۴- هیبت و صولت عمر بن خطابس
در قصیده با شکوهی که در مدح «عماد الدین پیروز شاه» سروده است اینگونه از هیبت و صولت عمر بن خطاب سخن میگوید که؛ شیطان از سایه عمر میترسد و هر جا که قدرت دشمن شکن او جلوه کند، اثری از نیروی اهریمنی نخواهد بود و مکمّل ضربتهای مهلک عمر در نبرد با دشمنان دین، شمشیر برنده حیدر است:
معرکۀ مکر دیــو، ظــلّ عمــر بشکنــــد
چرخ که نظّاره بود دید که منکر شکست
دین به عُمَر شد قوی گرچه پس از عهد او
باقی ناموس کفر خنجر حیدر شکست
(قصائد/۹۲)
مکّه در سایه تدبیر و عدالت عمر آرامش دارد:
دیو چندان عَلَم زند که نَبّی
مکّه بیسایه عُمَر دارد
(قصائد/۱۲۶)
در قصیدهای که در مدح «احمد بن مخلص» آمده است ممدوح را مروج نام عمر و عدل او را عدالت عمری مینامد:
نام تو بسی تربیت نام عُمَر داد
زان روی که عدل تو چو عدل عمر آمد
(قصائد/۱۴۰)
در قصیدۀ مدحیّه «صدر الدین محمّد میراب مرو» چنین میگوید:
محمّد آنکه وزارت بدو نظام گرفت
چنانکه دین محمّد به داد و عدل عمر
(قصائد/۱۹۶)