دزدی:
دزدی از آدمکشی صدمهاش کمتر است، ولی باز دستکمی هم از آن ندارد. دزدی یعنی تجاوز به مال و آدمکشییعنی تجاوز به جان. غریزه حبمال از نظر اهمیت به دنبال غریزه حفظ ذات آمده و دزدی، این غریزه را اهانت و هتکمیکند.
اگر دزدی مباح بود و مردم در جامعه خود هیچگونه تأمین مالی نداشتند، اندیشه نگهداری از مال، فکر آنان را از شئونعالی زندگی بازمیداشت. تاریخ هم به ما میگوید: چرخ اقتصاد موقعی به گردش درآمد که محیط جامعه، از غارت وچپاول ایمنی پیدا کرد. اما در مواقع ناامنی که به آشکار مانع فعالیتهای بازرگانی و روابط اقتصادی مالی است، مردمدر بیشتر نقاط روی زمین به گرسنگی و قحطی بسرمی بردند.
انسان پس از آن که تأمین مالی پیدا کرد و از این جهت خیالش آرام گرفت، آنگاه به اصلاح وسایل تولید میپردازد، واین خود یکی از گامهای بسیار بلندی است که بشریت در راه تکامل برمیدارد.
پس علت تحریم سرقت نیز روشن است و جدل درباره آن بیمورد است[٦٨].
[٦٨]- کمونیستها میگویند، سرقت منحصر به کشورهای سرمایهداری و تیول است، زیرا تجویز مالکیت فردی است که این جرم را به بار میآورد. ما بدین جهتمالکیت فردی را لغو میکنیم و خود را از گرفتاریهای دزدی وخیانت در اموال نجات میبخشیم.من در کتاب «شبهات حول الاسلام» درباره مالکیت فردی ثابتکردهام که این غریزه جزو انگیزههای طبیعی هر انسانی است و نمیتوان با آن مقاومت کرد. و نیز گفتهام که با تهذیب این غریزه میتوان مصالح زیادی را تأمیننمود و مفاسد بسیاری را ریشهکن کرد. پروستریکا و تحول عمیق دنیای کمونیسم در عصر ما، شاهد خوبی برای اثبات مدعا است...