تصادف؟
فروید و اطرافیانش میگویند که این تصادف است که پارهای از خوابها را تحقق میبخشد و یا این خود خواب است که انسان راناآگاهانه و بدون توجّه بهسوی انجام کاری سوق میدهد و آنگاه آدمی میپندارد که آن عمل از پیش به وی الهام شده بود. تصادفممکن است پارهای حالات را تفسیر کند و الهام ذاتی هم پاره دیگر را ممکن است توجیه نماید، ولی از اینها گذشته حالاتی باقیمیماند که نمیتوان آنرا بر این پایهها تفسیر نمود و این نیرنگسازی و حیلهجوییهای غیرعلمی است که اصرار به گشودن راهیبرای اثبات عقیده غیر دقیقی میورزد.
با وجودی که فروید به ضمیر پنهان که انبار تجربههای شخصی و اوضاع و احوال محدود و کوچک زندگی مرد استایمان دارد، ولی اعتراف اول او که یک صفحه بعد آنرا منکر میشود، برای اثبات اینکه پارهای خوابها با تفسیر او کهجهان روح را منکر است تطبیق نمیکند، کافی است.
حقیقت دوم اینکه نرسیدن علم تا امروز به راز و تفسیر این رابطه مخفی و دقیقی که انسان را با هستی بزرگ و غیبمجهول مربوط میکند، دلیل بر این نیست که چنین رابطهای وجود ندارد، تنها چیزی که اثبات میکند این است که علمهنوز بدان نرسیده است. کسی چه میداند شاید پس از گذشت مدتی به آن برسد. علم امروز به وجود تلهپاتی [٢٩] اعترافنموده است و این نسبت به انسانی که نیروی او را محدود میدانند و آن را فقط در مدار حواس قرار میدهند، از عجایب بشمارمیرود.
یکی از کسانی که در خصوص تلهپاتی تجارب متعددی دارد «ژوزف سنیل» نویسنده کتاب «حس ششم» است که نام کتاب دلالت بر عقیده نویسنده آن دارد، ایننویسنده درباره تعطیل این حس میگوید: «اجسام مادی ممکن است از دور احساس شوند، زیرا یکی از خواص آنها این است که همیشه ارتعاشهای موجی پیدر پیاز خود پراکنده میکنند که تا نقاط دور دست میروند و شاید مانند اشعه مجهول از هر حائل و مانعی بگذرند. او غرایز پارهای حیوانات را که از فاصلههای دوری، همنوع و یا ماده خود را مییابند و یا در جاهای پنهان به آنها راه میبرند، معلول همین حس میداند که آن ارتعاشها و امواج مخصوص را درک میکنند.
بعضی مثل «دکارت»! این حس را به غده صنوبری مربوط میدانند»! آنچه مسلم است وجود چنین حسی در افرادی از بشر است و در توجیه و حالات آنبررسیهای زیادی شده «فلاماریون» در کتاب «اسرار مرگ» نمونههای بسیاری از آنرا یاد کرده و به شرح و بسط آن میپردازد، دانشمندان زیادی در این بارهتألیف نمودهاند از آن جمله: «W.Carington» (و. کارینگتون) نویسنده و دانشمند انگلیسی کتابی در این مورد نوشته و این کتاب را آقای «موریس پلانیول»Maurice. Planiol استاد سابق دانشگاه تهران به فرانسه ترجمه و در سال ١٩٤٨ از طرف کتابخانه پایو Payot در حدود ٢٥٠ صفحه چاپ شده است و خوانندهبرای کسب اطلاع بیشتری در این باره، میتوانند به کتاب «نبوت و تکامل» تألیف آقای سیدضیاءالدین روحانی مراجعه نمایند. (خسروشاهی)
با اینحال چه مانع میشود که فردا به افقهای بزرگتر و وسیعتری در تفسیر روانانسانی برسند؟ مخصوصاً پس از آنکهبر اسرار اتم و نور، آگاه شدند این موضوع عملیتر به نظر میرسد، پس اصرار فروید بر انکار عامل روحی از زندگیبشر، یک واقعیت علمی ثابت شدهای نیست، بلکه تفسیری است که از انفعالات مخصوصی پدید آمده که ارتباط وپیوندی با علم ندارد و بر ما، مخصوصاً شرقیها، فرض و واجب نیست که به آن ایمان بیاوریم و آن را چون آیهای که ازآسمان فرود آمده! بربائیم.
[٢٩]- تلهپاتی از دو کلمه یونانی «تله» به معنی دور و «پاتی» به معنی حس و شعور تشکیل شده است که به معنی دریافت و ادراک از دور است.