زهد
زهد، دوری از دنیا و تعلقات زنجیر آسای آن و قانع بودن به حدّاقل معیشت حلال است.
رسول اللهص خطبه میکرد، گفت: هرکه لا إِلهَ إِلاّ اللهُبه سلامت بیاورد به چیزی دیگر نا آمیخته. بهشت، وی راست، علیسبرخاست و گفت: یا رسولالله! تفسیر کن تا آن چیست که به وی نمیباید آمیخت؟ گفت: دوستی دنیا و جستن آن که قومی باشند که سخن ایشان سخن پیغمبران بُوَد و کردار ایشان کردار جبّاران، هرکه لا إِلهَ إِلاّ اللهُبیاموزد و این دروی نَبُوَد جای وی در بهشتست» [۲۰۵].
دوری از زرق و برق دنیا آدمی را از ننگ بردگی و عبودیّت غیر خدا، میرهاند و انسان وارسته و دانای حقیقی، کسی است که مرزی میان فکر و عمل او نیست. در تاریخ فرهنگ و ادب فارسی خوی تظاهر و دوگانه بودن بسیار مورد مذمّت و انتقاد قرار گرفته است. حافظ شیرازی شاعر غزل سرای مشهور ایران میگوید:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنـند
حفصهل [۲۰۶]پدر خویش عمرسرا گفت: «چون مال غنیمت از شهرها در رسد، جامهای نرمتر از این درپوش و طعامی خوشتر از این ساز، تا این کسان که با تواند بخورند، گفت: یا حفصه! حال شوهر هیچکس بهتر از زن نداند، تو حال رسول بهتر از همه دانی، به خدای بر تو که رسولص چند سال در نبوت بود که وی و اهل وی چون بامداد سیر بودندی شبانگاه گرسنه بودندی؛ به خدای بر تو که چند سال بر وی بر گذشت و خرما سیر نیافت، تا آنگاه که فتح خیبر افتاد» [۲۰۷].
در نقل حکایت، عظمتی نهفته است که پشت زمامداران دیکتاتور و زورگو را به لرزه در میآورد و به انسان کرامت و شکوه خاصی میبخشد، به گونهای که عمر با جامۀ پینه بسته و زهد خاص خود، توانسته، دو قدرت بزرگ زمان، یعنی حکومت ساسانیان و امپراطوری روم را به زیر سلطه و اقتدار خویش در آورد و خواب راحت و آسایش را از آنها بگیرد.
عمر به حفصه امّ المومنین میگوید: «دو یار از پیش رفتهاند: محمد و ابوبکر و ایشان به راهی میرفتند، اگر به راه ایشان روم به ایشان رسم، و اگر نه مرا از راهی دیگر ببرند» [۲۰۸].
قدرت و سلطه حکومت چنان است که در اکثر موارد، عدالت و آزادگی را از حاکم میگیرد و او را به یک موجود سلطهگر، زورگو و ستمگر تبدیل میکند و انسان هرچه بارش کمتر، و سبکبالیش بیشتر شود، بهتر میتواند، در فضای حریّت و آزاد زیستن، زندگی نماید.
[۲۰۵] منبع مذکور /جلد دوم/ ۷۳۳. [۲۰۶] زوجه پیامبر و دختر عمر است. [۲۰۷] منبع مذکور/جلد دوم/۷۳۴ [۲۰۸] منبع مذکور/جلد دوم/۷۳۴.