ارزشهای والا را باور کنیم!
بنابراین، ما هیچ باکی نداریم اگر به «ارزشهای والا» معتقد شده، مبادی آن را در زندگانی بشر پذیرفتهایم.
در تاریکترین دوران زندگی بشر، حتی زمانی که هنوز نور را نمیشناخت، مواد خام ارزشهای والا در نهاد وی جاداشت و او با شئون بسیط انسانی، اخلاقی و اجتماعی زندگی میکرد.
قرنهای متمادی بر این منوال گذشت. بعضیها گفتهاند که این دوران، چندین میلیون سال طول کشیده، ولی مقدارش راجز خدا کسی نمیداند. در خلال این دوران، بشر گامهایی در راه انسانیت و بالا بردن سطح عشایر و تهذیب طبایعبرداشت. سپس تمدنهای گوناگونی پدید آمد و ادیانی پیدرپی فرار رسید. پیامبران بزرگ و مصلحین پس از آنکه اینارزشهای والا را در وجود خود برپا میداشتند دیگران را نیز به آن دعوت میکردند، آنگاه هرکسی که مایل بود با کمالرغبت به نیکیها میگرایید.
اکنون ما که ادعای تمدن داریم ـ و غرب که میگوید من متمدنم ـ بیشتر سزاوار است که به ارزشهای والا ایمان آوریم.ولی اگر منکر آنها شویم و یا خرافات و افسانهشان بپنداریم، سیر قهقهرایی کرده، به تاریکتر از دورانهای نخستینبازگشتهایم، گرچه اتم بشکافیم و در کره ماه و مریخ ساختمان بسازیم!.
در غرب پندار بسیار غلطی بر افکار چیره گردیده و سپس به کشورهای ما نیز آمده که دلهایمان را از سفاهت و نادانیپرکرده است. ما گمان میکنیم که پیشرفتهای علمی از هر جهت «انسان» را تکامل میبخشد و آداب و رفتار و اخلاقعصر اتم بر تمام شئون پیشینیان ترجیح دارد، در این زمان هرچه مردم به خدا ایمان نیاورند و از اصول عفت و اخلاقپیروی نکنند و ارزشهای برتر را خرافات بشمرند... همه صحیح است، چه که به عصر نور و علم و حقیقت رسیدهایم!.