انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

ولی‌ خرافه‌تر از ین‌ سخن‌، گفتاری‌ در جهان‌ نیست‌.

ولی‌ خرافه‌تر از ین‌ سخن‌، گفتاری‌ در جهان‌ نیست‌.

آخر عظمت‌ و تکامل‌ آدمی‌ وابسته‌ به‌ دستگاه‌های‌ رادیو و تلویزیون‌ و ماشین‌ و بمبهای‌ آدمکش‌ نیست‌، این‌ امور تنهاتغییراتی‌ در احساسات‌ و مشاعر وی‌ پدید می‌آورند. اما تکامل‌ واقعی‌ انسان‌ هنگامی‌است‌ که‌ خود را از تنگنای‌مادیات‌ و لذایذ جسمی‌ و غرور شهوت‌ بیرون‌ کشد و با افق‌ وسیعتر و افکار عالی‌تری‌ آشنا گردد.

مدتهاست‌ که‌ آمریکا با سیاهانی‌ که‌ در خاک‌ و مذهب‌ و زبان‌ با هم‌ مشترکند رفتار خشن‌ و غیرانسانی‌ دارد، و انگلستان‌خون‌ ملل‌ مستعمره‌ را می‌آشامد و فرانسه‌ نیز با مردم‌ شمال‌ آفریقا که‌ غاصبانه‌ قدم‌ به‌ خاکشان‌ نهاده‌ همچون‌ افرادگناهکار رفتار می‌کند، روسیه‌ نیز نخست‌ به‌ اسرائیل‌ کمک‌ کرد و برای‌ آنکه‌ شهرتی‌ در خاورمیانه‌ به‌ دست‌ آورد آنان‌ رادر امور مذهبی‌ تقویت‌ نمود. در حالیکه‌ خودش‌ ذره‌ای‌ ایمان‌ به‌ مذهب‌ ندارد، و اکنون‌ نیز در لهستان‌ و مجارستان‌ ده‌هاهزار نفر مردم‌ بیگناه‌ را گردن‌ می‌زنند.

آری‌ چرخ‌ جهان‌ غرب‌ بر محور این‌ جنایات‌ می‌گردد و احساسات‌ مردم‌ آن‌ دیار همه‌ با این‌ گناهان‌ آلوده‌ گشته‌ است‌. بااین‌ وصف‌ چگونه‌ کسی‌ گول‌ موشک‌ و زیردریایی‌ را می‌خورد و می‌گوید تکامل‌ حقیقی‌ در اینهاست‌. بشر وقتی‌ تکامل‌می‌یابد که‌ با همنوع‌ خویش‌ مثل‌ انسان‌ رفتار کند و او را برادر خود بداند. دو نفر انگلیسی‌ نمی‌توانند مدعی‌ شوند که‌درباره‌ هم‌ نیکی‌ می‌کنند. زیرا هر دو تابع‌ یک‌ قانونند و قانون‌ حقوق‌ آن‌ دو را بطور یکسان‌ تضمین‌ کرده‌ است‌.دراین‌باره‌، رفتار یک‌ نفر اروپایی‌ با یک‌ نفر از افراد ملل‌ ضعیف‌ ملاک‌ می‌باشد، ملل‌ ضعیفی‌ که‌ اسلحه‌ و نیروی‌ دفاع‌ ازخود را ندارند.

هرگاه‌ دنیای‌ غرب‌ چنین‌ ایمانی‌ پیدا کرد، ارتقای‌ حقیقی‌ یافته‌ است‌. ولی‌ بدبختانه‌ هرگز بدان‌ معتقد نخواهد گشت‌.چه‌ او درباره‌ زندگی‌ و جهان‌، بر مبنای‌ پراگماتیزم‌ می‌اندیشد و از هر چیزی‌ منافع‌ مادی‌ منظور دارد.

جهان‌ غرب‌ منکر ارزش‌های‌ والا است‌ و ایمان‌ خود را فقط‌ به‌ سودهای‌ مادی‌ اختصاص‌ داده‌ است‌ شرایط‌ اروپا طوری‌بود که‌ افراد را با دستجات‌ مختلف‌ پراکنده‌ کرده‌ بود و همواره‌ بر سر یک‌ قطعه‌ زمین‌ بی‌خیر، نزاع‌ می‌کردند. اروپائیان‌ بانزاع‌ و زد و خورد طبایع‌ خود را پرورش‌ دادند و روح‌ تعاون‌ و دوستی‌ از میان‌ آنان‌ رخت‌ بربست‌. احساستشان‌ نیز تحت‌نفوذ امور مادی‌ که‌ لحظه‌ای‌ از حوزه‌ محدود زمین‌ خارج‌ نمی‌شود، درآمد، بنابراین‌، آنان‌ به‌ اضطراب‌ شرایط‌ خاصی‌دست‌ از ارزشهای‌ برتر کشیدند. این‌ راستی‌ عیب‌ است‌، مزیت‌ و برتری‌ نیست‌ تا ما آن‌ را آرزو کنیم‌.

صحیح‌ است‌ که‌ اروپا ترقّی‌ و قدرتش‌ را در روزگار انکار حقایق‌ و ارزش‌های‌ برتر به‌ دست‌ آورد. ولی‌ این‌ دلیل‌ آن‌ نیست‌که‌ پیدا کردن‌ قدرت‌ به‌ همین‌ یک‌ راه‌ منحصر است‌. چه‌ در متن‌ واقعیات‌ تاریخ‌ نوشته‌ که‌ مسلمانان‌ در پناه‌ ایمان‌ به‌ خدادر قسمت‌های‌ مختلف‌ زندگی‌، در سیاست‌، ارتش‌، دانش‌ و اقتصاد نیروی‌ شگرفی‌ بدست‌ آورند. اروپا که‌ فعلاً دل‌ وعقل‌ مردم‌ مشرق‌ زمین‌ را ربوده‌، قبلاً نزد دانشمندان‌ مسلمان‌ درس‌ می‌خواند و پایه‌های‌ علوم‌ خود را از مسلمانان‌آموخته‌ است‌.

پس‌ لازمه‌ قدرت‌ یافتن‌ این‌ نیست‌ که‌ آدمی‌ حتماً منکر حقایق‌ جهان‌ انسانیت‌ بشود. بعلاوه‌ اگر قدرت‌ بر پایه‌ مادیگری‌پی‌ریزی‌ شود، جز ویرانی‌ و نابودی‌ باری‌ ندارد. چه‌ مادیات‌ اساس‌ نزاع‌ و تزاحم‌ است‌ و اگر قدرت‌ نیز مستند به‌ آن‌گردد. همیشه‌ زورمند پیروز می‌شود گرچه‌ ضعیف‌، صاحب‌ حق‌ باشد.

این‌ فلسفه‌، منشاء جنگ‌ و خونریزی‌ است‌ و در یک‌ لحظه‌ تمام‌ آنچه‌ را که‌ بشر در طول‌ قرنها ساخته‌ از میان‌ می‌برد.

برخی‌ از «روشنفکران‌» غرب‌زده‌ ما پنداشته‌اند که‌ عوالم‌ روحانی‌ و ایمان‌ به‌ ارزشهای‌ برتر مانع‌ اکتشافات‌ علمی‌ است‌و با تأمین‌ وسایل‌ رفاه‌ زندگی‌ منافات‌ دارد. البته‌ این‌ فکر مختص‌ به‌ روشنفکران‌ مشرق‌زمین‌ نیست‌، بلکه‌ همه‌ این‌ درس‌را از «فرهنگ‌» رایج‌ دنیا آموخته‌اند!.

روزی‌ یکی‌ از فارغ‌التحصیلان‌ دانشگاه‌ «آکسفورد» که‌ در مؤسسه‌ «یونسکو» از کارشناسان‌ رسمی‌ بود، به‌ مصر آمده‌ بود.با هم‌ گفتگو می‌کردیم‌. او می‌گفت‌ من‌ از روحانیت‌ بیزارم‌ چه‌ می‌خواهم‌ با هواپیما مسافرت‌ کنم‌ و از برنامه‌های‌موسیقی‌ رادیو لذّت‌ ببرم‌. با تعجب‌ در پاسخ‌ وی‌ گفتم‌: مگر روحانیت‌ با تمایلات‌ تو مخالفت‌ کرد؟ گفت‌: آری‌، زیرا مگردر آن‌ صورت‌ نباید مثل‌ «خیام‌» نسبت‌ به‌ همه‌ چیز بدبین‌ باشم‌؟

روشنفکران‌، بهوش‌ باشید! ایمان‌ دایره‌ اکتشافات‌ علمی‌ را تنگ‌ نمی‌کند. روزگاری‌ بر بشریت‌ می‌گذشت‌ که‌ دانش‌ تنهادر بلاد مسلمانان‌ یافت‌ می‌شد. علوم‌ طبیعی‌، ریاضیات‌، شیمی‌ و نجوم‌ همه‌ در مدارس‌ آنان‌ تدریس‌ می‌شد. چه‌اشکالی‌ دارد که‌ با داشتن‌ ایمان‌ به‌ خدا، موشک‌ بسازیم‌ و در حالی‌ که‌ هدفهای‌ عالی‌ انسانی‌ را تابلوی‌ زندگی‌کرده‌ایم‌، به‌ کره‌ مریخ‌ و ماه‌ پرواز کنیم‌؟