انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

رفتار انسان‌ و اخلاق‌ او

رفتار انسان‌ و اخلاق‌ او

اسلام‌ گفته‌ که‌ ارزش‌ هر انسان‌ به‌ میزان‌ بهره‌ای‌است‌ که‌ از ارزشهای‌ والا دارد.

میان‌ ارزشهای‌ والا و کردار فاصله‌ای‌ نیست‌، ولی‌ غربیان‌ پس‌ از آنکه‌ مباحث‌ را در علوم‌ از هم‌ تفکیک‌ کردند ورشته‌های‌ تخصصی‌ بوجود آوردند، رفتار انسان‌ و اخلاق‌ او را نیز از هم‌ جدا مطالعه‌ کردند. برخی‌ از دانشمندان‌، متخصص‌ در علم‌ اخلاق‌ شدند و درباره‌ این‌ مطلب‌ «با صرفنظر از خود انسان‌» تحقیق‌ کردند، و برخی‌ دیگر تنها روی‌خود انسان‌ مطالعه‌ کردند و با اخلاقش‌ کاری‌ نداشتند.

در علوم‌ طبیعی‌ اینگونه‌ جداسازی‌ و تجزیه‌ بسیار ضروری‌ و مفید است‌. ولی‌ در روانشناسی‌ و علوم‌ تربیتی‌ اصلاً چنین‌کاری‌ امکان‌ ندارد. مردم‌ تا وقتی‌ که‌ در جامعه‌ زندگی‌ می‌کنند و جامعه‌ نیز رشته‌ای‌ از همان‌ ریشه‌های‌ منشعب‌ از ذات‌خود افراد است‌، باید ارزشهای‌ اخلاقی‌ ضمیمه‌ وجود آنان‌ باشد. آنگاه‌ هر کاوشی‌ که‌ میان‌ این‌ دو فاصله‌ می‌افکند به‌نتایج‌ بسیار اشتباهی‌ خواهد رسید.

در این‌ عصر از بس‌ درباره‌ علم‌ تقدیس‌ و احترام‌ بعمل‌ آمده‌، رفته‌رفته‌ احکام‌ آزمایشگاهی‌ به‌ جامعه‌ نیز سرایت‌ کرده‌است‌. اکنون‌ این‌ سخن‌ پیدا شده‌ که‌ می‌گویند: با اخلاق‌ او کاری‌ نداریم‌. فقط‌ کردارش‌ مورد نظر ما است‌. گویا می‌توان‌اخلاق‌ را از کردار جدا ساخت‌. یعنی‌ اخلاق‌ هیچگونه‌ اثری‌ در کردار شخص‌ ندارد!

اینگونه‌ تجزیه‌ که‌ انسان‌ به‌ دو بخش‌ اخلاق‌ و عمل‌ تقسیم‌ می‌شود هم‌ اشتباه‌ علمی‌ است‌ و هم‌ آثار سوء اجتماعی‌دارد. حقایق‌ زندگی‌ که‌ پدید آورنده‌ نظام‌ جهانست‌ قابل‌ تفکیک‌ از هم‌ نمی‌باشند. هرچه‌ ما نظر خود را، وسیعتر کنیم‌ وشئون‌ مختلف‌ انسان‌ را ملاحظه‌ کنیم‌، خواهیم‌ دید که‌ معجون‌ روحیاتش‌ هرگز پیوستگی‌ خود را از دست‌ نمی‌دهد.

از این‌رو اسلام‌ انسان‌ را از تمام‌ جهات‌ بررسی‌ و میان‌ عوامل‌ داخلی‌ و خارجیش‌ هماهنگی‌ ایجاد می‌کند. این‌هماهنگی‌ شگرف‌ منشاء پیدایش‌ موفقیت‌های‌ بارزی‌ در زمینه‌ تکامل‌ روان‌ گردید و افرادی‌ نیرومند و نابغه‌ای‌ دردامان‌ اسلام‌ پرورش‌ یافتند. دنیای‌ آزاد غرب‌ اگر با شئون‌ انسانیت‌ بنای‌ ناسازگاری‌ گذارده‌، ما هرگز اجباری‌ نداریم‌ که‌ ازاین‌ خط‌ ناموزون‌ پیروی‌ کنیم‌. زیرا اولاً ما از جهان‌ واقع‌ سخن‌ می‌گوییم‌ و به‌ بافته‌های‌ تخیل‌ و فرض‌ نگرویده‌ایم‌. درثانی‌، سوابق‌ تاریک‌ و وحشتناک‌ اروپا برای‌ ما وجود نداشته‌ تا ما را نسبت‌ به‌ همه‌چیز بدبین‌ کند، حتی‌ نسبت‌ به‌ اصول‌انسانی‌!.

وقتی‌ یک‌ جوان‌ ثروتمند آمریکایی‌ دست‌ از حمایت‌ پدر و مادر از پا افتاده‌اش‌ برداشته‌ خود را موظف‌ نمی‌بیند که‌مراقب‌ احوالشان‌ باشد و می‌گوید: به‌ من‌ چه‌، هرکس‌ ضامن‌ هزینه‌ خویشتن‌ است‌! وی‌ از خوی‌ خشن‌ «خودخواهی‌»پیروی‌ می‌کند. اما چون‌ یک‌ جوان‌ مسلمان‌، حمایت‌ از پدر و مادر را جزء شئون‌ آبروی‌ خود می‌داند و به‌ پاس‌ خدماتی‌که‌ پدر و مادر در تعلیم‌ و تربیت‌ وی‌ درگذشته‌ انجام‌ داده‌اند، دست‌ کمک‌ به‌ سویشان‌ دراز می‌کند، تحت‌ تأثیر عواطف‌انسانی‌ قرارگرفته‌ از خصلت‌ «نیکوکاری‌» پیروی‌ می‌کند.

همچنین‌ روح‌ وحشیانه‌ و بربریت‌ است‌ که‌ آمریکا را وادار کرده‌ تا درباره‌ سیاهانی‌ که‌ با هم‌ وحدت‌ زبان‌ و مذهب‌ وخاک‌ دارند، رفتار غیرانسانی‌ انجام‌ دهد. آنان‌ را با لگد می‌کوبند و جسد بیروحشان‌ را بر درخت‌ آویزان‌ می‌کنند.سیاهان‌ گناهی‌ جز این‌ ندارند که‌ از حقوق‌ مشروع‌ انسانی‌ خود استفاده‌ کرده‌ و مثلاً در اتوبوس‌ سوار می‌شوند یا و یا باسفیدپوستان‌ در کافه‌ برخورد می‌کنند.

ولی‌ این‌ روح‌ عالی‌ بشریت‌ است‌ که‌ در افق‌ اسلام‌ تجلی‌ کرده‌ و پیغمبر گرامی‌اش‌ می‌گوید: «بر شما واجب‌ است‌ که‌ ازحاکم‌ خود پیروی‌ کنید حتی‌ اگر یک‌ سیاه‌ باشد، به‌ شرط‌ آنکه‌ فقط‌ طبق‌ اصول‌ قرآن‌ به‌ شما دستور بدهد».

پس‌ پیغمبر درباره‌ سیاهان‌ تنها مساوات‌ حقوق‌ قایل‌ نشده‌، بلکه‌ حق‌ رهبری‌ و زمامداری‌ نیز به‌ آنان‌ داده‌ است‌.

همچنین‌ اگر روم‌ در روزگار قدیم‌ استعمار را جزء شئون‌ سلطنت‌ محسوب‌ می‌داشت‌ و همواره‌ ازکشورهای‌ مغلوب‌، بردگان‌ جدیدی‌ به‌ دست‌ می‌آورد... یا اگر امروز دول‌ آمریکا و اروپا به‌ پیروی‌ از ارواح‌ پلید رومیها چنگال‌ طمع‌ به‌ جان‌ملت‌های‌ ضعیف‌ افکنده‌اند، به‌ افکار خشک‌ مادی‌ گراییده‌اند. ولی‌ موقعی‌ که‌ اسلام‌ افراد خود را بسیج‌ می‌کرد و به‌دیار مشرکین‌ لشکر می‌کشید، مشعلهای‌ نور و هدایت‌ را به‌ همراه‌ خود می‌برد و چون‌ سرزمینی‌ را فتح‌ می‌کرد، بخیل‌نبود که‌ آنان‌ نیز از علوم‌ و ارزشها و کمالاتش‌ بهره‌ ببرند.

از متن‌ حقایق‌ اسلامی‌ ارزش‌های‌ والا جوانه‌ زد و با مراقبت‌ باغبانان‌ روحانیش‌، میوه‌های‌ شادابی‌ داد. ولی‌ مدتهاست‌ که‌مسلمانان‌ از دین‌ خود برگشته‌اند و هوای‌ تقلید از غرب‌ به‌ سرشان‌ زده‌ است‌ ایشان‌ هم‌ از آنان‌ مادی‌تر شده‌اند و هم‌خودشان‌ چیزی‌ در بساط‌ ندارند. این‌ گروه‌ در دنیا و آخرت‌ به‌ بدبختی‌ و تیره‌روزی‌ می‌افتند، زیرا از نظر خدا منفور ومردم‌ جهان‌ نیز با چشم‌ حقارت‌ به‌ سویشان‌ می‌نگرند.

مسلمانان‌ اگر خواهان‌ عظمت‌ و اقتدار از دست‌ رفته‌ خود هستند و دوست‌ دارند که‌ گذشته‌ پرافتخار خود را بازیابند، این‌ نمونه‌های‌ فضیلت‌ است‌ که‌ ویژه‌ خود آنان‌ بوده‌ و در گذشته‌ نیز با استمداد از آن‌، به‌ شوکت‌ و اقتدار رسیدند ... وبی‌تردید با بازگشت‌ به‌ این‌ روش‌، دوران‌ شکوفایی‌ و عظمت‌ نیز، از نو آغاز خواهد شد و این‌ وعده‌ محتوم‌ الهی‌ است‌.

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ [المنافقون: ٨].

«عزت‌ از آن‌ خدا و فرستاده‌ وی‌ و مؤمنان‌ است‌«.

پایان