انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

راه‌های‌ مبارزه‌ با نفس‌

راه‌های‌ مبارزه‌ با نفس‌

اسلام‌ مردم‌ را در مبارزه‌ دشوارشان‌ با شهوات‌، تنها نمی‌گذارد، بلکه‌ کمک‌های‌ عملی‌ و روانی‌ و معنوی‌ را در اختیارشان‌قرارمی‌دهد تا در راه‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌، کمک‌ و یاور آنان‌ باشد.

از نظر عملی‌ آنان‌ را به‌ کار و جهاد وامی‌دارد. اشتغال‌ و سرگرم‌ شدن‌، یکی‌ از راه‌های‌ عملی‌ منصرف‌ نمودن‌ از ندای‌ دائمی‌شهوت‌ است‌.

این‌ روش‌ بدو علت‌ در محدودیت‌ علمی‌ شهوت‌ کاملاً مؤثر است‌. نخست‌ اینکه‌ کار و تلاش‌، قسمت‌ بزرگی‌ از انرژی‌ حیوانی‌را مشغول‌ می‌کند و در نتیجه‌ از فشار آن‌ بر اعصاب‌ می‌کاهد. «فروید» در اینجا نظر درستی‌ دارد. او در کتاب‌ The Ego andId می‌گوید: «در نیروی‌ شهوی‌ پدیده‌ عجیبی‌ به‌ نظرمی‌ رسد، گویی‌ منبع‌ اصلی‌ این‌ نیروها، مانند شرایط‌ بهم‌ پیوسته‌ با هم‌وابسته‌اند و یا مثل‌ اینکه‌ این‌ نیروها، همه‌ از یک‌ منبع‌ صادر می‌شوند، هرگونه‌ آزادی‌ و کامیابی‌ که‌ به‌ یکی‌ از آنها داده‌ شود، دربقیه‌ هم‌ اثر می‌گذارد و آنها را هم‌ آزاد می‌کند».

این‌ مطلب‌ درست‌ است‌ و اسلام‌ براساس‌ همین‌ حقیقت‌، بیشتر نیروهای‌ انسان‌ را متوجّه‌ کار و جهاد در راه‌ بالابردن‌ «کلمۀ ‌الله»و برقراری‌ حق‌ و عدالت‌ می‌کند و از این‌ راه‌، مقدار زیادی‌ از انرژی‌های‌ او را از مسیر شهوات‌ منصرف‌ می‌نماید.

جهت‌ دوم‌: همانطوری‌ که‌ قبلاً اشاره‌ کردیم‌، پایه‌ زندگی‌ بر عادت‌ است‌ که‌ اگر فرد بدون‌ احساس‌ سرکوبی‌ و محرومیت‌ وواپس‌ زدن‌ امیال‌، مدت‌ درازی‌ خود را از انگیزش‌ و ندای‌ شهوات‌ بر کنار نگاه‌ دارد و از آن‌ منصرف‌ شود در اثر عادت‌، انگیزش‌و جهش‌ امواج‌ آن‌ کم‌ خواهد شد.

ولی‌ اسلام‌ در این‌ راه‌ تا آنجا پیش‌ نمی‌رود که‌ انگیزه‌های‌ فطری‌ را بکشد و یا انسان‌ را به‌ طور نهایی‌ و قطعی‌ از آن‌ منصرف‌ کند، زیرا این‌ کار، با نظر عمومی‌ اسلام‌ درباره‌ توازن‌ همه‌ قوا و انگیزه‌ها، سازش‌ ندارد. و به‌ دلیل‌ همین‌ توازن‌ است‌ که‌ رهبانیت‌ دراسلام‌ تحریم‌ شده‌ است‌.

کار دارای‌ میدان‌ وسیع‌ و فراخنای‌ گسترده‌ای‌ است‌ و یک‌ قسمت‌ اساسی‌ آن‌، توجّه‌ به‌ عمران‌ زمین‌ در همه‌ زمینه‌ها است‌ واسلام‌ به‌ صراحت‌ مردم‌ را به‌ این‌ کار دعوت‌ می‌کند و کارگران‌ و افراد فعال‌ را بر افراد نشسته‌ و ساکت‌ ترجیح‌ می‌دهد، هرچندآنان‌ اهل‌ عبادت‌ باشند. و به‌ طور کلی‌ از نظر اسلام‌ هر عملی‌ که‌ انسان‌ برای‌ توجّه‌ به‌ خدا انجام‌ دهد، عبادت‌ است‌ و آدمی‌برای‌ انجام‌ آن‌ مثاب‌ و مأجور خواهد بود.

جهاد دارای‌ انواع‌ مختلفی‌ است‌: جهاد با دشمنان‌ اسلام‌ در خارج‌: ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ [الأنفال: ٦٠]. «آنچه‌ نیرو می‌توانید در برابر آنان‌ آماده‌ کنید و بدین‌ وسیله‌ دشمنان‌ خدا را بترسانید».

و جهاد با ستمکاران‌ داخلی‌: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِ [الحجرات: ٩]. «اگر دو دسته‌ از مؤمنین‌ با هم‌ به‌ جنگ‌ برخاستند، میانشان‌ اصلاح‌ کنید و اگر یکی‌ از آن‌ دو بردیگری‌ ستم‌ نمود، با ستمکار بجنگید تا فرمان‌ خدا را گردن‌ بگذارد» .

و جهاد با منکرات‌ که‌ رسول‌ خدا فرمان‌ داد: «من‌ رای‌ منکم‌ منکرا فلیعیره‌ بیده‌ فمن‌ لم‌ یستطع‌ فبلسانه‌ فمن‌ لم‌ یستطع‌ فبقلبه‌ وهواضعف‌ الایمان‌». اگر کسی‌ از شما منکری‌ را دید آن‌ را با دست‌ خود تغییر دهد و اگر نتوانست‌ با زبانش‌ این‌ کار را انجام‌بدهد و اگر نتوانست‌ با قلب‌ خود، و البته‌ این‌ ضعیف‌ترین‌ مراحل‌ ایمان‌ است‌.

و همه‌ اینها، تازه‌ جهاد کوچک‌ است‌ همان‌ طوری‌ که‌ رسول‌ خدا فرمود: «ما از جهاد کوچک‌، به‌‌سوی‌ جهاد بزرگتری‌برگشته‌ایم‌» و این‌ جهاد بزرگ‌، همان‌ جهاد با نفس‌ است‌ که‌ حدود و وسعت‌ و زحمت‌ و تلاش‌ آن‌ به‌ مراتب‌ بیشتر است‌.

اسلام‌ «شر» را به‌صورت‌ شیطان‌ تصویر می‌کند و آن‌را به‌ عنوان‌ دشمن‌ انسانیت‌ معرفی‌ می‌نماید که‌ هر لحظه‌ درصدد است‌برای‌ آدمی‌ حیله‌ای‌ بیاندیشد و او را در دام‌های‌ خویش‌ گرفتار کند و از راه‌ مستقیم‌ برگرداند... دشمنی‌ که‌ آدم‌ و حوا را ازبهشت‌ بیرون‌ برد و همچنان‌ می‌کوشد تا زندگی‌ آدمیان‌ را فاسد و خراب‌ کند!

آری‌، اسلام‌ شیطان‌ را اینگونه‌ ترسیم‌ و تصویر می‌کند و بدین‌ ترتیب‌ میان‌ او آدمیان‌، یک‌ دشمنی‌ کهنه‌ و تازه‌ بوجود می‌آوردکه‌ باید دائماً با او درصدد مبارزه‌ باشند تا انتقام‌ دیرین‌ خویش‌ را از او بگیرند! و برای‌ پیروزی‌ بر او بکوشند.

این‌ تصویر اسلامی‌ و قرآنی‌ درباره‌ شر و بدی‌ است‌، شاید این‌ تصویر جاذب‌ و گیرنده‌ که‌ تا اعماق‌ روح‌ نفوذ می‌کند و انسان‌ رااز این‌ «وسواس‌» و «خناس‌» که‌ در دلهای‌ مردم‌ وسوسه‌ می‌کند، می‌ترساند و دائماً بشر را علیه‌ آن‌ برمی‌ انگیزاند، برای‌ این‌است‌ که‌ نیروی‌ مبارزه‌ و ستیزی‌ را که‌ در نهاد بشر است‌ از مجرای‌ دشمنی‌ و ستیز با هم‌ بازدارد و از آن‌ مجرای‌ غیرمنطقی‌منصرف‌ کند و متوجّه‌ مبارزه‌ و جنگ‌ با این‌ دشمن‌ سرسخت‌ و دیرین‌ کند، دشمنی‌ که‌ به‌ تعبیر رسول‌ خدا  ص مانند خون‌ درعروق‌ انسان‌ جریان‌ دارد.

در اسلام‌ قهرمانی‌ و مردانگی‌ در کارهای‌ انسان‌ در این‌ مجری‌ سیر می‌کند و آزادی‌ انرژی‌ مبارزه‌ و پیکار از راه‌ تسامی‌ یافته‌ وتصعید شده‌ای‌ انجام‌ می‌شود. قهرمان‌ در حال‌ تلاش‌ و بردباری‌، گویی‌ در مبارزه‌ با دشمن‌ موهومی‌ است‌ که‌ وجود خارجی‌ندارد، و بدین‌ترتیب‌ یک‌ نیروی‌ انباشته‌ را بدون‌ اینکه‌ به‌ کسی‌ ضرری‌ برساند، آزاد می‌کند و ضمناً بدون‌ اینکه‌ خود متوجّه‌باشد، عادت‌ می‌کند که‌ مشاعر و احساسات‌ خود را از سرحد آزار مردم‌، بالاتر ببرد و آن‌ را اوج‌ بخشد و در عین‌ حال‌ به‌مجموعه‌ انرژی‌های‌ شهوی‌ که‌ به‌ عقیده‌ فروید انرژی‌ جنسی‌ هم‌ همراه‌ آنها است‌، آزادی‌ می‌دهد و علاوه‌ بر همه‌ اینها، این‌کار وسیله‌ منطقی‌ برای‌ «اثبات‌ ذات‌» و خودنمایی‌ است‌. یعنی‌ به‌جای‌ اینکه‌ برای‌ خودنمایی‌ و جلب‌ توجّه‌ و اعجاب‌ مردم‌ ازراه‌های‌ انحرافی‌ مانند جنایت‌ وارد شود از این‌ راه‌ مفید و عاقلانه‌ استفاده‌ می‌کند.

اینها همه‌ هدف‌های‌ روانشناسی‌ است‌ که‌ در کنار یک‌ هدف‌ عملی‌ (که‌ در قرآن‌ آمده‌) یعنی‌ «آمادگی‌ برای‌ مقابله‌ و دفاع‌ دربرابر دشمنان‌ اسلام‌» قرار گرفته‌ است‌.

تردیدی‌ نیست‌ که‌ همه‌ انواع‌ ورزشهای‌ بدنی‌ را هم‌ باید وارد این‌ میدان‌ دانست‌، قبل‌ از اسلام‌ ملت‌های‌ دیگر از این‌ وسیله‌ درراه‌ این‌ مقاصد استفاده‌ کرده‌اند، بنابراین‌ کافی‌ است‌ که‌ اسلام‌ از آن‌ غفلت‌ نکرده‌ اهمیت‌ فوق‌العاده‌ آن‌ را نادیده‌ نگرفته‌ باشد.

در کنار این‌ اشتغالات‌ علمی‌، اسلام‌ عبادات‌ را قرار می‌دهد. از نظر اسلام‌ ارزش‌ عبادت‌، در نتایج‌ حاصله‌ از آن‌ است‌. درست‌است‌ که‌ خداوند می‌فرماید: «انسان‌ و جن‌ را جز برای‌ پرستش‌ نیافریدیم‌». ولی‌ باید دانست‌ که‌ خداوند از عبادت‌ و تسبیح‌پرستش‌ کنندگان‌ بی‌نیاز است‌: ﴿وَمَن جَٰهَدَ فَإِنَّمَا يُجَٰهِدُ لِنَفۡسِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٦ [العنكبوت: ٦]. «هر که‌ کوشش‌ کند برای‌ خود کرده‌است‌ و خداوند از جهانیان‌ بی‌نیاز است‌«.

بنابراین‌، خداوند به‌ عبادات‌ مردم‌ نیازمند نیست‌ و برای‌ این‌ آن‌را واجب‌ نکرده‌ که‌ بدان‌ محتاج‌ است‌، پروردگار از اینگونه‌نیازها، دور و منزه‌ است‌، بلکه‌ عبادت‌ برای‌ این‌ است‌ که‌ این‌ کار، آنان‌ را برای‌ انجام‌ نیکی‌ها کمک‌ می‌کند و هدف‌های‌ بلندانسانیت‌ را تحقق‌ می‌بخشد، هدف‌هایی‌ که‌ فرد به‌ تنهایی‌ و بدون‌ کمک‌ و مساعدت‌، نمی‌تواند بدان‌ دسترسی‌ پیدا کند، ولی‌هنگامی‌ که‌ پرده‌های‌ مانع‌ نور را، از روحش‌ به‌ کنار زدیم‌، آن‌ وقت‌ راه‌ هدایت‌ را یافته‌ و برای‌ رسیدن‌ بدان‌ می‌کوشد.

«نماز از فحشا و منکر بازمی‌دارد» بنابر این‌ نماز وسیله‌ برای‌ هدف‌ دیگری‌ است‌ که‌ عبارت‌ از پاکی‌ روح‌ و دوری‌ از فحشاء ویا کمک‌ کردن‌ به‌ روح‌، برای‌ پاک‌ شدن‌ از راه‌ یادآوری‌ دائمی‌ رابطه‌ خالقی‌ و مخلوق‌ است‌.

روزه‌ برای‌ مجهز کردن‌ روح‌ و یا تمرین‌ برای‌ تقویت‌ اراده‌ یا نیروی‌ «بازدارنده‌» است‌ که‌ انسان‌ بوسیله‌ آن‌ می‌تواند شهوات‌خویش‌ را کنترل‌ کند و بر آن‌ حاکم‌ و مسلط‌ گردد.

زکاۀ‌، نوعی‌ کنترل‌ شهوت‌ مال‌ و تطهیر از پستی‌ بخل‌ و وسیله‌ توسعه‌ مشاعر و احساسات‌ از دایره‌ محدود خودخواهی‌ و خوددوستی‌ به‌ فراخنای‌ وسیع‌ انسانیت‌ و میدان‌ گسترده‌ و پهناور آن‌ است‌، «خذ من‌ اموالهم‌ صدقۀ‌ تطهرهم‌ و تزکیهم‌ بها» از اموال‌آنان‌ صدقه‌ بگیر که‌ با این‌ کار آنان‌ را تطهیر و تزکیه‌ خواهی‌ نمودـ .

حج‌، برای‌ کسی‌ که‌ استطاعت‌ و توانایی‌ دارد، دارای‌ اثری‌ سحرآسا در تطهیر روح‌ و نزدیک‌ نمودن‌ آن‌ به‌ نمونه‌های‌ برجسته‌ وبرتر است‌، زیرا همه‌ نمونه‌های‌ عالی‌ در خانه‌ خدا و در سایه‌ رسول‌ گرامی‌ و نزدیک‌ به‌ پرتو مادی‌ و معنوی‌ او، وجود دارد.

این‌ها همه‌ در روح‌ انسان‌ نفوذ می‌کند و به‌ اندازه‌ای‌ در اعماق‌ آن‌ اثر می‌گذارد که‌ هیچ‌ چیز توانایی‌ رسیدن‌ بدان‌ را ندارد. بنابراین‌ «عبادات‌» همه‌ وسایلی‌ هستند برای‌ کمک‌ به‌ فرد در راه‌ رسیدن‌ به‌ مقاصد عالی‌ که‌ باید بدان‌ نائل‌ شود.

اسلام‌ با این‌ روش‌، نخست‌ واقعیت‌ وجود بشر را آنچنان‌ که‌ هست‌، به‌ رسمیت‌ می‌شناسد و او را برخلاف‌ طبیعت‌ خود به‌چیزی‌ مجبور نمی‌کند، آنگاه‌ حدودی‌ برایش‌ بوجود می‌آورد که‌ بدان‌ وسیله‌ از ضررها و مفاسد فردی‌ و اجتماعی‌ جلوگیری‌می‌کند و در داخل‌ روان‌ انسان‌، اراده‌ بیداری‌ برقرار می‌کند و وظیفه‌ کنترل‌ شهوات‌ و تنظیم‌ اعمالش‌ را به‌ عهده‌ او می‌گذارد وهمراه‌ این‌ اراده‌، وجدان‌ آگاه‌ و زنده‌ای‌ ایجاد می‌کند که‌ مقررات‌ و اصول‌ اخلاقی‌ را اجراء و عملی‌ می‌نماید و روح‌ را از سیاه‌چال‌های‌ شر و فسا و انحطاط‌ حیوانی‌، تا افق‌های‌ بلندپایه‌ و وسیع‌ و درخشان‌، بالا می‌برد...

در چنین‌ صورتی‌ حق‌ هر صاحب‌ حقی‌ بدو داده‌ می‌شود و به‌ تمایلات‌ انسان‌ پاسخ‌ گفته‌ شده‌ و خواسته‌های‌ طبیعی‌ تمایلات‌بدان‌ داده‌ می‌شود و در نتیجه‌ هم‌ جسم‌ و بدن‌ سیراب‌ می‌شود و هم‌ عقل‌ میدان‌ فعالیت‌ پیدا می‌کند و به‌ روح‌ نیز غذای‌روحی‌ عقیده‌ و امور مربوط‌ بدان‌ «مانند عبادت‌ که‌ تنظیم‌ کننده‌ رابطه‌ خالق‌ و مخلوق‌ است‌« داده‌ می‌شود. و میان‌ همه‌ اینها، هماهنگی‌ و وحدت‌ عجیبی‌ بوجود می‌آید که‌ هریک‌ را جزیی‌ از دیگری‌ و متمم‌ و مددکار آن‌ قرار می‌دهد و در چنین‌ وضعی‌عبادت‌ جسمی‌ است‌ متحرک‌ و روحی‌ است‌ متسامی‌!، یعنی‌ اعمال‌ جسمانی‌ در حالتی‌ که‌ یک‌ عمل‌ مادی‌اند، ممکن‌ است‌عبادتی‌ ملکوتی‌ نیز بشمار آیند و شهوت‌ عملی‌ است‌ جسمانی‌ که‌ در عین‌ حال‌ هدفی‌ انسانی‌ پشت‌ سر آن‌ نهفته‌ شده‌ و بوسیله‌ آن‌ تحقق‌ پیدا می‌کند... و میان‌ این‌ دو جدایی‌ نیست‌ و میان‌ کار و عبادات‌ ناسازگاری‌ وجود ندارد، بلکه‌ هر کاری‌ که‌انسان‌ مؤمن‌ برای‌ جلب‌ رضای‌ خدا انجام‌ دهد، همان‌ عبادات‌ حقیقی‌ است‌، نه‌ فقط‌ رکوع‌ و سجود و گرسنگی‌ و تشنگی‌: «منلـم تنهه صلوته من الفحشاء والـمنکر فم یزدد منالله الا بعدا». «کسی‌ که‌ نمازش‌ او را از فحشاء و منکر باز ندارد. جز دوری‌ ازخدا، چیزی‌ بر او افزوده‌ نمی‌شود». و «من لـم یدع قولالزور و العمل به فلیسلله حاجة بترك طعامه وشرابه‌». «کسی‌ که‌ سخن‌باطل‌ و عمل‌ بدان‌ را ترک‌ نکند، خدا را به‌ نخوردن‌ و ننوشیدن‌ او، احتیاجی‌ نیست‌«.

با این‌ ترتیب‌، اسلام‌ همه‌ فعالیت‌های‌ انسانی‌ را فرامی‌گیرد، یعنی‌ انگیزه‌های‌ فطری‌، تمایل‌ به‌ برتری‌ یافتن‌ و تعالی‌، اقتصاد، مادیت‌، روحانیت‌ و همه‌ جنبه‌های‌ دیگر زندگی‌ و وجود انسان‌ را شامل‌ می‌شود، اسلام‌ مقداری‌ از تفسیر جنسی‌ در زندگی‌ ورفتار انسان‌ و تفسیر حیوانی‌ مشاعر و احساسات‌ و تفسیر مادی‌ تاریخ‌ و تفسیر اقتصادی‌ زندگی‌ را پذیرفته‌ و میان‌ آنها توازن‌ واعتدال‌ برقرار می‌کند. و هیچ‌ یک‌ را از حد طبیعی‌ آن‌ تجاوز نمی‌دهد و آنگاه‌ به‌ همه‌ اینها، تفسیر روحی‌ و معنوی‌ رفتار ومشاعر و تاریخ‌ و زندگی‌ را می‌افزاید.

اسلام‌ نه‌ تنها در نظریه‌ ایدئولوژی‌، بلکه‌ در واقعیت‌ عملی‌ نیز همین‌ روش‌ را رعایت‌ می‌کند و بدین‌ ترتیب‌، اسلام‌ گسترده‌ترین‌و جامع‌ترین‌ و وسیع‌ترین‌ نظریه‌ و طرز فکری‌ است‌ که‌ تاریخ‌ بشریت‌ می‌شناسد.

این‌ «به‌ نظر من‌« تفسیر پسیکولوژیک‌ سخن‌ رسول‌ گرامی‌ است‌ که‌ فرمود: «اسلام‌، دین‌ فطرت‌ است‌» یعنی‌ دینی‌ است‌ که‌همراه‌ خواسته‌های‌ فطرت‌ سالم‌ و معتدل‌ سیر می‌کند و آن‌ را، به‌ بهترین‌ راهی‌ رهبری‌ می‌کند که‌ می‌تواند از همه‌ مواهب‌بشری‌، بهره‌برداری‌ کند و همه‌ استعدادهای‌ انسانی‌ را متوجّه‌ راه‌ راست‌ و «صراط مستقیم‌» نموده‌ بر این‌ اساس‌ اصلاح‌ وتربیت‌ کند.