۲- اسلام ابوبکر صدّیقس
طبری در بارۀ اسلام آوردن ابوبکرسشرح کاملی داده است که پیش از رسالت، پیامبر با ابوبکر دوست بود و هنگامی که ابوبکر در خانه کعبه مینشست محمّدص و گروهی از مردم پیش او میآمدند و از او میخواستند که آنان را راهنمایی کند. روزی به محمّدص میگوید: چرا بتها را پرستش نمیکنی؟ آن انسان والا پاسخ میدهد که؛ بتهایی را که با دست خود میسازیم چگونه بپرستیم، این سخن در ابوبکر بسیار تأثیر گذاشت و او را به فکر کردن وادار نمود و زمانیکه جبرئیل امین در غار حراء آیات مبارک سوره عَلَق [۳۹]را بر حضرت محمّدص وحی کرد و خدیجه و علی به اسلام گرویدند، پیغمبر تصمیم گرفت که ابوبکر را به اسلام دعوت کند:
«پس پیغمبرص از خانه بیرون آمد که به خانۀ ابوبکر رود، و ابوبکر از در بیرون آمد که به خانه پیامبر آید. و هردو به راه اندر هم رسیدند و یکدیگر را بپرسیدند. پیغامبرص گفت: من به خانۀ تو میآمدم به سگالشی [۴۰].
ابوبکر گفت: من نیز بر این عزم بیرون آمدم که به خانه تو آیم. پیغمبر گفت: تو به چه کار همی آمدی؟ ابوبکر آن حال بگفت. پیغامبر گفت: یک فریشته دِی [۴۱]به نزدیک من آمد و مرا از خدایﻷ پیغام آورد و گفت: مردمان را به خدای خوان تا بگروند و مرا به خدایی پرستند و به پیغمبری تو مُقّر آیند. و این بت پرستیدن دست باز دارند و من آمدم تا با تو مشورت کنم تا که را خوانم و این سخن با که گویم؟ ابوبکر گفت: نخست مرا خوان که من دوش بدین تدبیر اندر بودم، و امروز پیش تو بدین کار همی آمدم، و مرا با تو جز این سخن نیست، پیغمبر شاد شد و هم آنجا دین بر او عرضه کرد، و ابوبکر بگروید. و پیامبرص به مسلمانی هیچکس آن شادی نکرد که به مسلمانی ابوبکر.
ابوعُبَیده در کتاب «غریب الحدیث» از پیامبرص روایت کرده است که گفت: هیچکس را اسلام بر وی عرضه نکردم إلا که در آن اندیشهای کرد مگر ابوبکر که وی بیاندیشه مسلمان شد به رغبت» [۴۲].
به گفته طبری، عثمان بن عفّان، عبدالرحمن بن عوف، زیَبر عَوّام، طلحة بن عُبیدالله و سعد بن ابی وقّاصشبه دعوت ابوبکر مسلمان شدند [۴۳].
[۳۹] ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِی خَلَقَ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ٣﴾[العلق: ۱-۳]. [۴۰] چاره جویی،اندیشه کردن، مشورت. [۴۱] روز گذشته، دیروز. [۴۲] تاریخ نامه طبری/ محمّد بن جریر طبری/۳۸-۳۹. [۴۳] منبع مذکور/۳۹.