انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

دنباله‌ داستان‌ فروید را چنین‌ می‌خوانیم‌:

دنباله‌ داستان‌ فروید را چنین‌ می‌خوانیم‌:

... آنگاه‌ فرزندان‌ دیدند که‌ نمی‌توانند مادر را به‌ تنهایی‌ تصاحب‌ کنند! چه‌ هرکس‌ رقیب‌ برادر خود بود و برای‌ تصاحب‌مادر باید او را هم‌ بکشد!.

چون‌ این‌ کار نبرد سختی‌ را در میانشان‌ برمی‌انگیخت‌، با هم‌ قرار گذاشتند که‌ هیچیک‌ از آنان‌ نباید به‌ حریم‌ مادر تجاوزکند. در نتیجه‌ به‌ جای‌ کشت‌ و کشتار همه‌ انسانها با هم‌ برادر و مهربان‌ شدند!!.

پس‌ این‌ هم‌ یکی‌ دیگر از احساسات‌ پاک‌ و عالی‌ انسانی‌، یعنی‌ آدمیان‌ نخستین‌ به‌ جای‌ جنگ‌ و غرور و خودپرستی‌ بایکدیگر برادری‌ آغاز کردند و مصالح‌ عمومی‌ را بر لذّتهای‌ شخصی‌ ترجیح‌ دادند.

البته‌ آنچه‌ ما از این‌ داستان‌ نتیجه‌ می‌گیریم‌ تنها همین‌ نیست‌. چه‌ قسمت‌ آخر گفتار فروید بخوبی‌ دلالت‌ دارد براینکه‌ انسان‌ قادر است‌ انگیزه‌های‌ طبیعی‌ خود را «کنترل‌» کند و برای‌ ایجاد مصلحت‌ عمومی‌ از اجرای‌ تمایلات‌شخصی‌ چشم‌ بپوشد.

فروید از قول‌ «داروین‌» نقل‌ کرده‌ که‌ در گروه‌ گاوهای‌ نر نیز نظیر این‌ جریان‌ رخ‌ داده‌! یعنی‌ آنها نیز نسبت‌ به‌ مادر خودتمایل‌ جنسی‌ داشتند و برای‌ رفع‌ مزاحمت‌ پدر وی‌ را به‌ قتل‌ رساندند. ولی‌ گاوها نه‌ تنها از جنایت‌ خود پشیمان‌نشدند، بلکه‌ برادرها به‌ جان‌ یکدیگر افتاند و هر گاو ضعیفی‌ که‌ در میان‌ این‌ نبرد بود کشته‌ شد و در نتیجه‌ گاو قوی‌ برمادر تسلط‌ کامل‌ یافت‌!.

بنا به‌ گفته‌ فروید میان‌ انسان‌های‌ نخستین‌ با گاوها، خیلی‌ فرق‌ وجود داشت‌. چه‌ اولاً انسان‌ها از کرده‌ خود پشیمان‌شدند، و ثانیاً جلوی‌ خود را از تعدی‌ درباره‌ همنوعان‌ خویش‌ گرفتند.

این‌ سخن‌ فروید بود. ما نیز بیش‌ از آن‌ چیزی‌ نگفته‌ایم‌ و بعد از این‌ هم‌ نخواهیم‌ گفت‌.

همین‌ مقدار کافیست‌ برای‌ هر کسی‌ که‌ می‌خواهد نهاد ممتاز بشری‌ را درک‌ کند و باورش‌ بیاید که‌ انسان‌ به‌ حکم‌طبیعت‌ سرشت‌ قادر است‌ که‌ خود را از محدودیت‌ انگیزه‌های‌ غریزی‌ بیرون‌ بکشد.

فروید که‌ غفلتاً به‌ این‌ حقیقت‌ اعتراف‌ کرده‌، ضربه‌ای‌ کاری‌ بر سایر بخشهای‌ نظریه‌ و مباحث‌ خود زده‌ است‌. چه‌ باتصدیق‌ این‌ مطلب‌ که‌ فرزندان‌ انسانهای‌ نخستین‌ توانستند خود را کنترل‌ کنند، موضوع‌ «جبر روانی‌» تخطئه‌می‌شود.

همچنین‌ اگر تمام‌ مشاعر انسانی‌ مربوط‌ به‌ غریزه‌ باشد پس‌ چرا در برابر عمل‌ غریزی‌ پشیمانی‌ و ندامت‌ احساس‌کردند؟ این‌ احساس‌ که‌ از ذات‌ فرزندان‌ جوشید (چه‌ در آنجا کسی‌ نبود که‌ تحمیلی‌ بر آنان‌ روا دارد، بلکه‌ خودشان‌ به‌محض‌ فارغ‌ شدن‌ از قتل‌ پدرها لحظه‌ای‌ اندیشیدند و پشیمان‌ شدند) ارزش‌های‌ اخلاقی‌ را تأیید کرد.

شگفتا که‌ خداوند چگونه‌ از درون‌ افکاری‌ تاریک‌، اشعه‌ نورانی‌ حقیقت‌ را به‌ ما ارائه‌ می‌دهد!.

فروید در تفسیر رفتار انسانی‌، بحث‌ «دوگونگی‌ عواطف‌» را پیش‌ کشیده‌ و گفته‌ است‌: همیشه‌ لذّت‌ به‌ خودی‌خودملازم‌ با درد است‌، و مهر و تمایل‌ نیز آمیخته‌ با تنفر و کین‌ می‌باشد. این‌ احساسات‌ متضاد، متکی‌ به‌ هیچ‌ اصلی‌ نبوده‌ وتنها «طبیعت‌» انسان‌ است‌ که‌ دارای‌ چنین‌ اقتضایی‌ می‌باشد. بنابراین‌، زمانی‌ که‌ «مهر» در وجود کسی‌ پیدا شد، «کین‌»نیز به‌ خودی‌ خود آمده‌ و شخص‌ محبوب‌ مورد کین‌ نیز واقع‌ می‌سازد. سپس‌ هرچه‌ مهر گسترش‌ یابد، به‌ همان‌ اندازه‌کین‌ نیز توسعه‌ می‌یابد. ولی‌ چون‌ ممکن‌ نیست‌ که‌ دو احساس‌ متضاد در خارج‌ با هم‌ ظهور یابد، به‌ ناچار مهر ظاهرمی‌شود و کین‌ در «ضمیر» انسان‌ سرکوب‌ می‌گردد (شرح‌ این‌ مطلب‌ در فصل‌ «فروید» گذشت‌).

تمام‌ زندگی‌ بشر، از نظر فروید براساس‌ «کین‌ سرکوب‌ شده‌» برپاست‌ و آدمی‌ را بدون‌ توجّه‌ به‌ سوی‌ کارهایش‌ سوق‌می‌دهد. فروید معتقد است‌ از نزاعهایی‌ که‌ همواره‌ میان‌ مهر ظاهری‌ و کین‌ سرکوب‌ شده‌ برپاست‌، دین‌ و تمدن‌ ومقررات‌ اجتماعی‌ پدید آمده‌ و تمام‌ مظاهر بشری‌ از آن‌ سرچشمه‌ گرفته‌ است‌!!.

فروید در بیشتر کتابهایش‌ به‌ این‌ مطلب‌ تکیه‌ کرده‌ و برای‌ اثبات‌ آن‌ حماسه‌ها سروده‌ است‌. ولی‌ سرانجام‌ در دو سطرآنچنان‌ قلمش‌ لغزیده‌ که‌ بنیاد نظریه‌ خود را از اساس‌ ویران‌ می‌کند. وی‌ در کتاب‌ «Totem and Taboo» نوشته‌ است‌:

«کینه‌ای‌ که‌ از مهر و تمایل‌ نسبت‌ به‌ مادر در فرزند پیدا می‌شود، بدون‌ مزاحم‌ بر او چیره‌ نمی‌گردد. بلکه‌ با علاقه‌ ومهری‌ که‌ فرزند قبلاً نسبت‌ به‌ پدر داشته‌ بر خود می‌کند و باید آنقدر با آن‌ بجنگد تا سرانجام‌ بر ذات‌ فرزند فایق‌ آید».

فروید با این‌ سخن‌ به‌ دو حقیقت‌ مهم‌ معترف‌ گردیده‌ است‌: یکی‌ آنکه‌ کین‌ در پیدایش‌ پیرو یک‌ اصل‌ اساسی‌ بوده‌، معلول‌ مهر و تمایل‌ فرزند نسبت‌ به‌ مادرش‌ می‌باشد.

دوم‌ آنکه‌ پس‌ از زمان‌ پیدایش‌ مهر، کینه‌ بوجود آمده‌ است‌ و به‌ تعبیر خود فروید کینه‌ باید با موجود قبلی‌ Oldestablished یعنی‌ با مهر، بجنگد.

حقیقت‌ سوم‌ که‌ باز می‌توان‌ از خلال‌ این‌ عبارات‌ استفاده‌ کرد آنست‌ که‌ کینه‌ نهفته‌ در نهاد انسان‌ با قوای‌ خارجی‌نمی‌جنگد، بلکه‌ با یک‌ احساس‌ اصیل‌ ذاتی‌ که‌ به‌ نام‌ «مهر» که‌ آن‌ در نهاد انسان‌ وجود دارد. آنگاه‌ این‌ مهر و کینه‌ هر دودر داخل‌ روان‌ به‌ ستیز با یکدیگر برخاسته‌، کینه‌ سرانجام‌ سرکوب‌ می‌شود.

پس‌ بنابر اعتراف‌ فروید می‌توان‌ این‌ نتیجه‌ را گرفت‌ که‌ جامعه‌ بشری‌ قادر است‌ با کمک‌ از سرشت‌ خود انسان‌ براساس‌عاطفه‌، دوستی‌ و تعاون‌ زیست‌ کند. البته‌ به‌ شرط‌ آنکه‌ نظام‌ حکیمانه‌ای‌ بر او سایه‌ بیفکند و عوامل‌ کین‌ را تا آنجا که‌ممکنست‌، کاهش‌ دهد.