انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

این‌ سخن‌ حقست‌، وی‌ متأسفانه‌ با آن‌ باطلی‌ را مورد نتیجه‌ قرارداده‌ است‌!

این‌ سخن‌ حقست‌، وی‌ متأسفانه‌ با آن‌ باطلی‌ را مورد نتیجه‌ قرارداده‌ است‌!

گرچه‌ انگیزه‌های‌ گناه‌ در نهاد انسان‌ وجود دارد و قرآن‌ نیز در تأیید این‌ مطلب‌ داستان‌ «هابیل‌» و «قابیل‌» را گفته‌ و با آن‌اثبات‌ می‌کند که‌ از قدیمترین‌ ادوار بشریت‌، انگیزه‌ گناه‌ در نهاد انسان‌ها بوده‌است‌، ولی‌ ما باید بدانیم‌ که‌ «انسان‌» فقط‌دارای‌ همین‌ یک‌ جنبه‌ نیست‌، بلکه‌ وی‌ جنبه‌ای‌ دیگر هم‌ دارد که‌ صلاح‌اندیش‌ و به‌ مراتب‌ نظیف‌ و نورانی‌ است‌، و براثر همین‌ جنبه‌ است‌ که‌ حساب‌ انسان‌ از حیوانات‌ جدا بوده‌ و موجودی‌ ممتاز گردیده‌ است‌.

«فروید» نیز خود معترفست‌ که‌ انسان‌ همچنان‌ که‌ به‌ کارهای‌ شر متمایل‌ است‌، به‌ نیکی‌ها نیز تمایل‌ دارد، ولی‌ می‌گویدکه‌ این‌ حالت‌ دومی‌ ناشی‌ از سرکوبی‌ امیال‌ و غرایزش‌ می‌باشد.

فروید صریحاً گفته‌ است‌: انسان‌ نخستین‌، پس‌ از ارتکاب‌ جرم‌ احساس‌ پشیمانی‌ کرد. اما وی‌ برای‌ سئوال‌ ما پاسخی‌ندارد که‌ اساساً چرا این‌ احساس‌ در انسان‌ پیدا شد؟ و از کجا و چه‌ کسی‌ به‌ او الهام‌ شد که‌ کردارش‌ زشت‌ بوده‌ ونبایست‌ از وی‌ سرمی‌زد؟

در فصل‌ «ارزش‌های‌ والا» نظر فروید را در این‌باره‌ مورد انتقال‌ قرار خواهیم‌ داد، ولی‌ اکنون‌ همین‌ قدر می‌گوییم‌ که‌ جنبه‌خیراندیشی‌ بنا به‌ اعتراف‌ فروید به‌ هر ترتیب‌ در انسان‌ وجود دارد، یعنی‌ با صرفنظر از منشاء پیدایش‌ آن‌، این‌ موضوع‌به‌ قوت‌ خود باقی‌است‌ که‌ همه‌ انسانها راقب‌ به‌ جرایم‌ نیستند و دوست‌ ندارند که‌ خویشتن‌ را سراپا به‌ گناه‌ آلوده‌سازند. حتی‌ می‌توان‌ گفت‌ اگر روزی‌ به‌ مردم‌ آزادی‌ مطلق‌ ببخشیم‌ و همه‌ مانند درندگان‌ و حیوانات‌ وحشی‌ به‌ جان‌ هم‌بیفتد، باز جمعی‌ پیدا می‌شوند که‌ جانب‌ صلح‌ و امنیت‌ را گرفته‌، از گناه‌ شدیداً تنفر اظهار می‌کنند.

در داستان‌ «هابیل‌» و «قابیل‌» که‌ در قرآن‌ و همچنین‌ در تمام‌ کتب‌ مقدسه‌ از این‌ یاد شده‌ و در افسانه‌های‌ ملل‌ نیز این‌قصه‌ را نقل‌ کرده‌اند، می‌بینیم‌ که‌ هابیل‌ با گناه‌ تجاوز، خود بیالود وی‌ قابیل‌ از ارتکاب‌ جرم‌ خودداری‌ کرد. قرآن‌ از زبان‌قابیل‌ چنین‌ نقل‌ می‌کند که‌ گفت‌:

«اگر به‌ قصد جانم‌ برخیزی‌، هرگز دست‌ تعدی‌ به‌سوی‌ تو باز نکنم‌ و قصد جانت‌ را نخواهم‌ داشت‌«.

پس‌ معلوم‌ می‌شود که‌ در ادوار نخستین‌ که‌ بسی‌ تاریک‌ و ظلمانی‌ بوده‌، باز انسانی‌ یافت‌ می‌شده‌ که‌ از ارتکاب‌ جرم‌دوری‌ کرده‌ و احساس‌ بیزاری‌ می‌کرد.

اما فروید انسانیت‌ را تنها در نخستین‌ مراحل‌ پیدایشش‌ آلوده‌ معرفی‌ نکرده‌، وی‌ درباره‌ تمام‌ انسان‌های‌ تارخی‌ می‌گوید: اگر کودکی‌ موفق‌ نشود به‌ موقع‌ طبیعی‌ خود، عقده‌ اودیپ‌ (عشق‌ به‌ مادر) را واپس‌ زند و اخلاق‌ و فضایل‌ را به‌ جای‌ آن‌بنشاند، حتماً مرتکب‌ جرایم‌ خواهد گردید.

با این‌ همه‌، فروید باز با همین‌ سخنان‌ اعتراف‌ می‌کند که‌ بیشتر کودکان‌ از راه‌ طبیعی‌ بر این‌ عقده‌ فایق‌ می‌آیند و عده‌کمی‌ باقی‌ می‌مانند که‌ در این‌ مبارزه‌ شکست‌ خورده‌ به‌ اختلالات‌ عصبی‌ و روانی‌... و جرایم‌ مبتلا می‌شوند.

خدا را شکر که‌ بنابر این‌ گفتار، دیگر تمام‌ مردم‌ از نظر فروید مجرم‌ نیستند و لااقل‌ موضوع‌ جرم‌ اصلی‌ از اصول‌ انسانیت‌شناخته‌ نمی‌شود!.