۱۵- ساده زیستن عمر و علیب
بزرگان اسلام کوشیدهاند که از حدّاقّل امکانات حدّاکثر استفاده کنند و هیچگاه شخصیّت آدمی را با جاه و جلال و زرق و برق و صورت ظاهر، نسنجیدهاند.
«عمرساندر بازار همی شد، گوشت اندر دست چپ در آویخته بود و دِرَّه [۲۴۰]اندر دست راست... عمر راسدیدند اندر بازار و چهارده پاره بر اِزار [۲۴۱]وی دوخته بعضی از ادیم [۲۴۲]... و علیسجامه مختصر داشت، با وی عتاب کردند، گفت: دل، بدین خاشع شود و دیگران اقتدا کنند و درویشان را فرادلخوشی بُوَد» [۲۴۳].
در ساده زیستن خلفا و مسلمانان آغازین، درسی است برای همه جویندگان معرفت و پویندگان کمال از این جهت که آنان سبکبال و سبکبار بودند و در دریای زندگی به راحتی شنا میکردند و از میان امواج متلاطم و طوفانی حوادث به ساحل نجات میرسیدند صدق ابوبکر، عدالت عمر و زهد علی و شرم عثمان به جویندگان راه مستقیم درس سبکباری و بیآلایشی و ساده زیستن میدهند به گونهای که عملاً به ما میآموزند که میتوان با ایمان و اخلاص و اعتقاد راسخ اسلام را گسترش داد و مجاهدان حقیقی یعنی پیکارگران در روز و زاهدان شب باشیم.
علیساز رسول خداص روایت میکند: «هرگاه که خلق روی به جمع دنیا و عمارات آن روند و درویشان [۲۴۴]را دشمن دارند، خدای تعالی ایشان را به چهار خصلت مبتلا کند: قحط زمان و جور سلطان و خیانت قاضیان و شوکت و قوّت کافران و دشمنان»[۲۴۵].
«و از این گفت رسولص: «یا رب»، قوت [۲۴۶]آل محمّد به قدر کفایت کن» [۲۴۷].
حدیث نبوی فوق وظیفه ثروتمندان را در برابر تهیدستان و درماندگان روشن میکند که آنان با انفاق و بخشش و دادن زکات خلاء اقتصادی جامعه اسلامی را پر کنند و درویشان و فقیران نیز نباید از کار و کوشش خودداری نمایند بلکه واجب است که با سعی و تلاش زندگی خود را از تیرگی فقر نجات دهند:
علیسمیگوید که: «درویشی باشد که عقوبت [۲۴۸]بُوَد، و نشان آن بدخویی و شکایت و خشم بر قضای خدای بُوَد، و باشد که سعادت بُوَد، و نشان آن نیکوخویی و گله ناکردن و شکر گزاردن بُوَد» [۲۴۹].
و وظیفۀ بزرگان دین و فرمانروایان اسلامی اینست که، با پوشیدن لباس ساده و دوری از تجمّل و احقاق حقوق درماندگان و بینوایان، اسلام را از تکاثر و افزون خواهی نجات دهند یعنی خود کم بخورند و کم بنوشند و به زرق و برق دنیا روی نیاورند تا بتوانند با سخنانی گیرا و دلنشین در قلوب رنجدیدگان تأثیر کنند.
علیسگفت: «خدای تعالی عهد فرو گرفت بر ایشان جامۀ کمترین مردمان بُوَد تا توانگر بدو اقتدا کند و درویش دل شکسته نشود... عمرسچهارده پاره بر دوخته بود» [۲۵۰].
[۲۴۰] تازیانه [۲۴۱] ازار: زیر جامه- فوطه- شلوار –عمّامه [۲۴۲] ادیم: چرم. [۲۴۳] منبع مذکور/۶۱۴. [۲۴۴] درویشان: فقیران و تهیدستان. [۲۴۵] منبع مذکور/۷۲۲. [۲۴۶] خوراک - روزی. [۲۴۷] منبع مذکور/۷۲۴. [۲۴۸] عقوبت: شکنجه و عذاب و بدبختی. [۲۴۹] منبع مذکور/ ۷۲۶. [۲۵۰] منبع مذکور/ ۷۳۸