انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

حقیقت‌ از نظر کمونیسم‌؟

حقیقت‌ از نظر کمونیسم‌؟

از این‌ سخنانی‌ که‌ جسته‌ و گریخته‌ انتخاب‌ کرده‌ایم‌، حقایق‌ اصلی‌ مذهب‌ مادی‌ بخوبی‌ آشکار می‌شود: حق‌ و عدالت‌ازلی‌ ارزش‌ ذاتی‌ ندارند و شایسته‌ آن‌ نیستند که‌ انسان‌ به‌ دنبال‌ آن‌ سعی‌ و کوشش‌ نماید و طبعاً آنچه‌ مربوط‌ به‌ ادیان‌ وعقاید و ادراکات‌ دینی‌ و فنی‌ است‌ نیز از این‌ قبیل‌ خواهد بود. و فقط‌ یگانه‌ حقیقت‌ ازلی‌، افتصاد است‌!.

آنان‌ بدین‌ترتیب‌ تأثیر انگیزه‌های‌ اصیل‌ و روحی‌ را نفی‌ می‌کنند، آنها در بحث‌ و جدل‌ وجود چنین‌ غرایزی‌ را انکارنمی‌کنند، ولی‌ می‌گویند اینها موجود مستقل‌ و قائم‌ به‌ ذات‌ خویش‌ و به‌صورت‌ اصیلی‌ از خود و کیان‌ انسان‌، صادرنمی‌شوند. بلکه‌ اینها نتایج‌ حالات‌ اقتصادی‌ است‌ و اقتصاد تنها قوه‌ایست‌ که‌ در خارج‌ از وجود انسان‌ دارای‌ استقلال‌و ارزش‌ است‌ و از خارج‌ در انسان‌ تأثیر می‌گذارد!.

اخلاق‌ یک‌ حقیقت‌ مستقل‌ نیست‌ و ارزش‌ ذاتی‌ ندارد، بلکه‌ این‌ نتیجه‌ فعل‌ و انفعالات‌ اقتصادی‌ اجتماع‌ است‌ و درصورتی‌ که‌ روابط‌ تولید تغییر کند، همراه‌ آن‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ نیز دگرگون‌ خواهند شد و اصولاً یک‌ مقیاس‌ ثابتی‌ که‌بتوان‌ امور را با آن‌ مقایسه‌ نمود، وجود ندارد.

دین‌ افیون‌ ملت‌ها است‌!! چیزی‌ است‌ که‌ فئودال‌ها و سرمایه‌داران‌ برای‌ تخدیر ملت‌ها و بازداشتن‌ آنان‌ از مبارزه‌ طبقاتی‌!پدید آورده‌اند؟ و هرگز یک‌ پدیده‌ آسمانی‌ و یا یک‌ احتیاج‌ پسیکولوژیک‌، که‌ از ضمیر و باطن‌ فرد سرچشمه‌ گرفته‌باشد، نیست‌! حتی‌ در جامعه‌ ابتدایی‌ که‌ در آن‌ به‌ اعتراف‌ خودشان‌، آقا و بنده‌ای‌ در آن‌ وجود نداشت‌ و وسایل‌ تغذیه‌برای‌ همه‌ به‌ مقداری‌ که‌ می‌خواستند، آماده‌ و مباح‌ بود!.

نمونه‌های‌ برجسته‌ اخلاقی‌ ـ چیزی‌ که‌ مورد استهزاء کمونیست‌ها است‌ همان‌ اوهام‌ گرسنگان‌ و محرومین‌ است‌ که‌اوضاع‌ و احوال‌ اقتصادی‌ آنان‌ را از نیازمندیهایشان‌ محروم‌ نمود، در نتیجه‌ آنان‌ خویش‌ را به‌ این‌ احلام‌ سرگرم‌ وخوشنود نمودند!.

پس‌ در این‌ صورت‌، این‌ امور نیز نتایجی‌ است‌ که‌ برای‌ جامعه‌ مضر است‌ و جز از بدی‌ حالات‌ اقتصادی‌ ناشی‌ نمی‌شودو هیچ‌ یک‌ از آرزوها و افکار انسانی‌ از آغاز رشد تاکنون‌ بوجود نیامده‌، جز اینکه‌ تحولات‌ اقتصادی‌ آن‌را پدید آورده‌است‌!.

خانواده‌ یک‌ مصلحت‌ اقتصادی‌ است‌ که‌ از اعتماد زن‌ در غذا و لوازم‌ حیاتی‌ بر مرد، که‌ لوازم‌ و وسایل‌ تولید را دراختیار دارد، پدید آمده‌ است‌!، روی‌ این‌ اصل‌ بر زن‌ فرض‌ و لازم‌ است‌ که‌ مخصوص‌ به‌ یک‌ مرد باشد و شریکی‌ دراینکار در میان‌ نباشد، ولی‌ این‌ ترتیب‌، یک‌ احتیاج‌ روانی‌ اصیل‌ که‌ از سویدای‌ روح‌ مرد یا زن‌ تراوش‌ کند، نیست‌!...

بنابراین‌ همه‌ چیز انعکاس‌ تنها حقیقت‌ مستقل‌ در این‌ هستی‌، یعنی‌ همان‌ اقتصاد است‌ و اقتصاد نیز در اختیار انسان‌نیست‌، بلکه‌ آن‌طوری‌ که‌ کارل‌ مارکس‌ می‌گوید: از اراده‌ انسان‌ خارج‌ بوده‌ و دارای‌ قوانین‌ مستقل‌ و مخصوصی‌ است‌ که‌انسان‌ در برابر آن‌ دارای‌ قدرتی‌ نیست‌ و آن‌ بالاخره‌ بسوی‌ نتیجه‌ و مقصد حتمی‌ خود سیر خواهد کردو در اثناء تطور وتحول‌ خود در انسان‌ نیز اثر می‌گذارد، ولی‌ انسان‌ در برقرار نمودن‌ و با آغاز و انجام‌ آن‌، اثری‌ نمی‌تواند بگذارد، زیراهمه‌ این‌ اوضاع‌ براساس‌ روش‌ تحول‌ جریان‌ دارد که‌ انسان‌ آن‌را پدید نیاورده‌ است‌، بلکه‌ پدید آورنده‌ آن‌ طبیعت‌ است‌که‌ انسان‌ را نیز بوجود آورده‌ است‌.

ما در بحث‌ مربوط‌ به‌ نظریه‌ فروید به‌ اسباب‌ عاطفی‌ ـ نه‌ علمی‌ که‌ اروپائیان‌ را به‌ گردن‌ گرفتن‌ عقیده‌ طبیعت‌ و به‌ کنارگذاشتن‌ عقیده‌ به‌ خدا ـ با وجود مغالطه‌ آشکاری‌ که‌ در آن‌ است‌ واداشت‌، اشاره‌ کرده‌ایم‌ و اکنون‌ آن‌ سخن‌ را به‌ جای‌خود نهاده‌ و به‌ حقایق‌! مذهب‌ مادی‌ می‌نگریم‌ تا ببینیم‌ در آن‌ چقدر مغالطه‌ وجود دارد؟