میگساری:
برخی میگویند با نوشیدن شراب، غمهای زندگی خود را فراموش میکنیم و از یأس و وحشت، گریخته ساعتی بهخوشی و مستی فرومیرویم. ولی آیا این سخن صحیح است؟ آخر ارزش این خوشی چیست که به دنبال آن خماری وسرگیجه است و هنگام صبح، چهره زندگی دوباره همچون روز پیش، تاریک و گرفته مینماید؟!.
به هرحال میگساری از آفات مهم اجتماعی است و نظم و توازن آن را به هم میریزد. چون کاخنشینان از کثرت لذایذ وجرایم و فحشا خسته میشوند. برای آنکه حواس از کار افتاده خود را اندکی به حال آورند، ناچار به نشاط مصنوعیدست میزنند. همچنین بیکاری دایمی این طبقه، باعث کسالت روح و خستگی آنان گشته و سپس مجبور میشوند کهبا تفریحات ساختگی خود را سرگرم کنند.
اما توده محروم که غصه میخورند و رنج میکشند، آنان نیز ناچارند که از آشفتگی وضع زندگی خود، به مشروب یاسایر «مخدرات» پناه ببرند تا مگر پاسی از شب را در بیخیالی و فراغت از درد و محرومیت گذرانده، برای فردای خودآماده تحمل بار غمهای روزافزون زندگی شوند!.
جامعه بیسامانی که افراد آن دچار شکاف طبقاتی شدهاند، این چنین به مشروب و مخدرات دیگر آلوده هستند. گرچهامروزه میگساری در تمام اجتماعات رایج شده، ولی در همهجا رل اصلی خود را بازی میکند که از یاد بردنناملایمات و بلاتکیلفیهای زندگی است.
غرب مادی که عقیده به «روح» ندارد و از حریم «ماده» قدمی فراتر ننهاده یک تمدن مادی پدیدآورده است. تمدنی کهباریگران برگرده اعصاب انباشته و دیگر رفاه روحی برای مردم وجود ندارد. مردم نمیتوانند با سرگرمیهای روحیخستگی روزمره اعصاب و تن خود را برطرف کنند، لذا ناچارند که راههای مصنوعی، فضایی آرام! برای خود بیافرینندو لحظهای از آلام زندگی یکنواخت ماشینی، خود را فراغ احساس کنند.
روان انسان با زندگی ماشینی سنخیت و انس ندارد، و از عمق در متن چنین زندگیای آرامش نمییابد.
شراب و سایر مفاسد اخلاقی قدم به قدم با تمدن غرب به پیش میرود! این تمدن به هرجا که میرسد مفاسد اخلاقیرا نیز به دنبال خود میگستراند.
جامعه مسلمین به انسانیت معتقد است و هیچگاه به مشروب پناهنده نمیشود. نظام صحیح اسلامی موظف استکه اوضاع مختل جامعه را به وضع متعادل برگرداند. باید برای بیکارها (توده مردم یا کاخنشینان بیکاره) زمینهفعالیت تولیدی فراهم کند و آنان را به کار وادارد. زیرا بدینوسیله هم فقر و احتیاج ریشهکن میشود و هم بیکاریخستهآور اشراف، چاره میپذیرد!.
از این مهمتر آنکه اسلام در عبادت پروردگار نوعی جذبه عاشقانه نهاده که اشباع کننده کسانی است که ذوق این قبیلحالات را هم دارند. اسلام با آنکه دوست ندارد عبادت منشاء اختلاف زندگی بشر و غفلت از امور اجتماعی باشد، ولی تا حدودی نیز آنرا تجویز کرده تا به این بخش از تمایلات روانی نیز پاسخ گفته باشد.