۲- اهل تسنن و علیس
اهل تسنّن، علی را داماد پیامبر، اسدالله، ابوتراب، خیبرگیر، سر حلقۀ فقیران دریا دل، نمونه تقوی و مرد میدان شجاع و آزادگی و عدالت میدانند و جز خوارج که گروه اندکی بودند کسی پیدا نمیشود، که محبت علی در دلش نقش نشده باشد و اصولاً در اسلام هرجا سخن از علم و آزادی است نام علی هم هست. ستودن علی بن ابی طالب به صفات حمیده بر تشیّع کسی دلالت نمیکند چنانکه همه شاعران و ادیبان گذشتۀ ایران، علی را نیز ستودهاند و گروه اندکی از آنان شیعی بودهاند [۷۳].
[۷۳] در تذکره دولتشاه سمرقندی میخوانیم:" … فردوسی را فرمود تا به نظم شاهنامه قیام نماید. گویند که او را در سرا بوستان خاص خود فرمود تا حجرهای مسکن دادند و مشاهره و وجه معاش مقرر کردند و مدت چهار سال درخطه غزنین به نظم شاهنامه مشغول بود… و سلطان گاه گاه او را نوازش وتفقد میفرمود و التفات به ایاز که از جمله خاصان سلطان بود نمیکرد ایاز از این تافته شد و از روی معادات در مجلس خاص بعرض سلطان رساند که فردوسی رافضی است و سلطان محمود در دین و مذهب بغایت صلب بوده و در نظر او هیچ طائفهای دشمنتر از رفضه نبودهاند. خاطر سلطان از این سبب بر فردوسی متغیر شد. روزی او را طلب فرموده از روی عتاب به او گفت: که تو قرمطی بودهای؟ بفرمایم تا تو را در زیر پای فیلان هلاک کنند تا جمع قرامطه را عبرت باشد. فردوسی فی الحال درپای سلطان افتاد که من قرمطی نیستم بلکه اهلسنت و جماعتم و بر من افترا کرده اند". (تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی چاپ محمد عبادی). (ت)