۱۰- بخل
بخل بلای کشندۀ جامعه اسلامی است- ابوسعید خدریسکه یکی از اکابر صحابه رسول خداست میگوید: «دو مرد اندر نزدیک رسولص شدند و بهای شتری بخواستند، بداد، چون بیرون شدند پیش عمر شکر کردند، عمر حکایت کرد با رسولص، پس رسول گفت: فلان بیش ازین بستد و شکر نکرد، پس گفت: هرکه از شما بیاید و به الحاح [۲۲۶]از من چیزی فرا ستاند و ببرد آن آتش است، عمر گفت: و چون آتش است چرا میدهی؟ گفت زیرا که الحاح کند و حقّ تعالی نپسندد که بخیل باشم و ندهم، گفت: شما همی گویید که بخیل معذورتر از ظالم بُوَد، چه ظلم است نزدیک حق تعالی عظیمتر از بخل، سوگند یاد کردست حق تعالی به عزّت و عظمت خویش که هیچ بخیل را اندر بهشت نگذارد» [۲۲۷].
حافظ در غزلی شیوا و بلیغ که چند بیت آن نقل میشود، در مذمّت بخیل چنین میگوید:
نوشتهاند بر ایوان جنّت المأوی
که هرکه عشوۀ دنیا خرید وای به وی
سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست
بده بشادی روح و روان حاتم طی
شکوه سلطنت و حکم، کی ثباتی داشت
ز تخت جم سخنی مانده است و افسرکی
بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ
پیاله گیر و کرم ورز والضّمانُ عَلَیّ
[۲۲۸].
[۲۲۶] اصرار و پافشاری کردن [۲۲۷] منبع مذکور/ ۵۴۸ [۲۲۸] دیوان خواجه حافظ شیرازی به اهتمام سیّد ابوالقاسم انجوی شیرازی /۲۴۴-۲۴۳.