انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

تعدد زوجات‌

تعدد زوجات‌

موضوع‌ تعدد زوجات‌ یکی‌ از اشکالهای‌ مهمی‌ است‌ که‌ اکنون‌ باید به‌ آن‌ بپردازیم‌. چه‌ اسلام‌ به‌ مرد اجازه‌ داده‌ که‌ «دو، سه‌، چهار»[٧٣] زن‌ بگیرد. ولی‌ البته‌ در صورت‌ ترس‌ از عدم‌ اجرای‌ عدالت‌، باید فقط‌ به‌ یک‌ زن‌ بسنده‌ کرد.

تعدد زوجات‌ به‌ دلیل‌ یک‌ سلسله‌ امور ناگهانی‌ از قبیل‌ حوادث‌ جنگی‌ و غیره‌ تشریع‌ گردیده‌ است‌ و از این‌ گذشته‌، تجربه‌ ثابت‌ کرده‌ که‌ جسم‌ زن‌ در برابر میکروب‌ و امراض‌ کشنده‌ بیش‌ از مرد تاب‌ مقاومت‌ دارد. لذا همیشه‌ دیده‌ایم‌ که‌تعداد زنان‌ بیوه‌، بیش‌ از مردان‌ زن‌ مرده‌ بوده‌ است‌.

اگر در جامعه‌ای‌ تعادل‌ جمعیت‌ به‌ هم‌ بخورد و تعداد زنان‌ بیش‌ از مردان‌ شود، تکلیف‌ چیست‌؟ چگونه‌ باید از عواقب ‌شوم‌ و خطرناک‌ آن‌ جلوگیری‌ کرد؟ زن‌ با صرفنظر از مخارج‌ زندگی‌ ذاتاً به‌ مرد نیاز دارد. اگر در برخی‌ اجتماعات‌ زنهاکار می‌کنند، باز نمی‌توان‌ منکر این‌ شد که‌ وی‌ هنوز به‌ مرد محتاج‌ است‌، احتیاجی‌ که‌ هرگز بر پایه‌ امور اقتصادی‌نمی‌باشد.

زن‌ که‌ از راه‌ مشروع‌ مردی‌ را در اختیار ندارد، ناچار است‌ برای‌ اطفای‌ شهوت‌ به‌ خلوتگاه‌ و تاریکیها پناه‌ ببرد. حتی‌ اگراجتماع‌ آنقدر منحط‌ و پلید شده‌ که‌ به‌ زن‌ حق‌ شهوترانی‌ علنی‌ را داده‌ باشد، باز این‌ موضوع‌ به‌جای‌ خود باقی‌ است‌ که‌زن‌ همیشه‌ علاقمند به‌ خانواده‌ و سامان‌ زندگی‌ شخصی‌ است‌. وی‌ مردی‌ را می‌خواهد که‌ با او زندگی‌ کند و در کنارش‌استقرار و آرامشی‌ احساس‌ کند. بنابراین‌، کدام‌ یک‌ از این‌ دو راه‌ بهتر است‌؟ آیا این‌ زن‌ را با خانم‌ دیگری‌ شریک‌ زندگی‌گردانیم‌، یا آنکه‌ در گذرگاه‌ مردها کمین‌ بگیرد و از هر عابری‌ تقاضای‌ اشباع‌ هوس‌ کند؟ در این‌ صورت‌، چه‌ زندگی‌ تلخ‌و ناگواری‌ خواهد داشت‌!.

آری‌ با «هوو» زندگی‌ کردن‌ خیلی‌ دشوار است‌، ولی‌ هرچه‌ باشد از بی‌تکلیفی‌ و بی‌سامانی‌ سختتر نیست‌، ما همیشه‌ناچاریم‌ که‌ زبان‌ بزرگتر را با زبان‌ کوچتر مبادله‌ کنیم‌!.

در شرایط‌ عادی‌ که‌ معمولاً تعداد زن‌ و مرد یکسانست‌، زن‌ زیادی‌ وجود ندارد تا از او بخواهیم‌ که‌ با زن‌ دیگر در زندگی‌شریک‌ گردد، و نه‌ خود او حاضر است‌ که‌ با وجود جوان‌ دیگر، بر سر هوو برود.

البته‌ ممکن‌ است‌ نقصان‌ تعداد مردان‌ واقعی‌ باشد یا حکمی‌. توضیح‌ آنکه‌ اگر مردی‌ مثلاً در امر معاش‌ لنگ‌ است‌ و یادر اثر بیماریهای‌ جسمی‌ یا روانی‌ قادر به‌ ازدواج‌ نمی‌باشد، او نیز حکم‌ معدومین‌ را دارد. برخی‌ از این‌ حالات‌ هنوزقابل‌ اصلاح‌ است‌ ولی‌ پاره‌ای‌ دیگر از قبیل‌ تلفات‌ جنگی‌ به‌ هیچ‌ وسیله‌ای‌ ممکن‌ نیست‌ علاجی‌ برای‌ آن‌ بیابیم‌. مگرآنکه‌ به‌ قانون‌ متوسل‌ شویم‌ و برای‌ تقلیل‌ حجم‌ زیانها، چاره‌ای‌ بیندیشیم‌.

دولت‌ آلمان‌ پس‌ از پایان‌ جنگ‌ که‌ عده‌ زیادی‌ از جوانان‌ خود را از دست‌ داده‌ بود، تصمیم‌ گرفت‌ که‌ قانونی‌ مبنی‌ برجواز تعدد زوجات‌ بگذارد. آنها مسلمان‌ نبودند ولی‌ فهمیدند که‌ اشکال‌ جدیدی‌ که‌ اخیراً با آن‌ روبرو شده‌اند، تنها ازهمین‌ راه‌ قابل‌ حل‌ می‌باشد.

آری‌، آلمان‌ با این‌ تصمیم‌ نظر اسلام‌ را در باب‌ تعدد زوجات‌ تأیید کرد[٧٤].

در شرایط‌ عادی‌ که‌ تعداد زن‌ و مرد با هم‌ مساوی‌ است‌، حقوق‌ هر دو نیز یکسان‌ است‌. یعنی‌ همان‌ محدودیتی‌ که‌برای‌ زن‌ قایل‌ شده‌اند برای‌ مرد نیز می‌باشد. زیرا اسلام‌ در راه‌ ایجاد مساوات‌ خلقی‌ و روانی‌ از هر نظامی‌ بیشترکوشیده‌ است‌.

تمام‌ جوامع‌، مرد را در گناه‌ بی‌عفتی‌ کمتر از زن‌ مقصر می‌دانند و معتقدند که‌ مرد با این‌ عمل‌ خیانتی‌ نسبت‌ به‌ زن‌ وخانواده‌ خود نکرده‌ است‌. ولی‌ زن‌، برعکس‌، اثرگناه‌ را در وجود خویش‌ بارور ساخته‌ و سپس‌ به‌ شوهر خود وانمودمی‌کند که‌ بچه‌ مال‌ اوست‌. ولی‌ اسلام‌ هر دوی‌ آنها را از نظر گناه‌ مساوی‌ دانسته‌ و یک‌ حکم‌ مشترک‌ در مجازات‌برایشان‌ مقرر داشته‌ است‌. چه‌ اسلام‌ تنها به‌ جرم‌ نظر می‌افکند و دیگر با عواقب‌ آن‌ که‌ در اختیار و کنترل‌ زن‌ نیست‌ و نه‌مرد با شعور خود از آن‌ اجتناب‌ کرده‌، کاری‌ ندارد.

از این‌ بالاتر، دختر چندان‌ مقید نیست‌ که‌ جوانی‌ که‌ به‌ خواستگاریش‌ آمده‌ سابقه‌ بسیار پاک‌ و عفیفی‌ داشته‌ باشد، ولی‌جوان‌ حتماً می‌خواهد که‌ همسرش‌ کاملاً عفیف‌ و پاکدامن‌ باشد.

اما اسلام‌ زن‌ و مرد هر دو را به‌ یک‌ چشم‌ نگاه‌ کرده‌، در قرآن‌ با یک‌ لحن‌ یکسان‌ به‌ هر دو چنین‌ می‌گوید:

«بگو به‌ مردان‌ مؤمن‌ که‌ چشمان‌ خود را از حرام‌ بپوشانند و دامن‌ خود را به‌ ناپاکی‌ نیالایند».

«بگو به‌ زنان‌ مؤمن‌ که‌ چشمان‌ خود را از حرام‌ بپوشانند و دامن‌ خود را به‌ ناپاکی‌ نیالایند». (نور:٣٠)

مرد زناکار نباید زن‌ عفیف‌ بگیرد: «مرد بی‌عفت‌ یا با زن‌ بدکاره‌ نکاح‌ میکند و یا با مشرک‌، زن‌ بی‌عفت‌ نیز یا زناکار به‌سراغش‌ می‌رود و یا مشرک‌ و اینها برای‌ مؤمنان‌ حرام‌ گردیده‌ است‌» (نور:٣).

در زمینه‌ این‌ تعالیم‌ زن‌ دیگر اطمینان‌ می‌یابد که‌ شوهرش‌ تاکنون‌ عفیف‌ و پاکدامن‌ و کناره‌گیر از انواع‌ پلیدیها بوده‌ وروح‌ و جسمش‌ را به‌ گناه‌ نیالوده‌ است‌.

حقیقت‌ مطلب‌ اینست‌ که‌ غربی‌ها در شرایط‌ خشن‌ مسیحیت‌ نه‌ تنها لطمه‌های‌ جسمی‌ می‌خورند، بلکه‌ مشکلات‌روانی‌ و عصبی‌ نیز آنان‌ را شدیداً می‌آزارد. تعالیم‌ مذهبی‌ که‌ بوسیله‌ روحانیون‌ مسیحی‌ به‌ آنان‌ القا می‌شد، سبب‌واپس‌زدگی‌ تمایلات‌ بشری‌ بود. و امراض‌ روانی‌ برای‌ مردم‌ ایجاد می‌کرد. از این‌رو آنان‌ تصمیم‌ گرفتند که‌ امراض‌ ونقاط‌ ضعف‌ خود را چاره‌ کنند، اما در این‌ مرحله‌ نیز با شکست‌ مواجه‌ گردیدند. یعنی‌ به‌جای‌ آنکه‌ موجبات‌ سلامتی‌اعصاب‌ و روان‌ را فراهم‌ آورند، به‌ عوامل‌ تحریک‌ شهوت‌ پرداخته‌، روز به‌ روز به‌ تعداد بیماران‌ روحی‌ بویژه‌ در آمریکاافزودند.

اما اسلام‌، راه‌ دیگری‌ در پیش‌ گرفته‌ است‌. اسلام‌ هرگز مانند تعالیم‌ مسیحی‌ احساس‌ و تمایلات‌ جنسی‌ را پلید نشمرده‌و به‌ کسی‌ اجازه‌ نداده‌ که‌ آنها را سرکوب‌ کند. اسلام‌ نمی‌گوید هرکس‌ که‌ دارای‌ چنین‌ احساسی‌ باشد سزاوار ملکوت‌خدا نخواهد بود. تمایل‌ جنسی‌ از نظر اسلام‌ جزء واقعیات‌ زندگی‌ بشر به‌ شمار آمده‌ و تمام‌ افراد مسلمان‌ نیز چنان‌ آن‌را پاک‌ تلقی‌ کرده‌اند که‌ به‌ هنگام‌ اجرای‌ غریزه‌، نام‌ خدا را بر زبان‌ جاری‌ می‌کنند.

اسلام‌ کارهایی‌ از قبیل‌ اسب‌دوانی‌، شنا، تیراندازی‌ و آموختن‌ فنون‌ نظامی‌، برای‌ جوانان‌ را پیش‌بینی‌ کرده‌ تا بدینوسیله‌نیروهای‌ انباشته‌ شده‌شان‌ به‌ کار افتد. جوان‌ احساس‌ خود را در این‌ نبردهای‌ مصنوعی‌ پرورش‌ می‌دهد. به‌ عقیده‌فروید که‌ ما نیز آن‌ را پذیرفته‌ایم‌، قوای‌ آدمی‌ مانند ظروف‌ مرتبطه‌ای‌ به‌ همدیگر متصلند و هرگاه‌ زیر آب‌ یکی‌ از آنها رابزنی‌، بقیه‌ نیز تفریغ‌ می‌گردند.

اولیای‌ مدارس‌ باید بسیار مراقب‌ دانش‌آموزان‌ جوان‌ باشند و ورزش‌های‌ بدنی‌ و آموزش‌ نظامی‌ را جزء برنامه‌های‌ آنان‌قرار بدهند.

همچنین‌ در مدرسه‌ باید به‌ دختران‌ کارهای‌ خانه‌داری‌ و تربیت‌ فرزند را یاد بدهند. چه‌ آنان‌ در زمانی‌ که‌ تحت‌ تربیت‌قرار گرفته‌اند از افکار شهوانی‌ و ناراحتی‌های‌ جنسی‌ منصرف‌ شده‌، خود را به‌ آرمان‌ زندگی‌ آتیه‌ سرگرم‌ می‌کنند.خانه‌داری‌ باید یکی‌ از مواد بسیار مهم‌ درسی‌ دختران‌ به‌ شمار رود و تمام‌ دوشیزگان‌ بدون‌ استثنا آن‌ را بیاموزند.

در جامعه‌ اسلامی‌ نباید عوامل‌ تهییج‌ شهوات‌ شیوع‌ داشته‌ باشد. مسلمانان‌ حق‌ ندارند در محیط‌ خود مجلات‌ فاسد وعکسهای‌ زشت‌ و منافی‌ با عفت‌ عمومی‌ انتشار دهند. محافل‌ عیش‌ و نوش‌، مجالس‌ رقص‌، شهوترانی‌ دسته‌جمعی‌، سینماهای‌ شرم‌آور همه‌ ممنوع‌ هستند.

بدیهی‌است‌ اگر در اجتماعی‌ از اینگونه‌ عوامل‌ مهیج‌ جلوگیری‌ شود، مفاسد شهوت‌ نیز نا حد زیادی‌ از میان‌ می‌رود.

اسلام‌ که‌ از سرکوبی‌ تمایلات‌ غریزی‌ احتراز نموده‌، هم‌ محدودیت‌ جنسی‌ را به‌ زمان‌ معینی‌ محدود کرده‌، و هم‌ جوان‌بالغ‌ را به‌ کارهای‌ فنی‌ و نظامی‌ سرگرم‌ ساخته‌ و تمام‌ عوامل‌ تحریک‌ شهوات‌ را از انظار مردم‌ به‌ دور نگاه‌ داشته‌... با این‌همه‌ هنوز فراموش‌ نکرده‌ است‌ که‌ این‌ اقدامات‌، غذای‌ اصلی‌ غریزه‌ را تأمین‌ نمی‌کند. اینها مسکن‌ در برابر تندی‌ وحرارت‌ شهوتند و فقط‌ می‌توان‌ برای‌ زمانی‌ موقت‌ از آنها استفاده‌ کرد. چاره‌ اساسی‌ در ازدواج‌ است‌. پس‌ اسلام‌ باب‌زناشویی‌ را گشوده‌ و جوانان‌ را با تأکید بسوی‌ آن‌ فراخوانده‌ است‌.

بشر در گذشته‌ و حال‌، هرچه‌ اندیشیده‌ هرگز برای‌ حل‌ مشکل‌ جوانان‌ بهتر از این‌ راهی‌ پیدا نکرده‌ است‌. زیرا: ازدواج‌نیروهای‌ تراکم‌ یافته‌ شهوت‌ را در مجرای‌ صحیحی‌ بکار می‌اندازد و آتش‌ دل‌ را تسکین‌ می‌دهد. ازدواج‌ آدمی‌ را باهدف‌های‌ عالی‌ زندگی‌ آشنا می‌سازد و افکار وی‌ را از اسارت‌ شهوت‌ بیرون‌ می‌آورد. به‌ همین‌ نظر اسلام‌ در اولین‌فرصت‌ از جوانان‌ خواسته‌ که‌ برای‌ خود خانواده‌ و زندگی‌ زناشویی‌ تشکیل‌ بدهند و این‌ یگانه‌ راهیست‌ که‌ مشکلات‌جنسی‌ را برای‌ ما حل‌ کرده‌ و ارتکاب‌ جرایم‌ و انواع‌ هرزگی‌ها را از بین‌ می‌برد.

تذکر این‌ نکته‌ لازم‌ است‌ که‌ اسلام‌ برای‌ ما قوانینی‌ جزیی‌ و پراکنده‌ نیاورده‌ است‌. اسلام‌ مجموعه‌ای‌ کامل‌است‌ که‌ درسیستم‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ خوب‌ به‌ نیازمندی‌های‌ فردی‌ و اجتماعی‌ دقیقاً پاسخ‌ داده‌.

اکنون‌ اگر مردم‌ به‌ راستی‌ خواهان‌ نظم‌ زندگی‌ خود هستند، باید همه‌ تعالیم‌ او را به‌ کار ببندند و مو به‌ مو در تمام‌ مراحل‌زندگی‌ از قوانین‌ حکیمانه‌ او پیروی‌ کنند، آنگاه‌ ببینند آیا باز جای‌ ابهامی‌ باقی‌ می‌ماند؟

اشکال‌ کار ما مسلمانان‌ اینست‌ که‌ نیمه‌ مسلمان‌ و نیمه‌ غربی‌ شده‌ایم‌ و متحیریم‌ که‌ در این‌ میان‌ جانب‌ کدامیک‌ از آن‌ دورا بگیریم‌!.

ساعت‌ شما اگر خراب‌ شود فنری‌ از جنس‌ خودش‌ برای‌ آن‌ تهیه‌ می‌کنید، ولی‌ اگر فنر دیگری‌ آورید، هر قدر محکم‌ ودقیق‌ هم‌ باشد باز ساعت‌ شما را اصلاح‌ نمی‌کند، در اینجا مجبورید که‌ ساختمان‌ این‌ ساعت‌ را به‌ هم‌ زده‌ و از نوسازمانی‌ متناسب‌ با فنر جدید درست‌ کنید.

همچنین‌ اگر سیستم‌ اقتصادی‌ غرب‌ در محیط‌ مسلمانان‌ وضع‌ را مختل‌ ساخته‌ و مفاسد اخلاقی‌ و اجتماعی‌ ببارآورد، نباید اسلام‌ را مقصر بدانیم‌ و بگوییم‌ که‌ این‌ دین‌ به‌ درد زندگی‌ ما نمی‌خورد و اوضاع‌ کنونی‌ اقتصادیمان‌ با آن‌مطابقت‌ ندارد. بلکه‌ باید بگوییم‌ که‌ رسوم‌ و آداب‌ ما از حدود اسلامی‌ خارج‌ گردیده‌ و برای‌ آنها دیگر نباید ابزاراسلامی‌ را بکار ببریم‌. اگر باور کرده‌ایم‌ که‌ صحیحترین‌ نظام‌ روی‌ زمین‌، نظام‌ اسلامی‌ است‌ باید بکوشیم‌ تا مسلمان‌واقعی‌ گردیم‌.

نظام‌ مادی‌ غرب‌ که‌ غرور و خودخواهی‌ را حتی‌ در میان‌ افراد یک‌ خانواده‌ نیز تقویت‌ می‌کند و ذره‌ای‌ عاطفه‌ و گذشت‌برایشان‌ باقی‌ نگذاشته‌، لازمه‌اش‌ اینست‌ که‌ فرزند به‌ مجرد آنکه‌ به‌ سن‌ معینی‌ برسد از حقوق‌ فرزندی‌ محروم‌ شود وثروت‌ سرشار پدر حتی‌ در موانع‌ اضطرار و تنگدستی‌ نیز به‌ کمکش‌ نشتابند.

در نظام‌ اسلامی‌ که‌ روح‌ تعاون‌ و کمک‌ در قالب‌ آدمیان‌ دمیده‌ شده‌، چنین‌ خشونتها وجود ندارد. پدر درباره‌ فرزندانش ‌کمال‌ مراقبت‌ را دارد و از ایشان‌ به‌ گونه‌ای‌ حمایت‌ می‌کند که‌ خودشان‌ رفته‌رفته‌ رشد کنند و کار مناسبی‌ بیابند. آنگاه‌ به‌پاس‌ این‌ کمک‌ فرزند نیز موظف‌ است‌ که‌ چون‌ والدین‌ پیر شدند و گرد سپید کهولت‌ بر سر و رویشان‌ پاشیده‌ شد، آنان‌را در پناه‌ خود گیرد و پذیرایی‌ صمیمانه‌ای‌ درباره‌شان‌ انجام‌ دهد.

بنابراین‌، دیگر جوان‌ معذور نیست‌ که‌ در آغاز جوانی‌ ازدواج‌ نکند، چه‌ تا زمانی‌ که‌ کاملاً استقلال‌ نیافته‌ دست‌ حمایت‌پدر از او پشتیبانی‌ می‌کند. کسانی‌ که‌ بما می‌گویند جوان‌ تحت‌ این‌ شرایط‌ تنبل‌ و بی‌اراده‌ بار می‌آید، از بخش‌ مهمی‌ ازانگیزه‌های‌ روانی‌ چشم‌ پوشیده‌ و نمی‌دانند که‌ هیچ‌ چیز در نظر جوان‌ پسندیده‌تر از این‌ نمی‌باشد که‌ حتی‌ با وجودداشتن‌ پدر ثروتمند، باز از دسترنج‌ خود زندگیش‌ را تأمین‌ کند.

البته‌ اشرف‌ زادگان‌ تن‌پرور از این‌ حساب‌ مستثنی‌ هستند، زیرا روش‌ اشرافیت‌ آنان‌ را چنین‌ سست‌ و فرومایه‌ پرورده‌ واسلام‌ نیز با تشکیلات‌ وسیع‌ خود بر ضد آن‌ برخاسته‌ است‌.

در محیطی‌ که‌ اسلام‌ بر آن‌ سایه‌ می‌افکند، جوان‌ از ترس‌ فقر و بی‌چیزی‌ از ازدواج‌ نمی‌رمد. زیرا در آنجا ثروت‌ میان‌همه‌ توزیع‌ شده‌ و همگان‌ از عدالت‌ اقتصادی‌ برخوردار هستند. بعلاوه‌، حکومت‌ اسلامی‌ در مورد اموال‌ اختیارات‌تامی‌ دارد. مثلاً عمر دستور می‌داد که‌ زیادی‌ اموال‌ ثروتمندان‌ را به‌ فقرا ببخشند تا توازن‌ اقتصادی‌ بوجود آید.

همچنین‌ دولت‌ اسلامی‌ موظف‌ است‌ برای‌ افراد ضعیفی‌ که‌ از عهده‌ مخارج‌ ازدواج‌ برنمی‌آیند وسایل‌ عروسی‌ رافراهم‌ کند. چه‌ با این‌ عمل‌ بخش‌ مهمی‌ از مفاسد اخلاقی‌ ریشه‌کن‌ گردیده‌، جان‌ مردم‌ از آلودگیها می‌رهد.

پس‌ معلوم‌ شد که‌ در محیط‌ اسلامی‌ موضوع‌ اقتصاد مانع‌ امر زناشویی‌ نخواهد بود.

در کنار مشکلات‌ اقتصادی‌، در امر زناشویی‌ با مسایل‌ روانی‌ نیز مواجه‌ هستیم‌.

گفته‌ می‌شود که‌ جوان‌ قادر نیست‌ ادامه‌ تحصیل‌ و امر زناشویی‌ را با هم‌ جمع‌ کند. لذا یک‌ جوان‌ غربی‌ هم‌ درس‌می‌خواند و هم‌ برای‌ رهایی‌ از ناراحتی‌های‌ روانی‌ با دختران‌ روابط‌ «عاشقانه‌» برقرار کرده‌ از مزایای‌ جنسی‌ بهره‌مندمی‌گردد. آیا مگر این‌ کار با ازدواج‌ فرق‌ دارد؟ ازدواج‌ عیناً همین‌ کارهاست‌ که‌ رنگ‌ قانون‌ به‌ خود گرفته‌ است‌.

بهانه‌ آنان‌ شاید این‌ باشد که‌ زایمان‌ و تولید نسل‌ مزاحم‌ تحصیل‌ است‌. در حالی‌ که‌ آنان‌ می‌توانند طبق‌ دستورهای‌جدید بهداشتی‌ آن‌ را به‌ تأخیر بیندازند و این‌ کار از نظر اسلام‌ نیز ممنوع‌ نگردیده‌ است‌.

در فراخنای‌ شگرف‌ اسلام‌، معمای‌ مسایل‌ جنسی‌ به‌ آسانی‌ حل‌ گردیده‌ است‌! به‌ طوری‌ که‌ موجب‌ تسکین‌ اعصاب‌افراد گشته‌ و جامعه‌ نیز از زیانهای‌ ناشی‌ از ارتکاب‌ جرایمشان‌ محفوظ‌ می‌ماند.

همچنین‌ انسان‌ از محدودیتها و قیود جهان‌ ضرورتها رها گردیده‌، مهیا می‌شود تا در فضای‌ باز روان‌ و مشاعر، به‌ سوی‌هدف‌های‌ عالی‌ زندگی‌ پر و بال‌ بگشاید...

انسان‌ در چنین‌ حالتی‌ سزاوار کرامت‌ و تعظیم‌ است‌ و باید در زمین‌ سروری‌ کند و با آسمان‌ نیز ارتباط‌ معنوی‌ داشته‌باشد.

[٧٣]- ﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً [النساء: ٣].

[٧٤]- البته‌ علیرغم‌ اراده‌ آلمان‌ این‌ فکر عملی‌ نشد. چون‌ دولت‌هایی‌ سربازان‌ خود را در آن‌ سرزمین‌ پیاده‌ کرده‌ بودند، ترسیدند با اجرای‌ این‌ قانون‌ جلوی‌ اجرای‌تمایلات‌ شهوی‌ آنان‌ که‌ در آن‌ شرایط‌ برایشان‌ میسر بود، گرفته‌ شود! و به‌ بهانه‌ حق‌ زن‌!! از آن‌ جلوگیری‌ کردند...