ماتریالیسم دیالکتیک
درست است که طرفداران مذهب مادی منطق صوری Formai Logic را که قبلاً در میدان علوم حکمروا بود ــ یعنیمنطقی که «تناقض» و «اجتماع ضدین» را محال میداند ـ طرد کردهاند، زیرا میپندارند که این منطق جز در جهانیساکن و بدون حرکت، درست درنمیآید در صورتی که سرتاسر جهان متحرک است.
بنابراین، برای تفسیر حرکت جهان چیز دیگری جز منطق جدلی دیالکتیک Daialectic صلاحیت ندارد، زیرا این منطقوجود اضداد و متناقضات را با هم در یک زمان میپذیرد و این اساسی است که اجتماع را از صورتی به صورت دیگرمنتقل میکند، زیرا هر نظام و سازمانی در ذات و باطن خود، حاوی متناقضات و اضداد است که بالاخره به نابودی آنمنتهی شده نظام تازهای به جای آن پدید میآورد. و این نظام تازه نیز حاوی ضدخویش و شامل متناقضات و اضداددیگری است، منتهی از نوع کاملتری!... و این اضداد نیز در باطن آن به فعالیت میپردازند تا بالاخره بصورت کاملتر ازگذشته درآید و همچنین.
و بنابراین اساس، اکتشاف و پیدایش کشاورزی منجر به پیدایش بردگی شد و رقیت را پدید آورد. و نظام بردگی تامدتی که مردم در شرایط مساعد با آن زندگی میکردند برقرار بود، ولی بعدها نیازمندیهای مردم تغییر کرد، بردگیمانعی برای پیشرفت گردید و از اینجا است که جامعه بصورت اجتماع اقطاعی درآمد و از این پس اصول فئودالیسمهمچنان وظایف خویش را انجام میداد، تا اینکه سرمایه به صنعت تبدیل شد، در این دوره اصول فئودالیسم مانعپیشرفت و تقدم سرمایهداری گردید، زیرا اصول اقطاعی کشاورز و دهقان را با زمین مربوط و وابسته میکند و به ویآزادی نمیدهد که به شهر آمده و در کارخانه کار کند و در این دوره جامعه برای نجات و آزادی از نظام اقطاعیمیکوشد!.