۹- ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام
سعدی، درحکایتی میگوید: تصمیم گرفتم که گوشه نشینی کنم و لب از سخن بر بندم، دوستی بر من وارد شد. و با من چنین گفت:
گفتا: به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم بر نیارم و قدم برندارم مگر آنگه که سخن گفته شود به عادت مألوف و طریق معروف که آزردن دوستان جهلست و کفّارت یمین سهل و خلاف راه صوابست و نقض رأی أولوالألباب، ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام [۵۸۶].
[۵۸۶] کلیات سعدی- دیباچه گلستان - ۱۸.