انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

سرکوبی‌ غرایز

سرکوبی‌ غرایز

واپس‌ زدن‌ و سرکوبی‌ غرایز و امیال‌، همان‌ طوری‌ که‌ روانکاوان - و در رأس‌ آنان‌ فروید - می‌گویند، تنها امتناع‌ از انجام‌ اعمال‌ وامیالی‌ که‌ انرژی‌ شهوانی‌ انسان‌ بسوی‌ آن‌ می‌کشاند، نیست[٥٦]‌. بلکه‌ واپس‌ زدن‌ امیال‌ و در نتیجه‌، تولید عقده‌های‌ روانی‌، ناشی‌ از آن‌ است‌ که‌ انسان‌ اعمال‌ و امیال‌ غریزی‌ را ناپاک‌ شمرده‌ و در داخل‌ روان‌ خویش‌ بوجود و واقعیت‌ آن‌ اعتراف‌ ننمایدو اندیشه‌ و تفکر در پیرامون‌ آن‌ را شایسته‌ نداند و احساس‌ تمایل‌ غریزی‌ را نادرست‌ بشناسد.

و این‌ حالتی‌ است‌ که‌ از اطاعت‌ «فوق‌ من‌» که‌ نماینده‌ تسلط‌ پدر و یا خدا است‌! بوجود می‌آید. یعنی‌ اطاعت‌ از نیروی‌ قهاری‌که‌ بر فرد، این‌ احساس‌ را به‌ کلی‌ حرام‌ و ممنوع‌ می‌نماید!.

هنگامی‌ که‌ انسان‌ چنین‌ بیاندیشد که‌ احساس‌ شهوت‌ و تمایل‌ خاص‌ آن‌ زشت‌ و یا حرام‌ است‌، این‌ را واپس‌ می‌زند و بدان‌اجازه‌ ظهور در میدان‌ ضمیر آشکار که‌ مواجه‌ با جامعه‌ و مسئول‌ زندگی‌ خارجی‌ است‌ ـEgo ـ نمی‌دهد.

ولی‌ این‌ تمایل‌ علی‌رغم‌ واپس‌ زدن‌ آن‌، به‌صورت‌ نیرومندی‌ همچنان‌ در پشت‌ پرده‌ ضمیر آشکار، باقی‌ و برقرار می‌ماند و ازاینجا کشمکش‌ میان‌ این‌ نیروی‌ محبوس‌ و نیرویی‌ که‌ آن‌را محبوس‌ و دچار کتمان‌ و پرده‌پوشی‌ نموده‌، بوجود می‌آید و از این‌جنگ‌ و مبارزه‌ دو نیرو، به‌ اندازه‌ شدت‌ آن‌ و متناسب‌ با اوضاع‌ و احوال‌ شخصی‌ فرد، ناراحتی‌ها و اضطراب‌های‌ روحی‌بوجود می‌آید.

مهمترین‌ پایه‌ و شرط‌ اساسی‌ عمل‌ واپس‌زدن‌، اینست‌ که‌ انسان‌ در اثر تعلیماتی‌ که‌ به‌ وی‌ تلقین‌ می‌شود در باطن‌ روح‌ خود، به‌احساس‌ تمایل‌ خاصی‌ که‌ حق‌ هر انسانی‌ است‌ اعتراف‌ ننماید.

از اینجا روشن‌ می‌شود که‌ چگونه‌ فشار و جمود مسیحیت‌ در تحریم‌ تمایلات‌ انسان‌ در مورد نیکی‌های‌ زندگی‌، درهای‌اضطراب‌ها و تشویش‌های‌ شدید و ویران‌ کننده‌ روحی‌ را می‌گشاید...

اما اسلام‌ امتیاز مهم‌ آن‌ در همین‌ میدان‌ است‌ زیرا اسلام‌ از آغاز کار، راه‌ را در برابر واپس‌ زدن‌ غرایز نمی‌گشاید، بلکه‌ اصولاً ازپیش‌ آمد چنین‌ وضعی‌ پیشگیری‌ می‌کند و فرصتی‌ برای‌ پیدایش‌ آن‌ باقی‌ نمی‌گذارد، اسلام‌ همان‌طوری‌ که‌ در ضمن‌ آیه‌ای‌ ازقرآن‌ یاد کردیم‌، اعتراف‌ می‌کند که‌ مردم‌ به‌ این‌ شهوت‌ها علاقمندند، و این‌ تمایلات‌ در نظر آنان‌ تزیین‌ و آرایش‌ شده‌ است‌، بنابر این‌ از واقعیت‌های‌ زندگی‌ به‌ شمار می‌روند.

یک‌ فرد مسلمان‌ همین‌ که‌ می‌بیند مسئله‌ توجّه‌ به‌ غرایز یکی‌ از واقعیت‌های‌ زندگی‌ است‌ و قوانین‌ آسمانی‌ هم‌ وجود آن‌ رااعتراف‌ و تأیید می‌کنند در روح‌ خویش‌ از این‌ شهوات‌ احساس‌ تنفر و انزجار نمی‌کند تا سبب‌ واپس‌زدن‌ میلی‌ در او گردد.یعنی‌ براساس‌ تعلیمات‌ اسلامی‌ چنین‌ حالتی‌ اصولاً هرگز بوجود نخواهد آمد، وی‌ معنی‌ این‌ حقیقت‌، این‌ نیست‌ که‌ انسان‌می‌تواند همراه‌ این‌ شهوات‌، تا آخرین‌ نقطه‌ ممکن‌، آزاد باشد و به‌صورت‌ برده‌ امیال‌ خویش‌ درآید و از سرحد انسانیت‌ بیرون‌رود. هرگز! اگر این‌ آزادی‌ مباح‌ شود، موجب‌ بزرگترین‌ زیان‌ها، نه‌ تنها بر موجودیت‌ جامعه‌ بلکه‌ بر واقعیت‌ و موجودیت‌ فردخواهد شد.

بنابراین‌ لازم‌ است‌ برای‌ آن‌ حدودی‌ برقرار شود، تا بوسیله‌ آن‌، منافع‌ فردی‌ و اجتماعی‌ محفوظ‌ بماند، ولی‌ این‌ حدودهیچ‌وقت‌ موجب‌ واپس‌زدن‌ امیال‌ و تولید عقده‌ روانی‌ نمی‌گردد و موضوع‌ نمایان‌ اهمیت‌ نیز همین‌ است‌.

این‌ حدود فقط‌ اندازه‌ لازم‌ فعالیت‌ حیوانی‌ را تنظیم‌ می‌نماید و برای‌ آن‌ میدان‌های‌ معینی‌ را اختصاص‌ می‌دهد که‌ در اثرفعالیت‌ در آن‌ میدان‌ها، از عواقب‌ سوء در امان‌ خواهد ماند، و البته‌ این‌ حدود هرگز متعرض‌ اصول‌ و ریشه‌های‌ روانی‌تمایلات‌ نمی‌گردد و احساس‌ شهوت‌ و تمایل‌ مربوط‌ به‌ آن‌ را، تحریم‌ نمی‌نماید.

[٥٦]- صفحه‌ ٨٢ کتاب‌ «Three Conatribuions to the sexual theory».