انسان بین مادیگری و اسلام

فهرست کتاب

تهذیب‌ اخلاق‌!

تهذیب‌ اخلاق‌!

غرب‌، گاهی‌ به‌ فلسفه‌بافی‌ می‌نشیند و برای‌ آنکه‌ ثابت‌ کند در انکار ارزشهای‌ برتر ذیحق‌ بوده‌، چنین‌ می‌گوید: روان‌آدمی‌ با این‌ چیزها سامان‌ نمی‌گیرد. دلیل‌ ایشان‌ بر این‌ مدعا فقط‌ اینست‌ که‌ در هیچ‌ زمانی‌ گناه‌ از روی‌ زمین‌ برداشته‌نشده‌ و حتی‌ در دوره‌ پیامبران‌ بزرگ‌ نیز مردم‌ معصیت‌ می‌کردند.

آنان‌ می‌خواهند گناه‌ و گمراهی‌های‌ خود را بدینگونه‌ توجیه‌ کنند. ولی‌ ما باید متوجّه‌ مغالطه‌ آنان‌ باشیم‌. آخر اجتماعی‌که‌ به‌ ندرت‌ در آن‌ مرتکب‌ گناه‌ می‌شوند و مردمش‌ با نظر حقارت‌ به‌ جرایم‌ می‌نگرند، یا آن‌ اجتماع‌ که‌ گناه‌ نکردن‌ راقبیح‌ می‌شمرد، زمین‌ تا آسمان‌ فرقست‌.

در زمان‌ حضرت‌ محمّدبن‌ عبدالله  ص مردم‌ به‌ کلی‌ از گناه‌ منزه‌ نبودند. ولی‌ آن‌ ایام‌ را با عصر کنونی‌ مقایسه‌ کنیم‌ وببینیم‌ که‌ بدون‌ شک‌ جرایم‌ تا چه‌ اندازه‌ زیاد شده‌ است‌.

غربی‌ها پاره‌ای‌ از طبایع‌ بشری‌ را تا حد شگفت‌انگیزی‌ اصلاح‌ و تربیت‌ کرده‌اند. مثلاً در انگلستان‌ روزنامه‌ فروش‌، روزنامه‌ها و پول‌هایی‌ که‌ روی‌ آن‌ جمع‌ شده‌، رها می‌کند و به‌ دنبال‌ کار دیگری‌ می‌رود. مردم‌ می‌آیند و روزنامه‌ها را خودبرمی‌دارند و پولش‌ را روی‌ همان‌ پولها می‌ریزند و می‌روند. بی‌گفتگوست‌ که‌ این‌ جریان‌ از فضایل‌ ارزنده‌ اخلاقی‌ است‌که‌ مردم‌ به‌ خودی‌ خود از خیال‌ دزدی‌ کردن‌ منصرفند[٧٥].

همچنین‌ بیشتر باغ‌هایی‌ که‌ متصل‌ به‌ خانه‌های‌ مردم‌ آمریکاست‌ دیوار ندارد. درختان‌ پر از میوه‌ و بوته‌های‌ گل‌ از آسیب‌عابرین‌ محفوظ‌ است‌ و حتی‌ کسی‌ در شب‌ نیز به‌ آنها نظر خیانت‌ نمی‌ورزد. یکی‌ از همشهریان‌ ما که‌ از آمریکا برگشته‌بود تعریف‌ می‌کرد که‌ روزی‌ زنگ‌ منزلشان‌ به‌ صدا درآمد. چون‌ در را باز کرد چشمش‌ به‌ کودکی‌ افتاد که‌ روی‌ دو پامی‌پرید تا دستش‌ به‌ دگمه‌ زنگ‌ برسد. این‌ کودک‌ می‌خواست‌ اجازه‌ بگیرد و یک‌ شاخه‌ گل‌ برای‌ خواهر کوچولیش‌بچیند. در حالی‌ که‌ اگر یواشکی‌ هم‌ گل‌ را می‌دزدید کسی‌ از این‌ کار آگاه‌ نمی‌شد.

پس‌ اگر رعایت‌ اصول‌ اخلاقی‌ تا بدین‌ حد امکان‌پذیر است‌، دیگر چرا می‌گویند طبع‌ بشر اصلاح‌پذیر نیست‌؟ دنیای‌غرب‌ باید همین‌گونه‌ به‌ اصلاح‌ روان‌ بپردازد و رفته‌رفته‌ مردم‌ را در تمام‌ قسمت‌های‌ زندگی‌ تربیت‌ کند، سپس‌ خواهیم‌دید که‌ جوانان‌ به‌ بهانه‌ آنکه‌ غریزه‌ جنسی‌ را چاره‌ نمی‌توان‌ کرد، بر فراز دختران‌ همچون‌ حیوانات‌ چهارپا نمی‌جهند!.

غرب‌ در مواردی‌ که‌ منافع‌ مادی‌ عایدیش‌ شود قوانین‌ اخلاقی‌ را رعایت‌ کرده‌، در مقام‌ عمل‌ نیز موفق‌ بوده‌ است‌. امادر تهذیب‌ کلی‌ اخلاقی‌ و رعایت‌ تام‌ اصول‌ انسانی‌ هرگز قدمی‌ برنداشته‌، چه‌ به‌ آن‌ اصول‌ معتقد نبوده‌ است‌. اما اسلام‌در هر دو بخش‌ با موفقیت‌ کوشیده‌ و نتایج‌ شگرفی‌ هم‌ به‌ دست‌ آورد است‌.

اگر آدمی‌ را تشویق‌ کنند هرگز از مصالح‌ اخلاقی‌ چشم‌ نمی‌پوشد، ولی‌ اگر به‌ حال‌ خودش‌ واگذارند دیگر طبیعی‌ است‌که‌ میلها و کشش‌های‌ مادی‌، وی‌ را به‌ سرازیری‌ سقوط‌ می‌برند و بالاخره‌ به‌ حیوانی‌ پست‌ مبدلش‌ می‌کنند. اکنون‌ غرب‌دچار همین‌ بدبختی‌ است‌ زیرا مثلاً امور جنسی‌ را تنها از ناحیه‌ بحث‌ بیولوژیک‌ مطالعه‌ می‌کند و اخلاق‌ را به‌ حساب‌آن‌ نمی‌آورد. غرب‌ همچنین‌ استثمار را موضوعی‌ اقتصادی‌ می‌داند و می‌گوید آن‌ را با اصول‌ اخلاقی‌ اصلاح‌ نتوان‌ کرد.چه‌ موش‌ وقتی‌ که‌ پنیر را می‌رباید درباره‌ او نمی‌گوییم‌ که‌ آیا اینکار مطابق‌ اخلاق‌ بوده‌ است‌ یا نه‌!.

حیوان‌ محکوم‌ غریزه‌ است‌. لذا در جهان‌ حیوانات‌ سخن‌ از ارزش‌های‌ اخلاقی‌ نیست‌، چه‌ حیوان‌ اراده‌ای‌ از خود ندارد.اما انسان‌ را بر اینگونه‌ نباید مقایسه‌ کرد چه‌ دیدیم‌ که‌ وی‌ حتی‌ در روزگار نخستین‌ رعایت‌ ارزشهای‌ اخلاقی‌ رامی‌نموده‌ است‌.

حتی‌ در جهان‌ حیوانات‌ چیزهایی‌ می‌یابیم‌ که‌ اگر در انسان‌ نظیرش‌ یافت‌ شود، به‌ منزله‌ بذر ارزش‌های‌ والا است‌.

مثلاً فیل‌ چون‌ به‌ بیماری‌ سخت‌ دچار می‌شود از همنوعان‌ خود کناره‌ گرفته‌ پس‌ از آنکه‌ بهبودی‌ یافت‌ به‌ اجتماع‌ خودباز می‌گردد. پس‌ فیل‌ تنهایی‌ و محرومیت‌ را بر ایذای‌ همنوع‌ خود ترجیح‌ می‌دهد و بدینوسیله‌ مانع‌ از مریض‌ شدن‌ آنهانیز می‌گردد.

کبوتر در آیین‌ وفاداری‌ نسبت‌ به‌ رفیق‌ و همسر خود بسیار عجیب‌ است‌. چون‌ یکی‌ از آن‌ دو می‌میرد، دیگری‌ از شدت‌حزن‌ آنقدر دانه‌ و آب‌ نمی‌خورد تا او هم‌ می‌میرد. در حالی‌ که‌ او می‌توانست‌ بلافاصله‌ با کبوتری‌ دیگر طرح‌ آشنایی‌بریزد.

درباره‌ اسب‌ می‌گویند، به‌ هر وسیله‌ای‌ که‌ مجبورش‌ کنند باز محالست‌ با مادر خود تماس‌ جنسی‌ بگیرد.

برخی‌ از پرندگان‌ در عمل‌ جنسی‌، مکان‌ دور و خلوتی‌ را برمی‌گزینند و از انظار خود را پنهان‌ می‌کنند.

اینها اموری‌ است‌ که‌ در جهان‌ حیوان‌ ـ با آنکه‌ اراده‌ و درکی‌ در آنجا یافت‌ نمی‌شود ـ رخ‌ داده‌ است‌ پس‌ چرا انسان‌ که‌اشرف‌ مخلوقات‌ است‌ نباید به‌ این‌ مبادی‌ عالی‌ خو بگیرد و با اراده‌ و درکی‌ که‌ دارد در زندگی‌، از آنها پیروی‌ کند.

[٧٥]- البته‌ فعلاً چنین‌ نیست‌ و اکنون‌ در انگلستان‌ پیرزنان‌ و پیرمردان‌ را به‌ خاطر ده‌ پوند در منزلشان‌ خفه‌ می‌کنند... م‌.