۳-آوردن اسیران بدر
در غزوه بدر الکُبری که اسیران مشرکان را به حضور پیامبرص آوردند پیامبر، در باره آنان و غنائم جنگی با اصحاب مشورت کرد. عمربنخطّابسگفت: یا رسولالله! نظر من ایناست که، اسیرها را بکشیم؛ حمزه، عبّاس، و علی عقیل را بکشد تا دیگران آنان را نکشند و کینه و اختلاف پیش نیاید. عبّاس (عموی پیامبر) که اسیر بود به عمر گفت: «یا عُمَر! قَطَعْتَ الرََّحِمَ قَطَعَ اللهُ رَحِمَكَ»ای عمر، قطع رحم کردی خداوند ترا قطع رحم کند، و پیامبرص، آن تدبیر را نپسندید. و عبدالله بن رواحه از مبارزان انصار گفت: «یا رسولالله، غنائم و اسیران را در آتش بسوزانید تا از آنها اثری نماند». پیامبرص این نظر را نپذیرفت. و گفت: «چه تدبیر میکنید؟ » ابوبکر گفت: «یا رسولَالله، اینان عموها و عموزادگان و خویشان تو و ما هستند و خداوند ما را بر ایشان پیروز کرد؛ باید به آنان رحم کنیم و چون دارا و ثروتمند هستند آنها را مال و نقدینهای عوض کنیم هم آزاد میشوند و هم مشکل مالی ما مسلمانان حلّ خواهد شد»، پیامبرص این تدبیر را پسندید و تبسّم کرد و گفت:
«یا ابوبکر، مَثَل عُمَر چنان است که مثل جبرئیل÷، هرکجا عقوبت و بلا بُوَد از خدای تعالی حق تعالی او را فرستد، چنانکه قوم لوط و قوم فرعون، و مَثَل تو از فرشتگان چون میکائیل است که هرکجا خدای تعالی رحمت خواهد، او را فرستد. باران او آورد، و رحمت بر قوم یونس او آورد و عذاب بگردانید و یونس را از شکم ماهی بیرون آورد....
پس پیامبرص گفت: هردو نیک گفتند. اکنون صبر کنیم تا خدای تعالی چه فرماید: پس خدای تعالی هم در آن مجلس آیت فرستاد. قولهُ تعالی ﴿مَا كَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ یُثۡخِنَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِیدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡیَا وَٱللَّهُ یُرِیدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٞ٦٧﴾[الأنفال: ۶۷] [۴۴].
«هیچ پیامبرى را نرسد که اسیرانى داشته باشد تا آنکه در زمین کشتار بسیار کند، [شما] متاع دنیا را مىخواهید. و خداوند [مصلحت] آخرت را مىخواهد. و خداوند پیروزمند فرزانه است».
[۴۴] تاریخ نامه طبری / ۱۳۷.