نهضت جهانی اسلام
آنان با اهمال عقیده دینی و انکار اینکه آن خودبخود یک نیروی با جهش حقیقی است، از تفسیر بسیاری از مظاهرزندگی عاجزند و این اسلام است که قسمت بزرگی از سطح زمین را فراگرفت و بخش بزرگ و نمونهای از تاریخ جهان رابوجود آورد.
هنگامی که اسلام را به صورت یک نظام اجتماعی نگاه کنیم، عجایبی در آن خواهیم یافت که همه تلاشهای تفسیرمادی تاریخ، از توجیه و تفسیر آن عاجز است.
اولین و مهمترین این عجایب این است که: اسلام با سرعت خیالانگیزی که تا امروز بینظیر بوده است، منتشر شد و درمدت کمتر از ده سال علاوه بر جزیرةالعرب، ایران آن روز و عراق و شام و مصر و... را فراگرفت.
کدام دگرگونی مادی و چه تغییر در روش تولید! در این مدت کوتاه، این حرکتی را که در سرتاسر تاریخ، از نظر قدرت وسرعت و جهش بینظیر است، پدید آورد؟
در آن روزگار باروت و اختراعات جنگی مادی نبود که مردم عرب، یعنی همان کسانی که از جزیرةالعرب برای بشارتاسلام راه افتادند، بوسیله آن بر نیروهای دو امپراطوری ریشهدار ایران و سرزمینهای روم پیروز گردند بلکه نیروهایمادی و نظامی همه در اختیار صفوف این دو بلوک بود. و همچنین کوچکترین اختلاف در وسایل تولید از روزگار بعثتمحمّد ص و یا قبل و بعد از آن، تا هنگام این پیروزیهای آشکار، پدید نیامد.
در این جریان فقط یک چیز تغییر کرد و آن عبارت از «احساس» اعراب، نسبت به هستی و زندگی و حق و عدالت ازلی بود کهمبلغین مذهب مادی به زبان فردریک انگلس و دیگران، آن را به باد تمسخر میگیرند.
این عقیده نوین، همان قوه محرک و انگیزنده این بنای جدید بود که در قدرت و سیطره، در پایهای قرار داشت که بر همه حقایقمادی گذشته، چیره شد. آن هم در روزگاری که زمانهای «ده سال» و «پنجاه سال» و «صد سال» در زندگی و اوضاع اقتصادی و مادیمردم، اثری نمیگذاشت.
انکار نمیشود کرد که عدهای از جنگجویان را گردآوری غنایم جنگی، به رفتن میدان جنگ وامیداشت، ولی نبایدمجموعه این حرکت را از چنین زاویهای نگریست. زیرا این جنبش در درجه اول مردم را به اسلام دعوت میکرد و اگراسلام میآوردند از همان لحظه اول، در همه حقوق و واجبات با جزیرةالعرب، یعنی فاتحین، مساوی و برابر بودند.
و با آنان در هیچ چیز، نه در امور مالی و نه در سیاست و نه در نزدیکی به خدا و رسول، تفاوتی نداشتند و اگر از اسلامآوردن سر بازمیزدند، پیشنهاد جزیه میشد و این پول در درجه اول در رفع نیازمندی سرزمینهای فتح شده مصرفمیشد و مازاد آن به خزانه مسلمین منتقل میگشت، و یک غنیمت شخصی بهشمار نمیرفت و وصول آن برای دولتهم هدفی نبود که آن را براسلام ترجیح دهد. و اگر از اسلام و جزیه سرباز میزدند، در این هنگام جنگ آغاز میشدصرفنظر از آنچه در بالا یاد کردیم، به طریق جدل فرض میکنیم که تنها محرک جنگ، همان دستیابی بر غنایم بودهاست! ـ با آنکه این دروغی است که بردامن تاریخ میبندند میپرسیم: این گروه کوچک چگونه توانست به نیروهاییکه از نظر تعداد افراد و ساز و برگ و تجربه نظامی ریشهداری که داشتند و چند برابر آنها به شمار میآمدند، پیروز گردد؟
و شگفتی دیگر این است که این عقیده ــ که در عین حال طرز فکر و احساس و شعور خاصی است برای خود یکنظام اقتصادی و اجتماعی ایجاد نمود که در سرتاسر تاریخ بیسابقه بوده و تاکنون نیز همچنان یگانه مانده است. ربا واحتکار را حرام نموده و برای ولیامر (حکومت صالح اسلامی) این حق را برقرار کرد که مازاد اموال آنان را گرفته به فقرابدهد، و بلکه دست او را در هرگونه اجرایی آزاد گذاشت[٥٢] البته در صورتی که این کار را برای حفظ توازن جامه لازم و ضروری بداند و براساس اینکه ما ل، ما ل خداست و مردم جانشینان او در روی زمین هستند و مالک موظف است کهدر آن به نیکی قیام کند و بر دیگران ستم روا ندارد، اگر این وظیفه را انجام ندهد، ما ل از او گرفته شده به کسی داده میشود که در آن به نیکی قیام کند[٥٣].
این مطلب را ما در پاورقی کتاب «اسلام و صلح جهانی» و جلد دوم «عدالت اجتماعی در اسلام» بالصراحۀ نوشتیم، ولی متأسفانه بعضی از نادانان بداندیش وکوتهفکر، که مسائل اجتماعی اسلامی را درک نمیکنند، خیال کردهاند که مراد ما از حکومت صالح اسلامی، حکوت جائر موجود در جهان اسلام است، درصورتی که کودکان نیز میفهمند که «حکومت صالح اسلامی» غیر از حکومتهای به اصطلاح اسلامی معاصر است!.
کسانی که نمیتوانند مسائل اجتماعی اسلامی را تجزیه و تحلیل کنند و حقایق را دریابند، حق ندارند در معقولات دخالت کرده و نوشتههای ما را به غلطتحریف کنند، امیدواریم که این توضیح کافی باشد تا ما مجبور به تشریح حقایق! و نوشتن انگیزه سمپاشی نادانان نشویم. (خسروشاهی)
و این همه معلول تأثیر فشار شرایط اقتصادی جزیرةالعرب آنروز ــ و سرتاسر جهان آن روز نبوده و نیست و نیزچگونگی تولید در آن عصر تا این پایه نرسیده بود تا که چنین سیستم و نظامی ــ مطابق نظریه مذهب مادی مولود ونتیجه آن باشد، زیرا پیش از هزار و سیصد سال بر جهان گذشت و رنگهای بردگی و نظام فئودالیته و سرمایهداری را بهخود دید، تا اینکه به چیزی نزدیک به نظام اسلامی در انگلستان سوسیالیست! و روسیه کمونیست رسید.
شگفتی سوم اینکه مردمی که صاحب این عقیده بودند، احساساتشان تحریک شد و در زمان حکومت عثمان، علیهنظام اقطاعی و فئودالیسم، به قیام و مبارزه برخاست، و این نه از این جهت بود که روزگار فئودالیسم مانند یک مرحله ازمراحل تحول اجتماعی، بسرآمده بود و روشهای تولید، چنین قیام و انقلابی را به وجود آورد! تا با سقوط آن، بهمرحله دیگری تبدیل گردد هرگز! بلکه این انقلاب ناشی از این ادراک مسلمانان بود که دیدند عثمان قوانین شریعتالهی را آنچنان که باید، اجراء نمیکند و با حق و عدالت ازلی، مخالفت مینماید و بدعتهایی پدید میآورد که روحدین و تحول جامعه را نابود میکند، و در این وقت علیه آن قیام کردند، درحالی که به روح و حقیقت اسلام نزدیکبودند[٥٤].
[٥٢]- به عبارت صریحتر و روشنتر، از نظر اسلام، حکومت صالح اسلامی ـ نه حکام جائر برای اداره اجتماع اسلامی و رفع ضروریات استفاده میکند. یکی ازمراجع بزرگ عصر (مدظله) در این مورد فرمود: حکومت اسلامی تا آنجا اختیارات دارد که اگر لازم شد میتواند لباس ما را هم از ما بگیرد.. این مرجع بزرگ، حضرت امام خمینی قدس سره بود و چون بردن نام ایشان در تاریخ چاپهای نخستین کتاب، مقدور نبود، نظریه ایشان را با تعبیر فوقکردیم.
[٥٣]- در کتاب «شبهات حولالاسلام» در فصول «اسلام و نظام اقطاعی» و «اسلام و سرمایهداری» و «اسلام و مالکیت فردی» مفصلاً در این باره بحث شدهاست... (این کتاب پرارج مؤلف به فارسی درآمده است).
[٥٤]- استاد فقید سید قطب نویسنده و متفکر بزرگ اسلامی در کتاب خود در این زمینه بالصراحه مینویسد: «... الاخره آتش انقلاب بر ضد عثمان روشن شد، ولی کسانی که در کارها با دید اسلام مینگرند و اوضاع را با روح اسلامی ارزیابی میکنند، باید اعتراف کنند که این انقلاب، از نظر کلی، با روش و روح اسلامنزدیکتر بود تا راه و روش عثمان...»!.