انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

انسان‌ مادی‌

انسان‌ مادی‌

مذهب‌ مادی‌ می‌گوید: انسان‌ نيروی‌ خلاق‌ هستی‌ است‌!

این‌ جمله‌ زیبا و درخشانی‌ است‌ که‌ در ابتدا چنین‌ می‌فهماند که‌ هواداران‌ مکتب‌ مادی‌ به‌ انسان‌ و انسانیت‌ در شکل‌بلند و برجسته‌ آن‌ ــ با همه‌ آنچه‌ از جسم‌ و عقل‌ و روح‌ که‌ در وی‌ قرار دارد معتقداند، ولی‌ حق‌ این‌ است‌ که‌ آنان‌ وقتی‌که‌ این‌ جمله‌ را می‌گویند، فقط‌ این‌ را در نظر دارند که‌ انسان‌ به‌ تنهایی‌ حاکم‌ و فرمانروای‌ زمین‌ است‌!.

یعنی‌ وجود خدایی‌ که‌ بر خلق‌ و وجود آنان‌ محیط‌ بوده‌ و مدبر شئون‌ زندگی‌ آنان‌ برای‌ مقصدی‌ که‌ اراده‌ می‌کند باشد، از حساب‌ آنان‌ خارج‌ است‌ و چنین‌ عقایدی‌ در مشاعر و افکارشان‌ وجود ندارد.

آنان‌ به‌ این‌ سخن‌ عقیده‌ ندارند که‌ تا مقام‌ انسان‌ را بالا ببرند، بلکه‌ منظورشان‌ فقط‌ این‌ است‌ که‌ وجود و دخالت‌ خدایی ‌را در امور و شئون‌ مخلوق‌ انکار کنند.

اما ایمان‌ و عقیده‌ آنان‌ به‌ انسان‌، فقط‌ بر این‌ اساس‌ است‌ که‌ او فقط‌ ماده‌ است‌ و صورت‌ حقیقی‌ عالم‌، در مادی‌ بودن‌ آن‌منحصر می‌شود... ولی‌ اگر بپرسند در این‌ صورت‌ فکر و شعور چیست‌ و از کجا منبعث‌ می‌شود؟ چنین‌ برای‌ ما روشن‌خواهد شد که‌ آنها نتایج‌ دماغ‌ و مغز انسانی‌ است‌! و انسانیت‌ خود نیز نتیجه‌ طبیعت‌ است‌».

و: «افکار را مغز انسان‌ پدید می‌آورد و این‌ دماغ‌ و مغز نیز جز ماده‌ای‌ که‌ دارای‌ ترکیب‌ دقیقی‌ است‌، چیز دیگری‌نیست‌[٤٤]، و «آن‌ جزیی‌ از جسم‌ است‌ که‌ تأثیرات‌ عالم‌ خارج‌ را منعکس‌ می‌کند»[٤٥].

بنابراین‌ آنان‌ جز به‌ جنبه‌ مادی‌ انسان‌ عقیده‌ ندارند و عقل‌ در نظر آنان‌ وسیله‌ای‌ مادی‌ است‌ که‌ تأثیرات‌ خارجی‌ رامنعکس‌ می‌کند و تحت‌تأثیر آن‌ قرار می‌گیرد، ولی‌ به‌ خودی‌ خود یک‌ حقیقت‌ فعال‌ و مؤثر و با اراده‌ نیست‌.

مارکس‌ می‌گوید: «در تولید اجتماعی‌ که‌ مردم‌ به‌ دنبال‌ آن‌ می‌روند به‌نظر می‌رسد که‌ روابط‌ مجددی‌ را برقرار می‌کنندکه‌ از آن‌ بی‌نیازی‌ نیست‌: و این‌ روابط‌ مستقل‌ از اراده‌ آنان‌ است‌. روابط‌ تولید مطابق‌ مرحله‌ محدودی‌ از تکامل‌ مادی‌آنان‌ در تولید است‌، مجموعه‌ کلی‌ این‌ روابط‌ بنای‌ اقتصادی‌ جامعه‌ را بوجود می‌آورد و آن‌ اساس‌ واقعی‌ و حقیقی‌است‌ که‌ نظم‌ قانونی‌ و سیاسی‌ جامعه‌ بر آن‌ برقرار است‌ و مشکل‌های‌ بسیاری‌ از بیداری‌ها و جنبش‌های‌ اجتماعی‌ بااین‌ اساس‌ موافق‌ است‌ پس‌ اسلوب‌ و روش‌ تولید، از زندگی‌ مادی‌ همان‌ عاملی‌ است‌ که‌ کیفیت‌ و صفات‌ عمومی‌ کارهاو فعالیت‌های‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ و معنوی‌ را در زندگی‌، معین‌ و مشخص‌ می‌کند. شعور و احساس‌ مردم‌ عامل‌ تعیین‌کنندۀ‌ وجودشان‌ نیست‌، بلکه‌ وجود آنان‌ همان‌ عاملی‌ است‌ که‌ مشاعرشان‌ را تعیین‌ و مشخص‌ می‌کند»[٤٦].

و فردریک‌ انگلس‌ می‌گوید: «نظریه‌ مادی‌ از این‌ ریشه‌ و مبدأ سرچشمه‌ می‌گیرد که‌: تولید و مبادلات‌ فرآورده‌های‌تولیدی‌، که‌ همیشه‌ همراه‌ هر تولیدی‌ است‌، پایه‌ و اساسی‌ است‌ که‌ همه‌ نظام‌های‌ اجتماعی‌ بر آن‌ برقرار است‌. پس‌برحسب‌ این‌ نظریه‌، می‌یابیم‌ که‌ اسباب‌ نهایی‌ همه‌ تغییرات‌ و تحولات‌ اساسی‌ را نباید در عقول‌ و اندیشه‌ها و یا درکوشش‌های‌ آنان‌ به‌ دنبال‌ حق‌ و عدالت‌ ازلی‌، جستجو و بررسی‌ نمود. بلکه‌ باید آن‌ را در تغییراتی‌ که‌ در روش‌ مبادله‌ واسلوب‌ تولید پدید می‌آید، جست‌. بنابراین‌ بر ما لازم‌ است‌ که‌ از این‌ اسباب‌ و علل‌ در فلسفه‌ بحث‌ نکنیم‌، بلکه‌ باید دراقتصادیات‌ عصری‌ که‌ مورد نظر است‌، به‌ کاوش‌ و جستجوی‌ آن‌ پرداخت‌».

[٤٤]- اگر عقل‌ ماده‌ باشد فکر و اندیشه‌ به‌ ذاته‌ ماده‌ نیست‌، زیرا آن‌ با حدود زمان‌ و مکان‌ محدود نمی‌شود.

[٤٥]- به‌ نقل‌ از استاد عبدالفتاح‌ ابراهیم‌، در کتاب‌ «دراسات‌ فی‌الاجتماع‌» صفحه‌ ٦٨.

[٤٦]- ترجمه‌ دکتر راشد البراوی‌. کتاب‌ «النظام‌ الاشتراکی‌» صفحه‌ ٢٢١٠.