بی عفتی:
در تحریم زنا جنجال بسیار برپا شد و غربیها از همه بیشتر طرفدار ارتکاب این گناهند.
آنان میگویند: چرا باید زنا و بیعفتی ممنوع باشد و چرا مردم با سرکوبی تمایلات، خویشتن را به مشقت افکنند؟ چراافراد را در خواستهای نفس و در لذّتهای جنسی آزاد نگذاریم؟ تحریم این امور برای چیست؟
«مسایل جنسی» یکی از فصلهای همین کتابست و در آنجا مشروحاً این بحث را دنبال خواهیم کرد. ولی فکر میکنمکه تاکنون به اندازه کافی برای اثبات این مطلب کوشیدهام که مفاسد اخلاقی همچون کرمی است که به خرمن گندم و یابه طاقه ابریشم جامعه میافتد و مغز آن را متلاشی میسازد. آثار شوم این مفاسد ممکنست چند صباحی ناپدید باشد، ولی بالاخره چهره وحشتناک خود را ظاهر خواهد کرد و سپس سازمان اجتماعی همچون ساختمانی که پایههایشسست گردیده یکباره از هم فرو خواهد ریخت. تاریخ با شواهدی فراوان این حقیقت را تأکید کرده به طوری که هیچملتی تاکنون از این قانون طبیعی مستثنا نبوده است. این «سنت خداوند است که در آن دگرگونی نخواهی یافت». (فتح:١٢).
آخر چگونه زندگی به مسیر تکامل میرود در حالی که به انسان اجازه داده باشند که هرگونه تنزل و انحطاطی را برایخود خریدار باشد و تمام نیرویش را در لذایذ حیوانی از دست بدهد. با وجود چنین رخصت بیبند و باری دیگرنیرویی برایش ذخیره نمیماند. تا به کمک آن قدمی هم به سوی جهان بالا بردارد.
از همه اینها که بگذریم تازه این سئوال پیش میآید که چگونه مباحث شخصی به ناموس دیگری تجاوز و خیانت کند؟یا چرا زن حق داشته باشد که از عواطف همسرش بدزد و درباره فرزند نامشروع خود آنان را بکار ببندد؟
شاید میگویید مشاعر ناموسپرستی و غیرت بر معشوق از مختصات جامعه عقبافتاده شرق است؟ ولی با توجّه بهحوادث قتل و انتحاری که در جوامع به اصطلاح متمدن غرب متداول شده، خواهید دریافت که این دو احساس درآنان نیز وجود دارد. منتها با آزادی حیوانی آن محیط توام گردیده و چنین جرایمی را درمیانشان برمیانگیزد.