وسیله یا هدف؟
از نظر اسلام، میل جنسی با آن همه اهمیتش فقط باید بخاطر حفظ نوع و تولید نسل بکار رود. فعالیت جنسی رأساًمنظور نبوده، بلکه خود هدفی مشخص در زندگی دارد.
قرآن میگوید:
﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ﴾ [البقرة: ٢٢٣].
«زنان شما کشتزار شمایند».
یعنی زن زمین مناسبی است که در آن باید بذر افشاند و باید کاملاً مراقبش بود تا میوهای سالم به ما تحویل دهد. اسلامعقیده خود را درباره امور جنسی با این بیان لطیف از نخستین روز اظهار داشته و هرگز ارضای تمایلات شهوی راآخرین هدف برای بشر ندانسته که خوشبختانه این نظریه با تمام حقایق علمی و تجربی سازگار آمده است.
برخی شاید چنین فکر کنند که بکار بردن میل جنسی به هرگونه که صورت گیرد، تولید نسل را تأمین میکنند. بنابراین، دیگر چه لزومی دارد که انسان درباره آن توجّه و دقّت بسیار مبذول دارد؟
در جواب گوییم: خیر، مطلب اینگونه نیست. زیرا اگر انسان باور کند که غریزه خودش منظور نبوده بلکه هدف عالیتریدر پیش دارد، خود طغیان شهوت را میکاهد از آن به حد معتدلی قانع میشود. مثلاً اگر کسی پنداشت که خوردنهدف نهایی انسان است با تمام نیرو میکوشد تا هرچه بیشتر شکمی از عزا دربیاورد! بدیهی است که شخص با چنینباوری، وضع موحشی بخود میگیرد و پس از خراب شدن جهاز هضم، دیگر حتی از خوردن هم لذّتی نخواهد برد.ولی کسی که غذا را به خاطر سلامت مزاج و ادامه زندگی صرف میکند، هرگز اسراف ندارد و حرکات موجبآبروریزی از وی سر نمیزند. چنین شخصی هم لذّت غذا را فهمیده و هم سلامتی مزاج خود را تأمین کرده است.
در امور جنسی نیز مطلب بدین قرار است. یعنی کسی که در زندگی معتقد به شهوترانی شد، آنچنان افراط و گستاخی وولخرجی از خود بروز میدهد که سرانجام کارش به کوفتگی اعصاب و زیان جسم و جان خواهد رسید. ولی انسان کهتمایلات جنسی را وسیله برای تولید نسل شناخته از اسراف خودداری میکند و با بکار بردن حد اعتدال، همیشه ازلذایذ این غریزه برخوردار است.
پس ما در این باره با دو بینش سر و کار داریم که هریک از آن دو از نظر اجتماعی نیز اوضاعی گوناگون پیامد خواهدشد. در اجتماعی که مردم شهوت را هدف پنداشتهاند فقط در فکر این هستند که کام ببرند و عیاشی کنند. مقرراتاجتماعی از نظر این افراد هیچگونه احترامی ندارد چه برای محدودیت آنان وضع شده و نمیگذارد که افراطگریهایجنونآمیز شهوات باعث، اختلال وضع مردم و اجتماع گردد. پس اگر اجتماعی امور جنسی را هدف بشناسد به پستیو انحطاط روی برده و اگر از پس این لذایذ حیوانی هدفهای دیگری را هم درنظر بگیرد رستگاری یافته و به انسانیترسیده است.
تمام انگیزههای طبیعی بشر هم عامل انحطاط و هم عامل تکامل است، و این معنی درباره امور جنسی به شدیدترینوضعی بروز کرده است. چه همانطور که در پیش گفتیم، نیروی جنسی پایگاه بسیار استواری در روان اشغال کرده وتأثیرهای عمیقی در سایر احساسات آدمی دارد. روی همین اصل است که اخلاق نیز بیشتر به این انگیزه وابستگی پیداکرده، تا جایی که چون نام اخلاق را میشنویم فوری ذهن ما به سراغ امور جنسی، کژیها و راستیهای انسان در مسایلمربوط به آن میرود.