانیم‌ که‌ فرد ممتاز یکی‌ از افراد جامعه‌ است‌ و تحت‌ تأثیر عوامل‌ محیط‌ خود نیز واقع‌می‌شود. اما تنها امتیاز او در اینست‌ که‌ نبوغ‌ ذاتی‌ و نیروی‌ فوق‌العاده‌اش‌ وی‌ را کمک‌ می‌کند تا خود را از میان‌ مردم‌ کنارکشیده‌، با نظری‌ انتقادآمیز بر احوالشان‌ بنگرد.

یک‌ مرحله‌ بالاتر آنجاست‌ که‌ فرد ممتاز از اشتباه‌کاریهای‌ مردم‌ جامعه‌ سخت‌ متأثر شده‌ به‌ آنان‌ اعلام‌ خطر می‌کند.ملاحظه‌ می‌کنید که‌ در این‌ مقام‌ وی‌ تنها بینش‌ منفی‌ ندارد.

در مرحله‌ عالیتر، فرد ممتاز مردم‌ را به‌ اصلاح‌ وضع‌ خود می‌خواند، و در اوج‌ مراحل‌ امتیاز است‌ که‌ وی‌ رهبر آنان‌ شده‌با قلبی‌ سرشار از ایمان‌، امور اصلاحی‌ را شخصاً در اختیار می‌گیرد.

بدون‌ شک‌ درجه‌ کمال‌ و عظمت‌ فرد تنها در همینجاست‌...

ولی‌ نباید غافل‌ باشیم‌ جامعه‌ به‌ این‌ زودیها در برابر اینگونه‌ افراد تسلیم‌ نمی‌شود و هماره‌ مصلحین‌ بزرگ‌ بشر به‌ ویژه‌پیامبران‌ در این‌ پرتگاه‌ خطرناک‌، شکوه‌های‌ بسیار می‌نمودند.