انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

منطق‌ فردگرایی‌

منطق‌ فردگرایی‌

ما اکنون‌ با افراد نادری‌ که‌ با پاکی‌ یا گستاخی‌ خود را از این‌ حساب‌ خارج‌ ساخته‌اند، کاری‌ نداریم‌، گرچه‌ پس‌ از آنکه‌بحث‌ خود را درباره‌ افراد عادی‌ به‌ پایان‌ رساندیم‌، درباره‌ آنان‌ نیز اندکی‌ گفتگو می‌کنیم‌. ما می‌خواهیم‌ این‌ را بدانیم‌آنانی‌ که‌ از دست‌ جامعه‌ می‌نالند و می‌گویند که‌ جامعه‌ به‌ ما ظلم‌ کرده‌ و آزادی‌ ما را محدود ساخته‌، منظورشان‌چیست‌؟ آیا اینان‌ می‌خواهند بگویند: ما شهوت‌ و عطش‌ غرایز داریم‌ و دلمان‌ می‌خواهد تمام‌ کارهایی‌ که‌ از دستمان‌برمی‌آید انجام‌ دهیم‌، اگرچه‌ ضرر سایرین‌ نیز از آن‌ نتیجه‌ می‌گردد؟

البته‌ جامعه‌ با این‌ روش‌ پلید حیوانی‌ مخالف‌ است‌، و با «آزادی‌» این‌ آقایان‌ مبارزه‌ می‌کند. یعنی‌ نمی‌گذارد آنان‌ سر ازآخور شهوات‌ درآورند. پس‌ به‌ ناچار آنان‌ از سخنان‌ «فروید» مدد گرفته‌، شعار می‌دهند که‌ قیود اجتماع‌ برای‌ انسان‌واپس‌ زدگی‌ غرایز و تعطیل‌ نیروهای‌ فطری‌ و ناراحتی‌ اعصاب‌ تولید می‌کند.

حقیقت‌ جالبتر آنکه‌ اگر روزی‌ جامعه‌ مرا از لذّتی‌ بازدارد و سپس‌ شخص‌ دیگری‌ به‌ تمتع‌ از همان‌ لذّت‌ مبادرت‌ ورزد، در آن‌ صورت‌ من‌ خود «جامعه‌» می‌شوم‌ و از آن‌ جلوگیری‌ می‌کنم‌! دیگر فراموشم‌ می‌شود که‌ در لحظه‌ پیش‌، یعنی‌هنگامی‌ که‌ او (یا شخص‌ دیگری‌ نظیر او که‌ نسبت‌ به‌ من‌ حکم‌ جامعه‌ را دارد) می‌خواست‌ جلوی‌ مرا بگیرد، دشنامش‌می‌دادم‌!.

پس‌ همچنان‌ که‌ من‌ مقررات‌ جامعه‌ را به‌ رخ‌ دیگران‌ می‌کشم‌ و آنان‌ را از افراط‌ در شهوت‌ (یا آزادی‌ به‌ تعبیر آنان‌)! بازمی‌دارم‌، همچنین‌ آنان‌ نیز جلوی‌ مرا هنگام‌ افسار گسیختگی‌ می‌گیرند و راه‌ تجاوز را برایم‌ مسدود می‌سازند.

اگر اینگونه‌ ممانعت‌ ـ که‌ همه‌ درباره‌ یکدیگر منظور دارند ـ بد باشد، این‌ بدی‌ را همه‌ درباره‌ هم‌ انجام‌ می‌دهند و دشنام‌ده‌ و دشنام‌ شنو یکی‌ می‌شود.

بنابراین‌، اگر فردی‌ بگوید: به‌ جامعه‌ چه‌ مربوط‌ است‌ که‌ در کارهای‌ من‌ مداخله‌ می‌کند؟ به‌ او خواهیم‌ گفت‌: به‌ تو چه‌ربطی‌ دارد که‌ مزاحم‌ انجام‌ کارهای‌ دیگران‌ می‌شوی‌؟

آنانی‌ که‌ از فرد طرفداری‌ می‌کنند، غیر مستقیم‌ بر پایه‌ خودخواهی‌ محض‌ تکیه‌ کرده‌اند. هنگامی‌ که‌ تمام‌ افراد را دربرابر طغیان‌ علیه‌ «مقررات‌» اجتماعی‌ ذی‌حق‌ بدانیم‌، به‌ ناچار تمایلات‌ ضد و نقیض‌ آنان‌ را به‌ هم‌ ریخته‌، صحنه‌ تجاوزو ظلم‌ درست‌ کرده‌ایم‌. در بحران‌ این‌ صحنه‌ها، عده‌ای‌ به‌ حقوق‌ دیگران‌ دستبرد می‌زنند ولی‌ لطمه‌ آن‌ دوباره‌ به‌ تمام‌افراد بازمی‌گردد.

در اینجا شیفتگان‌ اروپا از جا برخاسته‌، بالحنی‌ آتشین‌ می‌گویند: نه‌، هیچگونه‌ جنگ‌ و بحرانی‌ پیش‌ نخواهد آمد. زیرااین‌ موضوع‌ همیشه‌ طبق‌ قانون‌ نسبیت‌ محاسبه‌ شده‌ و این‌ در ممالک‌ شرق‌ است‌ که‌ سنت‌هایی‌ وجود دارد و در اینگونه‌موارد جنگ‌ و بحران‌ پیش‌ می‌آورد. اما اگر ما اندکی‌ تأمل‌ کنیم‌ و افکار و روش‌ زندگی‌ خود را تغییر داده‌ متمدن‌ شویم‌، دیگر این‌ کارها را «مبارزه‌» با اخلاق‌ تلقی‌ نخواهیم‌ کرد. اخلاق‌ در ذات‌ انسان‌ جایگاه‌ ثابتی‌ ندارد و همواره‌ پیرو وضع‌اجتماعی‌ اوست‌. اگر بیشتر مردم‌ فلان‌چیز را خوب‌ بدانند، خوبست‌ و اگر بد بگویند، بد می‌شود!.

آری‌ اینان‌ معتقدند که‌ هیچ‌ چیز ذاتاً خوب‌ یا بد نیست‌ و فقط‌ این‌ نظر ماست‌ که‌ این‌ اوصاف‌ را درباره‌ امور تصویرمی‌کند.

البته‌ این‌ سخن‌، ظاهر فریبایی‌ دارد. ولی‌ باید ببینیم‌ تا چه‌ اندازه‌ صحیح‌ است‌؟

اینان‌ می‌گویند: فقط‌ ما شرقیها هستیم‌ که‌ آزادی‌ در امور جنسی‌ را ناپسند دانسته‌ و اگر فرد یا جامعه‌ای‌ بخواهد در آنهاافراط‌ کند، فریاد به‌ راه‌ انداخته‌، گمان‌ می‌کنیم‌ که‌ راستی‌ حقیقت‌ بین‌ و واقع‌گرا هستیم‌. اما روزی‌ فراخواهد رسید که‌محیط‌ فعلی‌، شرایط‌ خود را از دست‌ بدهد و دیگر ما درباره‌ تمام‌ امور طوری‌ دیگر قضاوت‌ کنیم‌.

در آن‌ روز دیگر آزادی‌ جنسی‌ را «تجاوز» و خیانت‌ به‌ ناموس‌ دیگران‌ حساب‌ نمی‌کنیم‌، یعنی‌ اصلاً خیانت‌ و تجاوزمفهومی‌ ندارد و طرفین‌ از هم‌ کاملاً خشنود و راضی‌ خواهند بود!.

باز اینان‌ می‌گویند: اروپاییان‌ را ببنید چگونه‌ با داشتن‌ چنین‌ نظامی‌، ترقّی‌ و تکامل‌ یافته‌ و از افسانه‌های‌ دیرین‌ و قیوداخلاقی‌ خلاص‌ شده‌اند.

ما در پاسخ‌ نمی‌خواهیم‌ این‌ تکامل‌ موهوم‌ را از جهات‌ مختلف‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ نموده‌ و ثابت‌ کنیم‌ که‌ این‌ تمدن‌ کثیف‌، تا چه‌ اندازه‌ به‌ انسانیت‌ لطمه‌ زده‌ است‌. حقیقتی‌ که‌ هرگز قابل‌ انکار نیست‌، وقایع‌ روزمره‌ جهان‌ است‌ که‌ حتی‌روزنامه‌ها و نشریات‌ غرب‌ نیز آنها را منتشر می‌کنند...

روزنامه‌های‌ آمریکایی‌ معترفند که‌ معمای‌ امور جنسی‌ هر روز بغرنجتر شده‌ است‌. مسئولان‌ امور در این‌ ماجرامضطربند و از دانشمندان‌ جامعه‌شناس‌ کمک‌ می‌طلبند.

مسأله‌ دیگر، موضوع‌ ربودن‌ دخترها و کودکان‌ است‌ که‌ پیوسته‌ اخبار جدیدی‌ دراین‌ باره‌ می‌شنویم‌. حال‌ در اینجا این‌سئوال‌ پیش‌ می‌آید که‌ معنای‌ ربودن‌ دخترهای‌ کم‌ سن‌ و سال‌ چیست‌؟ آیا مگر در کشورهای‌ متمدن‌ آزادی‌ برای‌ هم‌نباید یکسان‌ تأمین‌ شده‌ باشد؟

جواب‌ این‌ سئوال‌ بسیار ساده‌ است‌. زیرا هنگامی‌ که‌ آزادی‌ مطلق‌ برای‌ مردم‌ قایل‌ شدند به‌ خودی‌ خود، تمایلات‌ آنان‌به‌ هم‌ برخورد کرده‌، هوس‌ها با هم‌ اصطکاک‌ پیدا می‌کنند.

آری‌ این‌ خطریست‌ که‌ آمریکا ـ و به‌طور کلی‌ غرب‌ ـ درباره‌ خود بدان‌ اعتراف‌ می‌کند و روزنامه‌ها در این‌ زمینه‌ نگرانی‌اظهار داشته‌ از مسئولین‌ امور، چاره‌ می‌طلبند.

کوته‌فکران‌ این‌ مفاسد را از امور شخصی‌ و فردی‌ می‌شمرند. ولی‌ اندکی‌ توجّه‌ کافی‌است‌ که‌ درک‌ کنیم‌ اگر امروز جایی‌به‌ بحران‌ جنسی‌ مبتلا بشود روز دیگر این‌ انحراف‌ به‌ سایر قسمت‌ها نیز سرایت‌ خواهد کرد و زبونی‌ و فساد به‌ پیش‌خواهد آورد.