۴- عظمت علی در اورنگ سوم تحفة الاحرار
در اورنگ سوم، در تحفة الأحرار [۶۸۱]آنچنان عظمت روحی علی را مجسّم میکند که خواننده از ورای قرن و اعصار، شاه مردان را میبیند که با صلابت و شجاعت حیدری، تیری را در نماز از پایش در میآورند و او همچنان سرگرم راز و نیاز با معبود است.
شیر خدا شاه ولایت، علـــی
صیقلی شرک خفّی و جلی
روز اُحُد چـون صف هیجا گرفت
تیر مخالف به تنش جـا گـرفت
غنچۀ پیکان بگل او نهفت
صد گل راحت ز گل او شکفت
روی عبادت سوی محراب کرد
پشت بدرد سر اصحاب کرد
خنجر الماس چــو بفراختند
چاک بر آن چون گلش انداختند
غرقه بخون غنچه زنگارگون
آمد از آن گلــبن احسان برون
گل گل خونش بمُصلاّ چکید
گفت: چو فارق ز نماز آن بدید
این همه گل چیست ته پای من
ساخته گلزار، مصلاّی مــن
صورت حالش چو نمودند باز
گفت که: سوگند بدانای راز
کــز الم تــیغ ندارم خبر
گرچه ز من نیست خبردارتر
طایر من سِدرَه
[۶۸۲]نشین شد چه باک
گر شودم تن چو قفص چاک چاک
جامی از آلایش تن پاک شو
در قدم پاک روان خاک شو
باشد از آن خاک بگــردی رسی
گرد، شکافی و بمردی رسی
[۶۸۱] هفت اورنگ/۴۰۳،۴۰۴. [۶۸۲] سدرةُ المُنتهی: جایی که رسول اکرم در شب معراج در شبروی آسمانی به آنجا رسید. آخرین مرز عالم خلقت.