نمونههای ممتاز
اکنون وقت آن رسیده که برای توضیح نظریاتی که بیان کردیم، نمونههای زنده و واقعی را به خواننده عرضه کنیم، ولی ارزیابیو بررسی نظریه اسلامی، دنبال و بقیهای دارد که جای آن اینجا است:
اسلام از همه پیروانش میخواهد که به اخلاق اسلامی آراسته شده و به هدایت آن، رهبری گردند و در نتیجه مشاعر خود راتمیز و پاکیزه گردانند و تقوای الهی را در دلهایشان احساس نمایند و اعمال و کردار خویش را براساس همین تقوی انجامبدهند. ولی این آخرین سرحد ارتقاء و تعالی انسانیت نیست، با آنکه همین اندازه هم خود سطح بلند و ارزندهایست، بلکهانسانیت میتواند در افقهای بالاتر از این مرحله سیر کند، یعنی همیشه افق درخشانی در برابرش گشوده است که امواج نوردر آن پرتو افشانی میکند و مژده سروش در آن به گوش میرسد، فضای وسیعی که فرشتگان نیکی، آن را فراگرفتهاند و بابالهای نوری خود روح انسانهای پاک را تا افقهای بسیار بلند، بالا میبرند، تا به جایی که او را به ملکوت آسمانها و «ملاءاعلی» نزدیک میکنند و درنتیجه، پردهها از پیش رویشان برداشته میشود و به مرحلهای میرسند که در لحظات درخشندگیبه «روح اعظم» متصل میشوند، گویی با آن آمیخته میشوند و از نور آسمانی مقدسش اقتباس میکنند و با درخشش وشفافیت بیشتر و با تمایل شدیدتری نسبت به نیکیها، باز میگردند،
این همان انسانیت، در افق والای آن است که انسان در این مرحله خود را فراموش میکند و به یاد هستی بزرگ و زندگی بزرگمیافتد. به یاد میآورد که او جزیی از این هستی بزرگ و پهناور است و باهمه اجزاء آن هماهنگ و متناسب و همگام است. دراین صورت احساس میکند که واقعیت وجود او تحقق پیدا نمیکند جز اینکه با میل و رضا خود را به اجراء دیگر هستیتسلیم کند و در آن فنا شود و به یاد میآورد که انسانیت، وحدت بزرگی است که او را با دیگر برادرانش پیوند میدهد وزندگی، رودخانه پهناوری است که همه در آن شناورند تا با هم و به کمک و دوستی یکدیگر، با آخرین هدف: به آفرینندهزندگی، برسند.
این، همان نمونههای اعلا و ارزشهای والا است...
ولی رسیدن بدان نیازمند به کوشش و تلاش عظیمی است که برای هر انسانی میسر نیست. بلکه در گرو مواهب واستعدادهای ویژهای است که افرادی از مردم آن امتیاز را دارا میباشند و به علت همین واقعیت، اسلام رسیدن به این مرحلهنهایی را بر همه مردم واجب نمیداند، بلکه تصور و دورنمای آن را در پیش رویشان ترسیم میکند و آنگاه، آنان را با قدرت وتواناییهایشان واگذار میکند: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾ [البقرة: ٢٨٦]. «خداوند به کسی جز به اندازه توانایی او تکلیف نمیکند» او ازهر کسی آنچه را که به اندازه نیروهای خود عرضه میدارند، میپذیرد: ﴿وَلِكُلّٖ دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْ﴾ [الأنعام: ١٣٢]. «برای هر کسی از آنچهعمل کنند درجاتی است» بنابراین، اسلام به کسی ستم نمیکند و او را به انجام چیزی که قدرتش را ندارد، مجبور نمینماید.
اسلام، تعالی و ترقّی را برای همه لازم و واجب میداند، ولی مردم را به حال خود وامیگذارد که در این میدان با میل و ارادهخویش پیش بروند، آنگاه با اندازه عملی که با میل خود انجام دادهاند، در دنیا یا آخرت پاداش دریافت دارند.
آنها طبعاً در این تعالی و ارتقاء روانی، انتظار مجازاتی را در زندگی دنیا ندارند، هرچند خواه ناخواه مورد ستایش و علاقه مردمقرار میگیرند، همان طوری که با پیروزی بر امیال و تسلط بر نفس، در وجدان خود احساس رضایت و خرسندی میکنند.
به مردم اجازه خونخواهی و انتقام نسبت به کشته شدگانشان میدهد، ولی بخشش و گذشت را در نظرشان بزرگ و دوستداشتنی جلوه میدهد و آنان را به این کار، تشویق میکند: «و ان تعفوا خیر لکم»ـ عفو و بخشش برایتان بهتر است ـ و ﴿أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡ﴾ [النور: ٢٢]؟ «آیا دوست ندارید که خداوند شما را بیامرزد».
تملک و مالکیت را برای آنان مباح میکند، ولی انفاق در راه خدا را در نظرشان بزرگ و محبوب قرار میدهد و آنها را به این کارتشویق مینماید. ابوذر گفت روزی با رسول خدا ص بیرون رفتیم و به «احد» رسیدیم رسول خدا فرمود: ای ابوذر! گفتم: بلهیا رسولالله! فرمود اگر برای من به اندازه این کوه احد (مال و طلا) باشد، دوست دارم که آن را طوری انفاق کنم که پس از مرگمن دو قیراط هم باقی نماند».
احساس نفرت از جنگ و کشتار را در مردم برمیانگیزد، ولی شهادت در راه خدا و در راه احقاق حق و عدالت را ستایشمیکند و ترسیم میکند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١١١﴾ [التوبة: ١١١]. «خداوند، از مؤمنین جانها و مالهایشان را در مقابل بهشتی که به آنها میدهد خرید، که در راه خدا جهاد کنند، پسبکشند و کشته شوند، وعده حقی است در توراۀ و انجیل و قرآن. کیست که بیش از خدا به عهد خود وفا کند؟ پس مژده بدهیدو خرسند باشید از معاملهای که انجام دادهاید و این همان موفقیت و سعادت بزرگ است».
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ١٦٩ فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ١٧٠ ۞يَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٧١﴾ [آل عمران: ١٦٩-١٧١]. «کسانیرا که در راه خدا کشته شدهاند، مرده حساب نکنید، بلکه زندگانی هستند که در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند و ازآنچه خداوند از فضل خویش به آنها داده است، خوشحالند و به کسانی که از پشت سر به آنها ملحق نشدهاند، بشارتمیدهند که ترسی بر آنها نیست و محزون نیز نمیشوند، بشارت میدهند به نعمتی از طرف خداوند و فضل او، و هماناخداوند اجر مؤمنان را ضایع نمیکند».
اسلام استفاده از نیکیهای زندگی را بر مردم مباح میکند، ولی آنان را تشویق میکند که قدری در آن تخفیف بدهند و خود رااز سطح مادیت محض بالاتر ببرند و متوجّه نعمتهای روحی شوند: ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ١٤ ۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡۖ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ﴾ [آل عمران: ١٤-١٦]. «برای مردم دوستی شهوات از زنان و فرزندان و ظرفها انباشته از طلا و نقره و اسبهای بسته و چهارپایان و کشت و زرعزینت داده شده، اینها کالاهای زندگی دنیایند و در نزد خدا نیکی عاقبت است. بگو آیا آگاه کنم شما را به بهتر از این؟ برایکسانی که تقوی پیشه نمودند نزد پروردگارشان باغهایی است که از زیر آنها نهرها جاری است و در آن جاویدانند، با همسرانیپاکیزه و خوشنودی از طرف خداوند».
همه اینها از راه میل و اختیار است نه از طریق اجبار و الزام و این روش در تربیت روح و رسیدن به هدف، مؤثرتر است، زیراانسانی که به میل خود و بدون اجبار و الزام کاری را انجام میدهد، در این عمل خویش احساس لذّت عمیقی میکند و اینلذّت جبران مشقت و زحمتی است که در راه انجام آن متحمل میگردد و بدین وسیله به ادامه دادن و استمرار عمل نیزعلاقهمند میشود. آری فرد در عمل اختیاری لذّتی را احساس میکند که هیچوقت کسی در انجام یک واجب الزامی، آن رااحساس نخواهد کرد.
بنابر این، شگفتی نیست که عدهای از اصحاب رسول خدا را در اوج اعلا و آخرین پلههای نردبان انسانیت، بصورتنمونههایی مشاهده کنیم که دیدهها بدانها دوخته شده و انسانیت تا امروز از آوردن نظیرشان عاجز است.
روش آنها موجب واپسزدن و سرکوبی و تحریم فعالیت زندگی دنیا نبوده است. واپسزدن و سرکوبی امیال منجر به رهبانیتو اضطراب عصبی و روانی میگردد، ولی آنها هیچ کدام از «راهبان» نبودند، بلکه دارای مشاغل اجتماعی نیز بودهاند و بعضیاز آنان، حتی شاغل مقام خلاقت و زمامداری بودند که علاوه بر فعالیتهای معنوی مخصوص، با مشکلات سیاست و ادارهامور اجتماع و جنگ، دست به گریبان بودند.
در فعالیتهای شدید در عین حال عاقلانه و منطقی آنان کوچکترین آثاری از واپسزدن و سرکوبی امیال و اضطرابهایروانی دیده نمیشد، بلکه ارتقاء آنان بر قلههای بلند معنویت، براساس اراده آگاه و «بازداری» آشکار بوده است.