الف ـ ارث
نخست درباره ارث که موضوعی اقتصادی است، صحبت کنیم، چه مدعیان علم اقتصاد نسبت به اسلام بدبین شده، آن را نظامی «عقب افتاده» و مستبد خواندهاند. اما اسلام برای زن حقوقی قایل گردیده که هنوز خانمهای دنیا در نقاطمختلف گیتی برای بدست آوردن آن حقوق، دست و پا میکنند و کسی هم به دادشان نمیرسد!
منطق اسلام در باب ارث آنست که قرآن میگوید:
﴿لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِ﴾ [النساء: ١١].
«بهره مرد برابر با بهره دو زن است».
و بسیار هم حرف صحیحی است. زیرا مرد عهدهدار هزینه زندگی است و زن در اسلام هیچگاه اجباری ندارد که نفقهبپردازد.
زن حق دارد که اموال شخصی خود را هرجا که مایل باشد مصرف کند. بنابراین، ظلم و استبداد کجاست؟
زن از نظر حساب اسلامی، ثلث اموال موروثه را برای مصرف شخصی خود برمیدارد و به مرد نیز دو ثلث دیگر رامیدهند ولی بشرط آنکه مخارج زن و فرزند و سایر اعضای خانواده را متعهد گردد در این صورت وجداناً خود حسابکنید و بگویید که برد با کیست و به کدامیک سهم بیشتری اصابت کرده است؟
مردبی زن، که جز برای خویشتن خرجی ندارد سخن ما را باطل نمیکند. چه وی بسیار در اقلیت قرار گرفته و ملاکقانونگذاری همیشه وضع غالب و رایج جامعه است.
به هرحال، جریان طبیعی آناست که مرد مخارج خانواده خود را تکفل کند و شاخصترین افراد خانواده زن میباشد.شوهر حق ندارد که در اموال زن بدون اجازه وی تصرف کند و زن نیز هر اندازه که ثروت داشته باشد، باز مخارجزندگیش را مرد میپردازد.
در مواردی که مرد هزینه نپردازد و یا بنای ستمگری و تندی با زن بگذارد، زن میتواند به حاکم شرع شکایت کند وسپس حاکم از شوهر التزام نفقه میگیرد و یا دستور جداییشان را صادر میکند. با این همه، آیا باز شبههای درباره «بهرهمرد برابر با بهره دو زن است» از نظر بحث اقتصادی، تبعیض علیه زن بشمار میرود؟
ضمناً باید یادآور شویم که اینگونه تفاوت میان زن و مرد فقط در باب ارث آمده، و اما در سایر امور اقتصادی، دیگرهیچ فرقی میان آن دو نیست و مثلاً اگر کار مشابهی انجام دهند، هر دو دستمزد مساوی خواهند گرفت. اسلام میاندستمزد زن و مرد و بهرههای تجاری آنان هیچ تفاوتی قایل نگردیده است. ولی زنان انگلستان اکنون که ١٤ قرن از زماناسلام میگذرد برای درک چنین مساواتی دست و پا میکنند!!.
همه دشمنان مغرض اسلام و برخی از مردم عامی مسلمان چنین پنداشتهاند که زن در اسلام به نصف مرد میارزد.ولی ما با حساب عدد ثابت کردیم که در باب ارث فرق میان آن دو سطحی بوده و با در نظر داشتن وظایف مرد در بابپرداخت هزینه خانواده، کفه زن سنگینتر نیز شده است.
اما دلیل آنکه چرا در باب «دادرسی» شهادت دو زن با شهادت یک مرد برابر است، اینست که دادرس در قضاوت خودنیاز به اطمینان و وثوق هرچه بیشتر دارد. در حالی که زن به لحاظ سرشت، موجودی عاطفی است، یعنی طوریآفریده شده که عواطف و احساسات بر وجودش چیرگی خاصی دارد. از اینرو احتمال آن میرود که به هنگام شهادتعواملی او را از مرز حقیقت بلغزاند. پس باید برای تأیید شهادت وی زن دیگری اضافه شود که اگر اولی لغزید، دومیضعف او را جبران کند.