۲- ذوالفقار علی و دل و زهرۀ حیدری
ذوالفقار علی و دل و زهرۀ حیدری دو جلوه درخشان در قصائد ادیب هستند.
کجا ذوالفقاری کند کلک او
نبینی سری بیسرِ عنتری
[۳۴۲]
کرا عنتر و خیبر آید بدست
ببایذ
[۳۴۳]دل و زهرۀ حیدری
در این قصیده هر انگشت دست ممدوح در عدالت عمری است
عمر کاندر احکام عدل آمذست
[۳۴۴]
هر انگشت از دست او عمّری
قطب علوّ و تاج معالی علی کی یافت
علمی که در جهان ز علی ماند یادگار
علی چنان نیرومند است که از ترس او عوف بن ربیع بن ذی الرمحین در جنگ جَمَل مقنعه زن خود را روپوش خویش قرار میدهد و از آن پس به ذوالخمار یعنی مقنعه پوش مشهور میگردد.
گویی در آن زمانش علی داشت زیر ران
کاسیبِ ذوالفقار در آمذ
[۳۴۵]بذوالخمار
[۳۴۲] عنتر: قهرمانی نیرومند که مغلوب علی شد. [۳۴۳] ببایذ: بباید. [۳۴۴] آمذست: آمدست. [۳۴۵] درآمذ: درآمد