انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

این‌ نظر کلی‌ اسلام‌ است‌ و بهتر است‌ تا حدودی‌ به‌ شرح‌ و تفصیل‌ آن‌ بپردازیم‌:

این‌ نظر کلی‌ اسلام‌ است‌ و بهتر است‌ تا حدودی‌ به‌ شرح‌ و تفصیل‌ آن‌ بپردازیم‌:

انسان‌ از نظر اسلام‌

انسان‌ از نظر اسلام‌ عبارت‌ است‌ از جسم‌ و عقل‌ و روح‌. وجود هر‌یک از اینها مورد اعتراف‌ بوده‌ و هر‌یک دارای‌ خواسته‌های‌معینی‌ هستند که‌ باید به‌ صراحت‌ و بدون‌ کج‌روی‌ و انکار، بدان‌ توجّه‌ نمود و آن‌ را برآورده‌ کرد.

بدن‌ انسان‌ بافت‌ و ترکیبی‌ از گوشت‌ و خون‌ و ترکیبی‌ از انگیزه‌های‌ فطری‌ و شهوت‌ سرکش‌ است‌ که‌ نه‌ آرام‌ می‌گیرد و نه‌ بازمی‌ایستد و او با حفظ‌ ذات‌ خویش‌ در درجه‌ اول‌ و حفظ‌ نوع‌ در درجه‌ دوم‌، می‌خواهد زندگی‌ را بر روی‌ کره‌ زمین‌ حفظ‌ کند.

وسیله‌ هدف‌ اول‌، خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها (و همچنین‌ لباس‌ و پوشاک‌) است‌ و وسیله‌ هدف‌ دوم‌. تولید مثل‌ و تکثیر افرادانسانی‌ است‌.

زندگی‌ براساس‌ مصلحت‌هایی‌، انگیزه‌های‌ بدنی‌ را طوری‌ نیرومند و قوی‌ کرده‌ است‌ که‌ تخلف‌ و سرپیجی‌ از آن‌ مشکل‌ و یااحیاناً محال‌ است‌. و از این‌ جهت‌، احساس‌ گرسنگی‌ و تشنگی‌ احساس‌ نیرومندی‌ است‌ که‌ نمی‌توان‌ در برابر آن‌ بی‌تفاوت‌ماند و سکوت‌ نمود، و این‌ برای‌ آن‌ است‌ که‌ حیات‌ و زندگی‌ می‌خواهد این‌ اصل‌ را تضمین‌ کند که‌ فرد در محافظت‌ ذات‌خویش‌، کوتاهی‌ و اهمال‌ روا ندارد و این‌ منظور، هرگز بدون‌ خوردن‌ و نوشیدن‌ مقدور نمی‌شود.

اما نیروی‌ جنسی‌! برای‌ بیان‌ اصالت‌ و عمق‌ و شدت‌ احساس‌ مربوط‌ به‌ آن‌ در روح‌ بشر، نیاز به‌ این‌ نیست‌ که‌ مانند فروید به‌این‌ در و آن‌ در بزنیم‌، این‌ مطلب‌ بدون‌ اینکه‌ احتیاج‌ به‌ اینگونه‌ کارها داشته‌ باشد واضح‌ و آشکار است‌ و حکمت‌ و مصلحت‌آن‌ نیز واضح‌ است‌، زیرا اگر نیروی‌ جنسی‌ یک‌ تمایل‌ ضعیفی‌ باشد و بتوان‌ از قید و بندش‌ آزاد شد، هرگز نوع‌ بشر باقی‌ ومستمر نخواهد ماند.

از آنجایی‌ که‌ زن‌ در راه‌ حفظ‌ نسل‌، مشقات‌ بیشتری‌ را تحمل‌ می‌کند، پیوند و رابطه‌ وی‌ با نیروی‌ جنسی‌ نیز نیرومندتر وشدیدتر است‌، زیرا زندگی‌ می‌خواهد این‌ مطلب‌ را تضمین‌ کند که‌ آلام‌ و مشقات‌ بارداری‌، زن‌ را از انجام‌ هدف‌ اصیل‌ زندگی‌باز ندارد.

از طرف‌ دیگر، زندگی‌ به‌ مقدار درد و رنجی‌ که‌ در عدم‌ استجابت‌ انگیزه‌های‌ جسم‌ قرارداده‌، به‌ همان‌ اندازه‌ در استجابت‌ این‌انگیزه‌ها لذّت‌ پایان‌ناپذیری‌ قرار داده‌ است‌ و از این‌ جهت‌، هرگونه‌ تضمینی‌ را برای‌ واداشتن‌ فرد به‌ استجابت‌ و پذیرش‌هدف‌های‌ زندگی‌ بوجود آورده‌ است‌، بطوری‌که‌ فرد احساس‌ نمی‌کند که‌ به‌ انجام‌ وظیفه‌ سنگینی‌ موظف‌ است‌.

اما عقل‌، هدف‌ اصلی‌ آن‌ این‌ است‌ که‌ انسان‌ را در انتخاب‌ بهترین‌ راه‌ پاسخگویی‌ به‌ انگیزه‌های‌ فطری‌، هدایت‌ کرده‌ برمشکلاتی‌ که‌ گاهی‌ در این‌ راه‌ پدید می‌آید، با نیروی‌ فکر و اندیشه‌ غلبه‌ نماید.

ولی‌ هدف‌ عقل‌ تنها این‌ نیست‌ و در این‌ حد متوقف‌ نمی‌شود: زندگی‌ برای‌ اینکه‌ اقدام‌ عقل‌ را به‌ انجام‌، وظیفه‌اش‌، به‌ بهترین‌وجه‌، تضمین‌ نماید، یک‌ تمایل‌ دائمی‌، به‌ معرفت‌ و فهمیدن‌ در وی‌ قرارداده‌ است‌، گویی‌ این‌ خود یک‌ هدف‌ ذاتی‌ است‌. و ازراه‌ همین‌ انگیزه‌، زندگی‌ ترقّی‌ می‌کند و به‌ جلو می‌رود و در عین‌ حال‌ هدف‌ اصلی‌ خود را هم‌ انجام‌ می‌دهد، پس‌ تکامل‌ وترقّی‌ نیز هدف‌ اصیلی‌ از هدف‌های‌ زندگی‌ است‌ که‌ حیات‌، بطور ذاتی‌، بسوی‌ آن‌ حرکت‌ می‌کند و وسایل‌ رسیدن‌ به‌ این‌هدف‌ یا لااقل‌ قسمتی‌ از آن‌، در عقل‌ بشر موجود است‌.

اما روح‌، آن‌ نیروی‌ بزرگی‌ که‌ غرب‌ بدان‌ ایمان‌ ندارد، بسا ممکن‌ است‌ در آغاز کار، هدف‌ و وظیفه‌اش‌ آشکار و پیدا نباشدچون‌ روح‌ ذاتاً چیز غیرمحسوسی‌ است‌.

نمی‌خواهیم‌ وارد بحث‌ و مجادله‌ متافیزیکی‌ که‌ ـ پایانی‌ ندارد بشویم‌ و تنها به‌ آنچه‌ که‌ قبلاً اثبات‌ کردیم‌ که‌ انکار روح‌ براساس‌علمی‌ صحیحی‌ متکی‌ نیست‌، اکتفا می‌کنیم‌ و منظور ما در اینجا. این‌ است‌ که‌ وقتی‌ که‌ ایمان‌ آوردیم‌ که‌ یکی‌ از هدف‌های‌اصیل‌ زندگی‌ ترقّی‌ حیات‌ و رشد دادن‌ دائمی‌ آن‌ است‌ ــ این‌ حقیقتی‌ است‌ که‌ کسی‌ در شرق‌ و غرب‌ آن‌ را انکار نمی‌کند دراین‌ صورت‌ باید بگوئیم‌ یکی‌ از وسائل‌ این‌ تعالی‌ و ترقّی‌ در انسان‌، روح‌ است‌ و وظیفه‌اش‌ این‌ است‌ که‌ با نیروی‌ مخفی‌هستی‌، ارتباط‌ و اتصال‌ برقرار نماید و از آنجا نور و درخشندگی‌هایی‌ را الهام‌ بگیرد که‌ حواس‌ و عقل‌ انسان‌، آن‌را درک‌ نمی‌کندو با وجود این‌ موجود است‌. و به‌وسیله‌ همین‌ نور آسمانی‌، روح‌ می‌تواند راه‌ تعالی‌ را پیش‌بگیرد و موجود انسانی‌ را در تحقق‌بخشیدن‌ هدف‌ زندگی‌ و حیات‌، یعنی‌ ارتقاء و تکامل‌، معاونت‌ و یاری‌ کند.

روح‌ بشر شامل‌ همه‌ اینها است‌ و اسلام‌ نیز موجود بشری‌ را آنچنان‌ که‌ هست‌، باور دارد و همه‌ خواسته‌ها و تمایلات‌ جسم‌ وعقل‌ و روح‌ وی‌ را برآورده‌ می‌کند و در عین‌حال‌، هدفش‌ ایجاد توازن‌ و هم‌آهنگی‌ میان‌ همه‌ این‌ تمایلات‌ است‌.