کرامات امیرالمومنین عثمانس
أَنَس بن مالکسگفت: من به مجلس امیر المؤمنین عثمانسمیرفتم، در راه زنی دیدم جوان و او را نیک بنگریستم و محاسن وی تأمل کردم. پس نزدیک امیر المؤمنین عثمان در شدم. چون مرا بدید گفت: یکی از شما در آمد و اثر زنا در هردو چشم وی ظاهرست. من عجب بماندم. گفت: تو ندانستی که زناء چشم، نگریستن است. اگر توبه کنی نیک و إلاّ ترا تأدیب کنم. من توبه کردم. بعد از آن به هیچ نامحرم ننگریستم. پس گفتم: یا امیرالمومنین بعد از پیغامبرص وحی آمد بدیگری؟ گفت: نه. و لیکن من به بصیرت دل و برهان و فراست صادق بدانستم [۸۱].
[۸۱] در همین کتاب در بحث رسالۀ قشیریه به نقل از صفحات ۳۸۰-۳۸۱ به موضوع اشاره شده است.