احادیث قدسی

فهرست کتاب

۳۱- آسان‌کردن قرائت قرآن [بر مسلمانان] (قرائت‌های هفتگانه‌ی قرآن) [۷۲]

۳۱- آسان‌کردن قرائت قرآن [بر مسلمانان] (قرائت‌های هفتگانه‌ی قرآن) [۷۲]

[۷۲] یکی از مباحث مهم قرآن مسأله‌ی نزول قرآن بر حروف هفتگانه است. مسلم و بخاری رحمهما الله متفقاً از حضرت عمرسروایت می‌کنند که فرمودند: «در زمان حیات پیامبر جروزی در مسجد، سوره‌ی فرقان را به هنگام ادای نماز از هشام بن حزام شنیدم، او آن را به گونه‌ای تلاوت کرد که پیامبر جآن را به گونه‌ای دیگر برای من تلاوت فرموده بود؛ از این حال به حدّی عصبانی شده بودم که نزدیک بود در حال نماز بر او پرخاش کنم، اما صبر کردم تا نماز تمام شد و بلافاصله ردایش را گرفتم و بر او فریاد کشیدم: این سوره را چه کسی اینگونه به تو تعلیم داده است؟ جواب داد: پیامبر ج. گفتم: دروغ می‌گویی؛ زیرا من شخصاً این سوره را به گونه‌ی دیگری از پیامبر جشنیده‌ام و آن را به گونه‌ی دیگری به من تعلیم داده است؛ به حضور پیامبر جرسیدیم و جریان را عرض کردم، پیامبر جفرمودند: ای هشام! بخوان، هشام سوره را خواند، پیامبر جفرمودند: درست تلاوت کردی و اینگونه نازل شده است؛ سپس فرمودند: ای عمر! بخوان، من هم سوره را آنگونه که از پیامبر جشنیده بودم، خواندم؛ پیامبر جفرمودند: درست تلاوت کردی و اینگونه نازل شده است؛ آنگاه فرمودند: «إِنَّ هَذَا القُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ، فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ» یعنی: «این قرآن بر هفت حرف نازل شده است، با هرکدام که آسان است آن را بخوانید». حال معنی حروف هفتگانه‌ای که قرآن بر آن نازل شده است، چیست؟ در این خصوص باید گفت: چهل تفسیر و تأویل برای حروف هفتگانه ارائه گردیده است، هرچند به نظر برخی بعید به نظر می‌رسد که پیامبری که صاحب بلاغ مبین بوده، عبارتی را به کار ببرد که اینچنین پیچیده باشد. به برخی از این تفسیرات اشاره می‌کنیم: ۱. استادانی چون باقلانی، ابن عبدالبر، ابن عربی، طبری و... معتقدند که حروف را به کلمات مترادف و لهجه‌های قبایل عرب تفسیر کرده‌اند و متفقاً حدیث مذکور را منسوخ دانسته‌اند و معتقدند که در آغاز امر و سال‌های نخستین نزول قرآن، به خاطر یُسر و آسان‌گیری بر مسلمانان، آن‌ها مجاز بودند به هنگام تلاوت قرآن کلمات مترادفی را به جای مترادف آن‌ها بکار ببرند، مثلا: «أقبل» را به جای مترادف آن یعنی «هلم» به کار ببرند و هر قبیله‌ای مجاز بود که به لهجه‌ی خود آیه‌ها را تلاوت کند، مثلاً: قبیله‌ی هذیل مجاز بودند که «حتی حین» را «عتی عین» بخوانند و... اما بعداً این حکم منسوخ شد و لهجه‌ی قرآن لهجه‌ی قریش قرار داده شد. اما با توجه به این که اتفاق مذکور که در حدیث به آن اشاره می‌شود، در مدینه بوده نه در آغاز اسلام. بنابراین، منسوخ‌شمردن آن به علت آسان‌گیری در آغاز اسلام و رفع آن در سال‌های بعد، با واقعیت‌های تاریخی منطبق نیست، از طرف دیگر اختلاف حضرت عمر با هشام در حرف بوده است؛ زیرا هردو قریشی بوده‌اند. ۲. ابن عاشور معتقد است حدیث، نقل به معنی شده است و لفظ مشکل موجود در حدیث از ناحیه‌ی پیامبر جنبوده و اگر همچنین باشد، شاید اختلاف حضرت عمر با هشام در ترتیب آیه‌ها بوده باشد. با توجه به این که پیامبر جتلاوت هردو را تأیید فرمود، این توجیه نیز قابل پذیرش نمی‌باشد. ۳. برخی حروف هفتگانه را به معنی «امر و نهی، حلال و حرام و مواعظ، مثال و احتجاج» دانسته‌اند. و برخی به معنی «مطلق و مقید، خاص، عام، نص، مؤول، ناسخ و منسوخ و استثناء» دانسته‌اند و برخی به معنی «محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خصوص و عموم و قصص» تفسیر کرده‌اند. آنچه مشخص می‌باشد، این است که هیچکدام از موارد ذکرشده ربطی به نحوه‌ی قرائت کلمات آیه‌ها ندارد که طبق حدیث مذکور، مورد اختلاف آن دو بزرگوار بوده است. ۴. جمعی از محققین از جمله ابوالفضل رازی، ابن قتیبه، ابن جزری و ابن طیب، با توجه به حکم صادر شده در حدیث مبنی بر جایزبودن قرائت قرآن بر حروف هفتگانه و با توجه به عکس منطقی آن، بسیار حکیمانه استنباط کرده‌اند که آن حروف هفتگانه‌ای که قرآن بر آن‌ها نازل شده است، جز شیوه‌های متفاوت قرائت قاریان قرآن، چیز دیگری نیست و تفاوت قرائت‌های قاریان قرآن، خواه هفت قرائت یا ده یا چهارده قرائت، در هفت، امر اساسی است که در حدیث، آن هفت امر به هفت حرف ذکر شده است. این بزرگواران وقتی در مورد آن هفت امر اساسی بحث می‌کنند، بنای باشکوه تحقیقات خود را به کلی تخریب می‌کنند؛ آن‌ها برای مشخص‌کردن آن هفت امر اساسی در تفاوت قرائت قاریان، مخلوطی از ویژگی‌های قرائت‌های متوتر و شاذ را ذکر می‌کنند و تفاوت قرائت متواتر ﴿كَٱلۡعِهۡنِ ٱلۡمَنفُوشِرا با قرائت شاذ ﴿كالصوف الـمنفوشرا یکی از حروف هفتگانه می‌دانند، در حالی که قرائت‌های شاذ، اصلاً جزو قرآن به حساب نمی‌آیند و خواندن قرآن براساس آن‌ها هرگز جایز نیست. به نظر نگارنده، تحقیقات دانشمندان نامبرده، منهای مثال‌ها و منهای ذکر قرائت‌های شاذ، بسیار آگاهانه و حکیمانه است و برای رفع این نواقص و تکمیل آن لازم است تفاوت، تنها و تنها، قرائت‌های متواتر را به خوبی بررسی کرد و آن‌ها را به هفت بخش تقسیم کرد و معنی هر بخشی را حرف از حروف هفتگانه‌ی مذکور در حدیث به شمار آورد. آن وقت، هم حدیث معنی واقعی و دلپذیر خود را نشان می‌دهد و هم اشکالات، عموماً رفع و دفع می‌شوند. [قرآن‌شناسی، استاد حاج ملا عبدالله احمدیان/)]. به نظر این حقیر و با توجه به احادیث ذکرشده و درخواست پیامبر جاز خداوند برای آسان‌گرفتن بر امتش در خواندن قرآن از یک طرف و تفاوت لهجه‌های عرب و حتی مشکل‌بودن قرائت قرآن برای عرب و غیر عرب به یک لهجه که لهجه‌ی قریش باشد از طرف دیگر، حروف هفتگانه، به این معنی است که هر فردی در خواندن قرآن بر خود سخت نگیرد، بلکه اصل را بر درست‌خواندن و ادای صحیح کلمات آن قرار دهد و تنها این را مدنظر قرار دهند که در حد توانایی‌شان در خواندن و اداکردن درست کلمات تلاش کنند و این را بدانند که ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاو توجیه جریان حضرت عمر و هشام هم می‌تواند اینگونه باشد که آن دو وقتی جریان را نزد پیامبر جمی‌برند، آن حضرت جقرائت هردو را تأیید می‌کند و آن حدیث مشهور را برای آن دو صحابه بیان می‌کند که نص حدیث، اشاره به عدم تکلف در قرائت قرآن دارد -والله اعلم- مترجم.

نسائی، کتاب «الإفتتاح» باب: [مَا جَاءَ فِي الْقُرْآنِ]

۲۸۳- «عَنْ أَبِي بْنِ كَعْبٍسأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جكَانَ عِنْدَ أَضَاةِ بَنِي غِفَارٍ، فَأَتَاهُ جِبْرِيلُ÷فَقَالَ: إِنَّ اللَّهُيَأْمُرُكَ أَنَّ تُقْرِئَ أُمَّتَكَ الْقُرْآنَ عَلَى حَرْفٍ. قَالَ: أَسْأَلُ اللَّهَ مُعَافَاتَهُ وَمَغْفِرَتَهُ، وَإِنَّ أُمَّتِي لَا تُطِيقُ ذَلِكَ. ثُمَّ أَتَاهُ الثَّانِيَةَ، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَيَأْمُرُكَ أَنْ تُقْرِئَ أُمَّتَكَ الْقُرْآنَ عَلَى حَرْفَيْنِ. قَالَ: أَسْأَلُ اللَّهَ مُعَافَاتَهُ وَمَغْفِرَتَهُ، وَإِنَّ أُمَّتِي لَا تُطِيقُ ذَلِكَ. ثُمَّ جَاءَهُ الثَّالِثَةَ، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَيَأْمُرُكَ أَنْ تُقْرِئَ أُمَّتَكَ الْقُرْآنَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَحْرُفٍ. فَقَالَ: أَسْأَلُ اللَّهَ مُعَافَاتَهُ وَمَغْفِرَتَهُ، وَإِنَّ أُمَّتِي لَا تُطِيقُ ذَلِكَ. ثُمَّ جَاءَهُ الرَّابِعَةَ، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَيَأْمُرُكَ أَنْ تُقْرِئَ أُمَّتَكَ الْقُرْآنَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ، فَأَيُّمَا حَرْفٍ قَرَءُوا عَلَيْهِ فَقَدْ أَصَابُوا».

۲۸۳. «از اُبی بن کعبسروایت شده است که گفت: پیامبر جنزد برکه‌ی آب بنی غفار بود، جبرئیل÷نزدش آمد و گفت: «خداوند متعال به شما دستور می‌دهد که قرآن را بر یک حرف بر امتت بخوانی (آموزش دهی)، پیامبر جفرمودند: [اولاً] از خداوند چشم‌پوشی و بخشش او را می‌طلبم و دیگر این که امتم توانایی این را ندارد، سپس جبرئیل برای بار دوم نزدش امد و گفت: خداوند متعال به شما دستور داد که قرآن را بر دو حرف بر امتت بخوانی، پیامبر جفرمودند: [اولاً] از خداوند چشم‌پوشی و بخشش او را می‌طلبم و دیگر این که امتم توانایی این را ندارد، سپس جبرئیل برای بار سوم نزد پیامبر جآمد و فرمودند: خداوند متعال به شما دستور داد که قرآن را به سه حرف بر امتت بخوانی، پیامبر جفرمودند: [اولاً] از خداوند چشم‌پوشی و بخشش او را می‌طلبم و دیگر این که امتم توانایی این را ندارد، سپس برای بار چهارم نزد پیامبر جآمد و گفت: خداوند متعال به شما دستور می‌دهد که قرآن را بر هفت حرف بر امتت بخوانی و این که بر هر حرفی که بخوانند، درست خوانده‌اند».