کمونیستها!
کمونیستها قبل از هر چیز معتقدند که روانشناسی سخن بیهودهای است، ولی نه از آن جهت که روانشناسی را محیط برهمه جنبههای گوناگون روان آدمی نمیدانند، بلکه برای این که روانشناسی برای انسان تمایلات فطری اثبات میکند واین سخن مقدمه آن خواهد شد که عدهای بگویند: علاقه به «تملک» و «مالکیت دوستی» نیز یک تمایل فطری است کهدر همه افراد وجود دارد، از این جهت همهچیز از نظر آنان بهصورت خرافات سرمایهداران جلوه میکند!.
ولی در عینحال آنان به فروید علاقهمندند و به وی ایمان دارند، زیرا فروید و افکار او، شهوات و تمایلات آنان را درراه نابود کردند و از هم پاشیدن همه مقدسات و آلوده نمودن آنها، اشباع میکند.
آنان در سایه افکار فروید، همه مقدسات را چنین معرفی میکنند که آنها ساخته جامعه فئودالی و سپس سرمایهداری!است تا در پناه آن خویش را حفظ کنند و در حقیقت چیزی نیستند که بتوان برای آن اعتباری قائل شد! و همین کهپایههای مقدسات فرو ریخت و چهره آن در روان فرد آلوده شده و در نتیجه، روح اجتماع نیز بصورت آلودهای درآمد، کمونیسم نیمی از مقاصد خویش را بازیافته و راه را تا نیمه طی کرده است. و از این رو است که آنان در برابر مردی که بههیچ یک از اصول آنان عقیده ندارد، اینگونه سر تعظیم فرود آورده و شیفته وی شدهاند[٤٣].
[٤٣]- از تصادفهای عجیب اینکه فروید یهودی بود «کارل مارکس» نیز همین مذهب را داشت! و گذشته از حدود اخلاص آنها در مذهبشان، حرکت و نهضتیهودی از بهرهبرداری از نظریات آنها در راه مقاصد و مصالحشان غفلت نکرد و در کتاب «پروتکلهای دانشمندان صهیونی» که سیاست جهانی یهود را ترسیکمیکند، چنین مینویسد: «لازم است که ما برای فروریختن و ساقط کردن اخلاق در همهجا، فعالیت کنیم تا راه سیطره ما آسان گردد، فروید از ما است و اوبزودی روابط و علاقههای جنسی را آفتابی و علنی خواهد کرد، تا در نظر جوانان چیز مقدسی باقی نماند و کار به جایی برسد که هدف اصلی جوانان فقطسیراب کردن غرایز جنسی باشد، در این هنگام اصول اخلاق قربانی و نابود خواهد شد»... و همچنین در این کتاب اشارهای نظیر اشاره بالا، درباره استفاده وبهرهبرداری از نظریات کارل مارکس، برای در هم شکستن عقاید دینی و نشر مبادی مادی که در راه سیطره یهود را بر عالم آسان میسازد، وجود دارد، زیرامیگوید: «ما پیروزی داروین و مارکس و نتیجه را در ترویج آراء و عقایدشان ترتیب دادهایم، زیرا اثر ویران کنندهای که علوم آنان در ویران نمودن اصولاخلاقی، در فکر غیریهودیان دارد بخوبی بر ما روشن است«. (مؤلف)