تفاوت اسلام و مسیحیت
اسلام بوجود فعالیت حیوانی در انسان اعتراف دارد و به فرد اجازه میدهد که به اینگونه فعالیتها بپردازد، البته تا حدودمعقولی که آزاری به جامعه نرساند و در عین حال، صدمهای به فرد نیز نزند.
در این میدان، میان نظریه اسلام و نظریه مسیحیت تفاوت بزرگی است.
مسیحیت ـ در شرایط و اوضاع و احوال خاص و برای چارهجویی حالت مخصوصی ـ در قید و بند نهادن بر فعالیت حیوانیانسان، مبالغه میکند و برای فرد نه تنها در اشتغال زیاد به انواع فعالیتها، حقی قائل نیست، بلکه حتی حق احساس تمایل ورغبت به این نوع فعالیتها را هم نمیدهد. یعنی مسیحیت، تنها به محدودیت عملی اکتفا نمیکند، بلکه بطور اجبار و الزام، این قید و بند را وارد میدان احساسات و داخل ضمیر و روح انسان مینماید. در نظریه مسیحیت، آدمی جز با این روش، شایسته ملکوت پروردگار نخواهد شد!.
انجیل، هنگامی که میگوید: «در زندگی خود، به بیشتر از آنچه میخورید و میآشامید، و برای بدنهای خود به بیشتر از آنچهمیپوشید، اهمیت ندهید» و یا میگوید: «برای کسی که طالب بهشت است نان جو و خواب در مزبلهها با سگان هم زیادیاست!» او با این بیان، به مقاومت به تمایلات اصیلی که در روان موجود است، و به رنج دادن بدن، به عنوان وسیله منحصر بهفرد ارتقاء و ترقّی روحی و تضمین خشنودی خداوند، دعوت مینماید!.
شکی نیست که حضرت مسیح ÷ خیر و مصلحت بشریت را میخواست، و اگر او این مطلب را از مردممیخواست، هدفش این بوده که جولانگاه شیطان را، بوسیله مبارزه و جنگ با شهواتی که انسانیت را از خیر و نیکی بازمیدارد، محدود نماید.
در این حالت خاص و با توجّه به اوضاع بنی اسرائیل و مادیت افراطی و قساوت و بیرحمی که در قوم یهود وجود داشت، شایسته بود در سرکوب کردن جسم و مقهور نمودن شهوات و بالابردن انسان از سطح زندگی مادی دنیا، شدت عمل نشانبدهد، ولی همین که این شرایط و اوضاع و احوال مخصوص را نادیده بگیریم، خواهیم دید محال است بتوان برای همیشه، بشریت را در داخل قید و بندهایی که مسیحیت میخواهد، نگاه داشت و به صلاح بشر نیز نیست که در داخل چنینچهارچوبی مقید گشته و به دیرها و صومعهها روانه شود!.