انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

اراده‌ یا تن‌ها امتیاز بشر

اراده‌ یا تن‌ها امتیاز بشر

اراده‌ از نظر اسلام‌ تنها امتیاز و تفاوت‌ میان‌ انسان‌ و حیوان‌ و مناط‌ مسئولیت‌ و محور اصلی‌ کارها در سرتاسر نظام‌ اسلامی‌است‌.

و تنها حیوان‌ است‌ که‌ نمی‌تواند انگیزه‌ها و تمایلاتش‌ را بازدارد و جز در سایه‌ زور، قادر نیست‌ مانع‌ از آن‌ گردد، ولی‌ انسان‌بدین‌ مزیت‌ سرافراز است‌ و می‌تواند بوسیله‌ اراده‌ای‌ که‌ بر مشاعر و اعمالش‌ فرمانفرما است‌، خویشتن‌ را کنترل‌ و ضبط‌ کند واگر نتواند انگیزه‌ها و شهوات‌ خویش‌ را تنظیم‌ و کنترل‌ نماید، نباید او را انسان‌ نامید.

این‌ نظریه‌ اسلام‌، یک‌ عمل‌ تحمیلی‌ نیست‌ و چیزی‌ بیرون‌ از طبیعت‌ و قدرت‌ انسان‌، بر او الزام‌ نمی‌کند.

انسان‌ مادامی‌ که‌ بنده‌ و برده‌ شهوات‌ خویش‌ است‌ و به‌ دنبال‌ کشش‌ و جنبش‌ آن‌ به‌ هر راهی‌ می‌رود و تا آخرین‌ حد، در این‌مسیر پیشروی‌ می‌کند، محال‌ است‌ عملاً بتواند انسانیت‌ را در خود ترقّی‌ داده‌ هدف‌های‌ عالی‌ آن‌ را عملی‌ کند و بدان‌ تحقق‌بخشد:

این‌ مطلب‌ از دو جهت‌ محل‌ است‌، نخست‌ برای‌ اینکه‌ نیرو و قدرت‌ انسان‌ در هرحال‌ محدود است‌ و در صورتی‌ که‌ همه‌نیروهای‌ او مانند حیوان‌ مصروف‌ تمایلات‌ جسم‌ شود، دیگر قدرتی‌ باقی‌ نخواهد ماند تا بوسیله‌ آن‌ متوجّه‌ اعمال‌ فکری‌ وروانی‌ عالی‌ و ارزنده‌ دیگر گردد.

در اینجا ممکن‌ است‌ زرق‌ و برق‌ فریبنده‌ غرب‌، عقل‌ و اندیشه‌ بردگان‌ مغرب‌ زمین‌ و غرب‌ زدگان‌ را فریفته‌ کند و در نتیجه‌بگویند: نگاه‌ کنید! این‌ آمریکا است‌ که‌ قید و بندها را گسیخته‌ و خود را از آن‌ آزاد کرده‌ است‌ و مردم‌ آنجا به‌ پسران‌ ودخترانشان‌ اجازه‌ داده‌اند! که‌ در هر وقت‌ و هرجا که‌ بخواهند، باهم‌ درآمیزند و شهوت‌ جنسی‌ خویش‌ را سیراب‌ کنند و درعین‌ حال‌، تولید و تلاش‌ پی‌گیر آنان‌ از ملت‌های‌ دیگر بیشتر و مهمتر است‌.

این‌ سخن‌ درستی‌ است‌، ولی‌ حقیقت‌ تمام‌ است‌، بلکه‌ قبل‌ از هرچیز، باید این‌ مطلب‌ را به‌ حساب‌ بیاوریم‌ که‌ ملت‌ آمریکایک‌ ملت‌ جوان‌ و ثروتمندیست‌ و ذخیره‌ و نیروهای‌ اقتصادی‌ و مادی‌ و روانی‌ آن‌ هنوز مصرف‌ نشده‌ است‌، بنابراین‌ پیش‌ ازدیگران‌ می‌تواند چنین‌ امواج‌ شکننده‌ را تحمل‌ کند، همان‌طوری‌ که‌ نیروی‌ بدنی‌ جوان‌ بهتر می‌تواند در مقابل‌ بیماری‌های‌گوناگون‌، مقاومت‌ کند بدون‌ اینکه‌ اثر بیماری‌ در بنیه‌ و قدرت‌ او آشکار و نمایان‌ گردد.

ولی‌ نباید گول‌ پندار و خیال‌ را خورد و تنها به‌ ظاهر نگریست‌، زیرا آثار بیماری‌ تنها در ظاهر نمایان‌ نمی‌گردد، بلکه‌ هر دوره‌بیماری‌، خواه‌ ناخواه‌ آثاری‌ از خود در بدن‌ بجا می‌گذارد و در نتیجه‌ دوران‌ پیری‌ زودتر فرا می‌رسد و قبل‌ از موسم‌، باد کهولت‌بر او می‌وزد!.

اگر آمریکا در این‌ هرج‌ و مرج‌ اخلاقی‌ فعلی‌ اصرار بورزد و از این‌ تنزل‌ و سقوط‌ پسران‌ و دختران‌ جلوگیری‌ نکند، خواه‌ناخواه‌سرنوشت‌ نهایی‌ آن‌ فراخواهد رسید... سرنوشتی‌ که‌ پس‌ از چنین‌ انحطاط‌ اخلاقی‌، گریبانگیر فرانسه‌ شد و سرانجام‌ زانوی‌ذلت‌ به‌ زمین‌ زد. آری‌! این‌ سرنوشت‌ و پایان‌ کار هر ملیت‌ است‌ که‌ در طی‌ تاریخ‌، عنان‌ شهوات‌ خویش‌ را آزاد گذاشت‌، همان‌طوری‌ که‌ امپراطوری‌های‌ روم‌ و ایران‌ نیز در دوران‌ گذشته‌، به‌ این‌ سرنوشت‌ نکبت‌بار مبتلا شدند، و درنتیجه‌ اسلام‌ جوان‌توانست‌ در مدتی‌ کوتاه‌ و به‌ سرعت‌ برق‌، ارکان‌ و پایه‌های‌ آنها را متزلزل‌ کند، همان‌طوری‌ که‌ دنیای‌ اسلام‌ با آلودگی‌ و سقوط‌رجالش‌ در دامن‌ شهوات‌، سرانجام‌ بدین‌ روز دچار شد و در نتیجه‌ در مقابل‌ نیروی‌ کشور گشایان‌ و فاتحان‌، سست‌ و ناتوان‌گردید.

دیگر اینکه‌ اگر ملت‌ آمریکا با همه‌ نیروهای‌ ذخیره‌اش‌ بتواند امروز در شهوات‌ خود غرق‌ شود و آنگاه‌ بتواند به‌ کار ماشینی‌خالص‌ خود ادامه‌ دهد، در حقیقت‌ قدرت‌ تکامل‌ و ارتقاء روانی‌ خویش‌ را آشکار نکرده‌ است‌ و در این‌ صورت‌، تمدن‌ وی‌یک‌ تمدن‌ منحط‌ مادی‌ خواهد بود که‌ مشاعر انسانی‌ و نمونه‌ها و ارزشهای‌ اخلاقی‌ در آنجا ییندارند و این‌ روش‌، او را در سیرامواج‌ مبارزه‌ مادی‌ شدیدی‌ خواهد انداخت‌ که‌ سرانجام‌ و پایان‌ کار آن‌، جنگ‌ و ویرانی‌ است‌.

سوم‌ اینکه‌ متفکرین‌ آمریکا مانند افراد عادی‌ غرق‌ در امواج‌ شهوت‌ نیستند، بلکه‌ آنان‌ در زندگی‌ خصوصی‌ خود افرادی‌معتدل‌ هستند و با انحراف‌ اخلاقی‌ مردم‌، به‌ هیچ‌ وجه‌ موافق‌ نیستند بلکه‌ در مقابل‌ آنان‌ فریاد اعتراض‌ بلند می‌کنند و به‌ آنان‌اعلام‌ می‌نمایند که‌ ادامه‌ این‌ روش‌، زنگ‌ یک‌ خطر قطعی‌ است‌، و لازم‌ است‌، بیدار شوند و از آن‌ بازگردند.

بنابراین‌ از نظر محدودیت‌ نیروهای‌ انسان‌، محال‌ است‌ که‌ انسان‌ هم‌ غرق‌ در شهوات‌ جسمانی‌ گردد و هم‌ قوایش‌ مصروف‌ آن‌شود، و در عین‌ حال‌، قدرت‌ ترقّی‌ و تکامل‌ و ارتقاء هم‌ در او باقی‌ بماند.

از جهت‌ دیگر: انسان‌ معمولاً هنگامی‌ که‌ به‌ شهوات‌ و تمایلات‌ خود عادت‌ نمود و همیشه‌ در بند آن‌ اسیر بود، دیگر انگیزه‌ وتمایلی‌ برای‌ ارتقاء از سطح‌ جسم‌ و جسمانیات‌ پیدا نخواهد کرد، حتی‌ اگر نیروی‌ لازم‌ برای‌ این‌ کار را هم‌ داشته‌ باشد.

پاسخ‌ مثبت‌ گفتن‌ دائمی‌ بر شهوات‌، اثرش‌ این‌ است‌ که‌ انسان‌ به‌ یک‌ نوع‌ خوشگذرانی‌ عادت‌ می‌کند و در اثر آن‌، از وظایف‌تعالی‌ و ارتقاء بیزار می‌شود (همان‌طوری‌ که‌ بدن‌ فرد عیاش‌، کسل‌ و تنبل‌ و از حرکت‌ و فعالیت‌ بیزار است‌)، البته‌ نه‌ برای‌اینکه‌ حرکت‌ و فعالیت‌، ذاتاً برای‌ وجودش‌ مضر است‌، بلکه‌ برعکس‌، برای‌ او لازم‌ و ضروری‌ است‌، ولی‌ او در طی‌ عادت‌خویش‌ از تحمل‌ آن‌ عاجز و ناتوان‌ شده‌ است‌.

تا وقتی‌ که‌ در این‌ نکته‌ اتّفاق‌ داریم‌ و پذیرفته‌ایم‌ که‌ تعالی‌ و ارتقاء از هدف‌های‌ بشریت‌ است‌، لازم‌ است‌ لوازم‌ آن‌ را هم‌بپذیریم‌، لوازمی‌ که‌ ارتقاء و تکامل‌ بدون‌ آن‌ ممکن‌ نیست‌ و آن‌ همان‌ اراده‌ای‌ است‌ که‌ می‌تواند شهوات‌ انسان‌ را کنترل‌ کند وآن‌ را از بی‌بند و باری‌ بازدارد.

بنابراین‌، اگر اسلام‌ اراده‌ را فرق‌ اساسی‌ و تفاوت‌ اصلی‌ انسان‌ و حیوان‌ می‌داند و مردم‌ بی‌اراده‌ای‌ را که‌ مانند حیوان‌، بی‌بند وباری‌ را شعار خود قرارداده‌اند [٥٩]. از انسانیت‌ دور می‌شمارد. بر آن‌ ستم‌ نکرده‌ و راهی‌ برخلاف‌ عدل‌ و انصاف‌ نپیموده‌ است‌.

قرآن‌ این‌ گروه‌ را چنین‌ توصیف‌ می‌کند و آنان‌ نزد خدا «بدترین‌ جنبدگانند» و «کوران‌ و کرانند»!.

کسانی‌ که‌ پیمان‌ خدا را شکسته‌اند تا به‌ دامن‌ شهوات‌ خویش‌ درآویزند و به‌ جای‌ ضبط‌ و کنترل‌، بی‌قید و رها، در پس‌ آن‌ روانه‌شوند، قرآن‌، آنان‌ را حیوانی‌ می‌شمارد که‌ شایسته‌ داشتن‌ نام‌ انسان‌ نیستند و می‌گوید: «کسانی‌ که‌ در شنبه‌ (سبت‌) تعدی‌کردند، بدانهاگفتیم‌ مسخ‌ شوید...» یعنی‌ به‌ رتبه‌ حیوانیت‌ برگردید، زیرا آنان‌ هنگامی‌ که‌ اراده‌ خود را اعمال‌ نکردند و از این‌امتیاز انسانی‌ بر حیوان‌، بهره‌ نگرفتند، در حقیقت‌ به‌ مرتبه‌ حیوانیت‌ بازگشت‌ نموده‌اند.

اسلام‌ جبر روانی‌ فروید و پیروانش‌، یعنی‌ روانشناسان‌ تحلیلی‌ و تجربی‌ را به‌ رسمیت‌ نمی‌شناسد و آن‌ را درست‌ نمی‌داند وانسان‌ را مانند دانشمندان‌ تجربی‌، در محیط‌ آزمایشگاه‌ به‌ اجزاء مختلف‌ و جدای‌ از هم‌، تجزیه‌ نمی‌کند و در چنین‌ حالت‌تجزیه‌ شده‌ای‌، بدان‌ نمی‌نگرد و به‌ قیمت‌ تضعیف‌ جنبه‌های‌ گوناگون‌ وجود آدمی‌، فقط‌ به‌ یک‌ جنبه‌ آن‌ اهمیت‌ فوق‌العاده‌نمی‌دهد.

روانشناسان‌ تحلیلی‌، با توجّه‌ به‌ زیاد از حد به‌ یک‌ جنبه‌ وجود انسان‌ در حقیقت‌ او را از نقطه‌ بالای‌ انسانیت‌ تا اعماق‌ زندگی‌مادی‌ و پست‌ تنزل‌ می‌دهند، و در نتیجه‌ «بازدارها» و عوامل‌ کنترل‌ و ضبط‌ را که‌ در طی‌ راه‌ به‌ آن‌ برخورد می‌کنند، همه‌ رانادیده‌ می‌گیرند و تنها همان‌ نیروی‌ دینامیک‌ و تحرک‌ را در روح‌ به‌ یاد می‌آورند و بدان‌ توجّه‌ می‌کنند، یعنی‌ فقط‌ به‌ نیروی‌شهوت‌ و کشش‌ها و تمایلات‌ بدن‌ مادی‌ می‌نگرند.

اسلام‌ با یک‌ نظر گسترده‌ و عمیق‌ به‌ انسان‌ می‌نگرد، نظری‌ که‌ در آن‌ واحد شامل‌ همه‌ نیروهای‌ محرک‌ و فرمول‌های‌ «بازداری‌»می‌شود.

بنابراین‌، چنین‌ دیدی‌ به‌ مراتب‌ از نظری‌ که‌ فقط‌ در حدود نیروهای‌ محرک‌ توقف‌ می‌کند و هدفی‌ جز آزادی‌ کشش‌ و قدرت‌ آن‌ندارد - مانند روش‌ فروید - به‌ مراتب‌ معدل‌تر و صحیح‌تر است‌.

و همچنین‌ از روشهایی‌ که‌ در برابر فرمول‌های‌ «بازدارنده‌» توقف‌ می‌کنند و هدفی‌ جز استخدام‌ آنها برای‌ جلوگیری‌ از جهش‌ وانگیزش‌ تمایلات‌ ندارند، مانند پاره‌ای‌ از مکتب‌ها ـ از قبیل‌ رهبانیت‌ ـ به‌ مراتب‌ منطقی‌تر و عادلانه‌تر است‌.

اسلام‌ با این‌ روش‌ و نظر عادلانه‌ و همه‌ جانبه‌اش‌ میان‌ همه‌ جنبه‌های‌ گوناگون‌ وجود انسان‌ موازنه‌ و اعتدال‌ برقرار می‌کند و هریک‌ را در جا و محل‌ صحیح‌ خود برقرار می‌کند و اراده‌ را مأمور تنظیم‌ شهوت‌ و حاکم‌ بر آزادی‌ و بی‌بند و باری‌ آن‌ قرار می‌دهدبدون‌ آنکه‌ دستگاه‌ وجود انسانی‌ را از کار بازدارد و یا آن‌ را گرفتار واپس‌زدن‌ و سرکوبی‌ کند تا در نتیجه‌ منجر به‌ انفجار شود.

اسلام‌ استقرار و اراده‌ این‌ نظم‌ و کنترل‌ را، با برپا داشتن‌ اراده‌ انجام‌ می‌دهد و در حقیقت‌ اراده‌ را مناط‌ «مسئولیت‌» جنایی‌ واخلاقی‌ قرارمی‌دهد و در حقیقت‌ و آن‌ را، حتی‌ در زندگی‌ آخرت‌ و امور مربوط‌ بدان‌ نیز مناط‌ مسئولیت‌ می‌شناسد، قرآن‌می‌گوید: ﴿بَلِ ٱلۡإِنسَٰنُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ بَصِيرَةٞ١٤ [القیامة: ١٤]. «بلکه‌ آدمی‌ بر نفس‌ خویشتن‌ بینا است‌» و درباره‌ روح‌ می‌گوید: «سوگند به‌ روح‌ وآنکه‌ آن‌ را پرداخت‌ و بدکاری‌ و پرهیزکار بودنش‌ را بدو الهام‌ کرد[٦٠].

[٥٩]- و به‌ تعبیر قرآن‌ مجید، کوری‌ را بر هدایت‌ و بینایی‌، ترجیح‌ داده‌اند.

[٦٠]- ﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨ [الشمس: ٧-٨]...