غریزۀ جنسی از نظر فروید
در این بحث که موضوع امور جنسی مطرح گردید، ناگزیر باید یادی هم از فروید کنیم. زیرا وی تمام کوشش خود را بهاین بحث مصروف داشته و کتابی هم در این زمینه بنام: Three Contributions to the Sexual Tbeory نوشتهاست. سایر کتابهای فروید نیز بر محور غریزه جنسی دور میزنند. وی تمام احساسات بشر و زندگی او را ناشی از اینغریزه میداند. بنابراین، اگر کودک از پستان مادر شیر مینوشد، به عقیده فروید لذّت جنسی را احساس میکند! و اگرخود را به مادرش میچسباند باز به تحریک غریزه جنسی است! (آیا دختر هم نسبت به مادر خود احساس جنسیدارد؟) همچنین کودک در تمام حرکات خود از غریزه جنسی استفاده میکند. فروید برای اثبات این مطلب هیچگونهدلیلی ندارد، جز آنکه به حالات نادر و افراد منحرف استدلال کرده است. البته در فصل «فروید» ما اشکال اینگونهاستدلال را به خوبی بیان کردهایم.
فروید معتقد است که «تمدن» نیز از غریزه جنسی پدید آمده است چه بدینوسیله زن و مرد با هم اجتماع میکنند ونسل جدیدی بوجود میآورند، آنگاه مردم جدیدی با نیازمندیهای تازه وارد صحنه اجتماع میگردند...! ابتکار مهمیکه از مغز فروید تراویده اینست که میگوید:
«آدمیان نخستین، پدر خود را کشتند، زیرا نسبت به مادر خود تمایل جنسی پیدا کرده بودند و پدر را مزاحم خودمیدیدند. پس از کشتن پدر، فرزندان دچار اشکال عجیبتری شدند. یعنی اینبار میان خودشان بر سر مادران نزاعدرگرفت. سرانجام با هم صلح کردند و «مشاعر شهوت را از حریم مادر خود سرکوب کردند. این واپسزدگی منشاءپیدایش «تمدن» بود!!.
پس از آنکه پدران کشته شدند «دین» نیز پدید آمد. زیرا فرزندان از کرده خود پشیمانی یافته با گرامی داشتن یاد پدر، او را به شکل یکی از حیوانات[٧٠] تجسم داده به عبادتش پرداختند!.
این فکر رو به تکامل رفت و مردم با یکی از خدایان آشنا شدند...
اما هنوز ادیان به میان نیامده بودند. ادیان که آمدند باز قدم از دایره غریزه جنسی بیرون نگذاشتند. چه مسیح پدرخود را کشت و خود به جای او خدا گردید. درست مانند اینکه فرزندان نخستین بشر، پدران خود را کشتند تانسبت به مادرشان مقام پدر را حایز کردند»!.
فروید با این تکلف و چرندگویی میخواهد تمام زندگی انسان را در پرتو احساس جنسی توجیه کند. در حالی که بهنظر ما هیچگاه آدمی برای پیبردن به اهمیت انگیزه جنسی نیازمند نیست که این همه خرافات را سر هم کند. چه همهمیدانند که زندگی خارج از احساسات جنسی برپا نخواهد ماند. دو جنس مخالف با هم میآمیزند و تشکیل خانوادهمیدهند و در خانواده نیز احساسات پدری و عواطف مادری و دوستی و مهر پدید میآید. پدر بخاطر فرزندانش به کارو فعالیت میپردازد و چون در تنازع و تزاحم با محیط خارجی قرار میگیرد، و از طرفی هم حس غلبه او را از داخلتحریک میکند، در نتیجه ابزار جدیدی برای تولید و ترقّیات علمی بوجود میآید...
صنعت نیز غریزه جنسی به وجود آمده! چه صنایع در ابتدا به منظور رفاه بزم جنسی و لذاید و تفریحی که دو جنسمخالف میخواستند، پیدا شد و سپس رو به توسعه نهاد، شامل تجملات زندگی گردید. مرد برای آنکه خود را در برابرزن نیرومند و با شهامت جلوه دهد هر روز فعالیت تازهای آغاز کرد و زن نیز برای آنکه مرد را محسور خود کند، بهزیبایی و دلربایی پرداخت و لیاقتش را از طریق خانهداری و تدبیر امور منزل ثابت کرد. پس میبینیم در تمام موارد، غریزه جنسی رل اصلی را به عهده گرفته و اوضاع زندگی را پدید آورده است.
گرچه در زندگی زن و مرد چیزی نمیتوان یافت که از دور یا نزدیک ارتباطی با غریزه جنسی. آنان نداشته باشد، ولی بازنمیتوان گفت که تمام زندگی دارای یک انگیزه و معلول یک عنصر واحد است. اما فروید با آن همه نبوغش به ایناشتباه درافتاده و زندگی را براساس انگیزههای جنسی تفسیر کرده است.
[٧٠] - Totem