این پندار با چند مغالطه به هم آمیخته است.
اولاً انسان در ضرر زدن به خود آزاد نمیباشد، زیرا وجودش را دربست به خود او نبخشیدهاند. اگر میگویید اینمطلب حاکی از تعرض به حقوق و شخصیت فردیست، در جواب خواهیم گفت:
اگر فرد صد در صد مربوط به خودش باشد، باید از اجتماع کناره بگیرد و خود به تنهایی خوراک و پوشاک و سایرحوایج زندگی را تأمین کند. ولی اگر بنا شد که فرد از مزایای اجتماعی بهره ببرد و امنیت و آسایش خود را در پرتو شعاعهمکاری دیگران بیابد، در این صورت ناچار است به همان مقدار که از جامعه سود میبرد، به آن نیز بهره برساند.جامعه به فرد نیاز دارد و تنها جسم او را نمیخواهد که به عقل و روان و ضمیر وی نیازمندتر است.
بنابراین، هر زیانی که متوجّه فرد میشود، جامعه نیز از آن متضرر خواهد گشت. بسیار خوب، این مغالطه اول بود.
از این بالاتر، تقلید و چشم و همچشمی در جامعه موضوع کوچکی نیست. از شئون ذاتی هر بشر اینست که از کرداردیگران تقلید میکند و فرد هر اندازه که ممتاز باشد باز نقش تقلید در او بیاثر نخواهد بود.
یکی از زیانهای میگساری آن است که راه گناه برای همه باز شده و افراد ضعیفالاراده فوری به این آلودگی تنمیدهند.
فجیعترین اثر مشروب، در محیط خانواده نمایان میشود. مشروب فرزندان را بدبخت و منحرف بار میآورد. پدر، بزرگ خانواده است و در عقول کودکان موجودی شبیه به خدا تصویر گردیده که خود را با شخصیت او تطبیقمیدهند. بنابراین، وقتی که کودک بدمستیهای پدر را ببیند و سخنان رکیک و حرکات نفرتانگیز او را مشاهده کند، میدانید چه حالتی به او دست میدهد؟
بیشک نزاع شدیدی در ضمیر کودک برانگیخته شده و مجبور خواهد گردید که یکی از این دو راه را برگزیند:
الف: یا از پدر متنفر میشود و در این صورت میان دو شخصیتی که در عمق روان او متحد بودند ـ یعنی شخصیت پدرو شخصیت خودش ـ باید جدایی بیفکند.
ب: یا آنکه از شخصیت او پیروی کرده و انسانی فاسد و گمراه گردد.
قرآن میفرماید:
«شیطان میخواهد در شراب و قمار، میان شما دشمنی برانگیزد و از یاد خدا و نماز بازتان دارد. آیا از آن دستنمیکشید»؟
پیغمبر نیز فرمود: «از شراب بپرهیزید که منشأ همه گناهان است«.
آری، با تعطیل اراده و از بین بردن کنترل و شعور آدمی، دیگر انسان پروا از هیچ عملی ندارد. این مطلب از نظر تحلیلروانی نیز بدینگونه توجیه میگردد که مشروب «قراول» باطنی انسان را تخدیر میکند و سپس مفاسدی که قبلاً تحتکنترل بودند از «غظت» این قراولان استفاده کرده بر او هجوم میبرند؟
حشیش و افیون و سایر مخدرات، همه مثل شراب بوده ود ر اسلام همه تحریم شدهاند. اسلام با ضعف نفس و گریز ازواقعیات مبارزه دارد و هرچه باعث تشدید این امور در روحیه انسان گردد، بدون تردید در اسلام تحریم شده است.
«سامرست موام» در کتاب داستان «گوشه تنگThe Narrow Corner» شرح لطیفی در مجسم نمودن وضع یک آدمافیونی داده مینویسد:
مردی سوار قایقی بادی در میان اقیانوس هند گیر افتاده بود. از وحشت دریا بسی نگران و پریشان احوال بود و هرلحظه گمان میکرد که امواج خروشان اقیانوس به سویش هجوم آورده میخواهند او را ببلعند! این مرد چون نتوانستآن همه وحشت را تحمل کند از داخل بساط، قلیانی بیرون آورد و با افیون آن را چاق کرد، بدین وسیله وی به جنگترس و اضطراب شتافت و هر یکی را میزد امواج دریا به نظرش یک متر پایینتر میآمدند، تا آنکه آب کاملاً هموار وآرام شد و جنبش پرهیجان کشتی، به حرکت نرم گاهوارهای مبدل گردید. این شخص کمکم با بالهای «ملکوتی»! بهعالمی دیگر پر کشید و در آنجا خود را آنچنان نیرومند و مقتدر یافته بود که به گمان خود بر خطرهای زمینی و دریاییتفوق یافته میتوانست با یک اشاره انگشت، سد مشکلات را از میان بردارد!.
میگساران نیز نظیر این اندیشهها را دارند. حال چگونه اسلام اجازه بدهد که با صرف یک گیلاس مشروب، دستگاه فکرو عقل خود را فلج کنیم و از جهاد و فعالیت در راه زندگی و نبرد با مشکلات آن بازبمانیم؟ با توجّه به عنایتی که اسلامدر تربیت روان، بویژه در پرورش اراده و کنترل تمایلات سرکش آدمی، مبذول داشته دیگر جای هیچگونه سئوالی درزمینه تحریم مسکرات و مخدرات باقی نمیماند.