انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

میدان‌ عمل‌ تجربه‌

میدان‌ عمل‌ تجربه‌

علم‌ تجربی‌ برای‌ انسانیت‌ خدمات‌ بزرگی‌ انجام‌ داد و در مدت‌ کمی‌، او را به‌ جولانگاه‌هایی‌ رسانید که‌ در گذشته‌رسیدن‌ بدان‌، جز در مدت‌های‌ طولانی‌ برایش‌ ممکن‌ نبود.

کسی‌ نمی‌تواند اختراعات‌ تازه‌ و ارزنده‌ای‌ را که‌ علم‌ جدید بارآورده‌ و در نتیجه‌، در وقت‌ و کار صرفه‌جویی‌ نموده‌ ونیروی‌ تولید بشر را افزایش‌ داده‌ است‌ انکار نماید، ولی‌ مردم‌ به‌ حدود معقول‌ علم‌ تجربی‌ اکتفا نکردند، آنان‌می‌خواهند در هر چیزی‌ تجربه‌ کنند، اگرچه‌ اصلاً آزمایش‌پذیر نباشد!.

میدان‌ طبیعی‌ این‌ علم‌، همان‌ ماده‌ است‌، زیرا «ماده‌» بطور کامل‌ با هر آزمایشی‌ که‌ بر آن‌ وارد آید، سازگار است‌. بعلاوه‌ماده‌ بیجان‌، همیشه‌ به‌ یک‌ شکل‌ تحت‌ تاًثیر مؤثر واحد قرار می‌گیرد و مادامی‌ که‌ ظروف‌ و شرایط‌ خاص‌ آن‌ تغییرنکرده‌ است‌، استنتاج‌هایش‌ نیز تغییر نمی‌کند، زیرا «ماده‌» بیجان‌ نه‌ حس‌ می‌کند و نه‌ می‌اندیشد و در پذیرش‌ آثاری‌ که‌از او بروز می‌کند، هیچگونه‌ اراده‌ای‌ ندارد و همیشه‌ تابع‌ و خاضع‌ قوانین‌ طبیعی‌ و شیمیایی‌ است‌ که‌ بر آن‌ حکومت‌دارد و از این‌ رو، ما می‌توانیم‌ بر نتایجی‌ که‌ در اثر بحث‌ و تحقیق‌ در آن‌ بدست‌ می‌آوریم‌، اعتماد کنیم‌.

با این‌ حال‌ همانطوری‌ که‌ در گذشته‌ یاد کردیم‌، علم‌ هرگز به‌ آخرین‌ نظریه‌ خویش‌ در بسیاری‌ از مسائل‌ تجربی‌ مربوط‌ به‌ماده‌، بطور قاطع‌ و یقین‌ نمی‌نگرد.

اکتشاف‌ انرژی‌ اتمی‌ در تاریخ‌ علم‌ پدیده‌ عظیم‌ و بزرگی‌ است‌، زیرا این‌ حادثه‌ راه‌ را بر نظریات‌ علمی‌ بسیاری‌ گشودولی‌ این‌ نظریات‌ با آن‌ چیزهایی‌ که‌ دانشمندان‌ از پیش‌ در برابر آن‌ سرفرود آورده‌ بودند و تصور می‌کردند که‌ آخرین‌نظریه‌ است‌، کاملاً مخالف‌ است‌.

دنیای‌ ماده‌ میدان‌ اصلی‌ آزمایش‌ است‌، ولی‌ شهوت‌ آزمایش‌ تجربی‌ها را در حدود ماده‌ توقف‌ نکرد، یعنی‌ آنان‌ به‌میدان‌ اصلی‌ خود اکتفا نکردند بلکه‌ خواستند در هر چیز و هر میدانی‌، آزمایش‌ کنند و حتی‌ در اوایل‌ این‌ عصر این‌ نظربرایشان‌ پیدا شده‌ که‌ روح‌ بشر را هم‌ مورد آزمایش‌ قرار دهند! و آن‌ را وارد محیط‌ آزمایشگاه‌ کرده‌ خاضع‌ و مطیع‌آزمایش‌ کند و از این‌ آزمایش‌ها، قوانینی‌ را استنتاج‌ نمایند که‌ بر فعالیت‌های‌ روانی‌ حکومت‌ می‌کند و در نتیجه‌براساس‌ این‌ قوانین‌، وضع‌ انسان‌ و انسانیت‌ را تفسیر و توجیه‌ نمایند.

مردم‌ مبهوت‌ شده‌ با کمال‌ تحسین‌ و اعجاب‌ کف‌ زدند! که‌ این‌ علم‌ است‌ که‌ اسرار را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ مقهور خویش‌می‌کند و حتی‌ معنویات‌ را خاضع‌ و تابع‌ آزمایشگاه‌ می‌نماید تا در آن‌ باره‌ به‌ حقایق‌ ثابت‌ برسد و هرگونه‌ جدلی‌ را قطع‌نماید و راه‌ را بر مناقشات‌ فلسفی‌ ببندد!.

اندیشه‌ و تفکر در روان‌ انسان‌ براساس‌ این‌ رویه‌، روش‌ شگفت‌آوری‌ است‌. پژوهش‌گران‌ علمی‌، روز خواهند توانست‌به‌ یک‌ نتیجه‌ نهایی‌ و قاطعی‌ درباره‌ هستی‌ ماده‌ دست‌ بیابند، ولی‌ روان‌ آدمی‌ جهان‌ پهناور و نامحدودی‌ است‌ وبشریت‌ از روز پیدایش‌ تاکنون‌، در آن‌ بحث‌ می‌کند و در ادب‌ و هنر و فلسفه‌ و ادیان‌ و اجتماعیات‌ خویش‌ می‌کوشد که‌به‌ عمق‌ و واقعیت‌ آن‌ دسترسی‌ پیدا کند، ولی‌ سخن‌ پایان‌ نمی‌پذیرد و در نقطه‌ معینی‌ قطع‌ نمی‌گردد، و این‌ بحث‌همچنان‌، آنچه‌ را که‌ گفته‌ شده‌ و می‌شود، به‌خود می‌پذیرد و بعد از اینها هم‌ درهای‌ بحث‌های‌ دیگر، همچنان‌ گشوده‌ وباز می‌ماند.

هر کلمه‌ درستی‌ که‌ درباره‌ فن‌ و یا علمی‌ گفته‌ شود، پرتوی‌ بر این‌ عالم‌ وسیع‌ می‌افکند و مردم‌ آن‌ را با مسرت‌ وسپاسگزاری‌ می‌پذیرند، زیرا آنان‌ را در اعماق‌ این‌ مجهول‌ نفوذ می‌دهند و ایشان‌ را بر پاره‌ای‌ از نشانه‌های‌ بزرگ‌ آگاه‌می‌کند.

ولی‌ آنان‌، هنگامی‌ که‌ می‌گویند که‌ به‌ همه‌ اسرار آن‌ نخواهند رسید و در میان‌ این‌ اسرار چیزهایی‌ است‌ که‌ هرگزنمی‌توان‌ از راه‌ علم‌ محسوس‌ بدان‌ نفوذ نمود، در حقیقت‌ عقیده‌ درستی‌ را ابراز کرده‌اند، زیرا آن‌ از اسرار آفریدگاراست‌ که‌ نخواست‌ کسی‌ را بر آنها آگاه‌ نماید. و بزرگترین‌ و سرکش‌ترین‌ این‌ اسرار همان‌ روح‌ است‌.

هنگامی‌ که‌ مردم‌ به‌ سادگی‌ خود ــ مانند ما باقی‌ بودند و به‌ این‌ ایمان‌ داشتند که‌ در روح‌ جنبه‌هایی‌ است‌ که‌ متصل‌ به‌مجهول‌ بزرگ‌ است‌ و مانند! و با غیب‌ ابدی‌ پیوند دارد، آنان‌ بر عقیده‌ درستی‌ بودند.

ولی‌ علم‌ تجربی‌ این‌ سادگی‌ را فاسد نمود و این‌ پندار را برای‌ مردم‌ بوجود آورد که‌ به‌ انجام‌ هر چیزی‌ قادر است‌ و ازاین‌ رو، خرافات‌ گذشته‌ و افسانه‌های‌! مؤمنین‌ ساده‌ دل‌، یا باید در برابر علم‌ و تجربه‌ سرفرود آورد و یا برای‌ همیشه‌نابود و مضمحل‌ شده‌ جای‌ خود را به‌ علم‌ صحیح‌ بدهد، در صورتی‌ که‌ دورترین‌ راه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ یک‌ نتیجه‌ قطعی‌در مسئله‌ روح‌، همان‌ آزمایشگاه‌ است‌، زیرا روش‌ بررسی‌ کنندگان‌ و ادوات‌ و لوازمی‌ که‌ در اختیار دارند، نسبت‌ به‌احاطه‌ بر همه‌ جنبه‌های‌ بشریت‌، کاملاً بیگانه‌ و نارسا است‌.

لوازم‌ و اسباب‌ روش‌ تجربی‌، حواس‌ آدمی‌ است‌، چه‌ به‌ طور مستقیم‌ و یا بوسیله‌ آلات‌ و ادواتی‌ که‌ بوسیله‌ آنها به‌ اسرارو رموزی‌ می‌رسد که‌ خود به‌ تنهایی‌ از ادراک‌ بسیاری‌ از آنچه‌ در باطن‌ اشیاء می‌گذرد، عاجز بود.

ولی‌ این‌ وسایل‌ با آنکه‌ از کمال‌ دقّت‌ برخوردارند، نمی‌توانند همه‌ میدانهای‌ تحقیق‌ را برای‌ بررسی‌های‌ تجربی‌بگشایند، بکله‌ وظیفه‌ آنها این‌ است‌ که‌ حواس‌ را در میدانی‌ که‌ طبعاً می‌توانند در آن‌ کار کنند یاری‌ و مساعدت‌ نمایند، از این‌ جهت‌ دانشمند تجربی‌، هرگونه‌ لوازم‌ دقیقی‌ را که‌ در اختیار داشته‌ باشد، محال‌ است‌ بتواند جز آنچه‌ را که‌ درحدود حواس‌ قرار می‌گیرد، آزمایش‌ بنماید و بر این‌ اساس‌ می‌توانیم‌ دریابیم‌ که‌ روح‌ آدمی‌ تا چه‌ حدودی‌ می‌تواندداخل‌ آزمایشگاه‌ گردد و تا چه‌ اندازه‌ شایسته‌ بحث‌ و کاوش‌ تجربی‌ است‌، یعنی‌ همان‌ اندازه‌ محدودی‌ که‌ مربوط‌ به‌جسم‌ است‌ و آلات‌ و ادوات‌ می‌توانند برای‌ بررسی‌ آن‌ کار کنند و اگر این‌ اندازه‌ برای‌ تفسیر پیسکولوژی‌ حیوان‌صلاحیت‌ دارد، برای‌ وصول‌ یک‌ اندیشه‌ و فکری‌ که‌ شامل‌ پسیکولوژی‌ انسان‌ شود، شایسته‌ نیست‌.

و علت‌ آن‌ این‌ است‌ که‌ ذات‌ و واقعیت‌ حیوان‌ و یا لااقل‌ عمده‌ شخصیت‌ وی‌ در جسم‌ وی‌ متمرکز است‌ و چیزی‌ ازفعالیت‌های‌ او در حدود بیرون‌ از جسم‌ قرار نمی‌گیرد، ولی‌ در انسان‌ پست‌ترین‌ نوع‌ فعالیتهای‌ او همان‌ است‌ که‌ ازجسم‌ وی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد (البته‌ من‌ در اینجا از کیفیت‌ سخن‌ می‌گویم‌، نه‌ از کمیت‌ و مقدار).

امانت‌ علمی‌ اقتضا می‌کند که‌ دانشمندان‌ بزرگوار بگویند: ما از جنبه‌های‌ مختلف‌ روح‌ جز آنچه‌ را که‌ مربوط‌ به‌ جسم‌تنها است‌، آزمایش‌ نمی‌کنیم‌ و متعرض‌ جنبه‌های‌ دیگر نمی‌شویم‌ و دستورات‌ و احکامی‌ را که‌ همه‌ جوانب‌ نفس‌ رافراگیرد لااقل‌ تا این‌ زمان‌ صادر نمی‌کنیم‌، تا اینکه‌ وسایل‌ دیگری‌ برای‌ ما آماده‌ شود که‌ بدان‌ وسیله‌ به‌ آنچه‌می‌خواهیم‌، برسیم‌.

ولی‌ آنان‌ این‌ حقیقت‌ را نمی‌گویند، زیرا معنای‌ آن‌ این‌ است‌ که‌ به‌ قصور و کوتاهی‌ این‌ «خدای‌ جدید»! (علوم‌ تجربی‌)از دست‌یابی‌ بر چیزهایی‌ که‌ در هستی‌ پهناور وجود دارد، اعتراف‌ نمایند، ولی‌ این‌ برای‌ آنان‌ آسان‌تر است‌ که‌ بپندارندکه‌ روح‌ انسانی‌ از جسم‌ وی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد و همه‌ مشاعر بشریت‌، صورتهای‌ روانی‌ حرکات‌ جسمانی‌ است‌ و جسم‌همان‌ منبع‌ و محرک‌ و ترسیم‌ کننده‌ همه‌ فعالیت‌های‌ انسانی‌ است‌!.