احادیث قدسی

فهرست کتاب

مسلم، حدیث «الحبر» باب: [صفة القیامة والجنة والنار]

مسلم، حدیث «الحبر» باب: [صفة القیامة والجنة والنار]

۳۲۲- عبدالله بن مسعودساین حدیث را با همان الفاظی که در حدیث بخاری (حدیث شماره‌ی ۳۲۱) آمده، بیان می‌کند، ایشان وقتی به سخن عالم یهودی می‌رسد، می‌گوید: عالم یهودی به پیامبر جگفت: «يَا مُحَمَّدُ! أَوْ يَا أَبَا الْقَاسِمِ! إِنَّ اللهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى إِصْبَعٍ ... إِلَى أَنْ قَالَ: ثُمَّ يَهُزُّهُنَّ وَيَقُولُ: أَنَا الْمَلِكُ، أَنَا الْمَلِكُ» «ای محمد! یا (شک راوی) گفت: ای ابا القاسم! خداوند روز قیامت آسمان‌ها ... را بر یک انگشت قرار می‌دهد، تا آنجا که گفت: سپس آن‌ها را تکان می‌دهد و می‌فرماید: من فرمانروا و پادشاه هستم، من فرمانروا و پادشاه هستم».

۳۲۳- مسلم با روایت دیگری این حدیث را در صحیح خود آورده است، اما در آن این جمله را ذکر نکرده است: «ثُمَّ يَهُزَّهُنَّ»، ولی با روایت‌هایی نزدیک آن را آورده است.

و در برخی از روایات دیگر بعد از این جمله: «فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ جضَحِكَ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ» «پیامبر جرا دیدم به گونه‌ای خندید که دندان‌هایش آشکار شد»، راوی گفته است: «تَصْدِيقًا لَهُ، تَعَجُّبًا لِمَا قَالَ» «به منظور تصدیق گفتار او (عالم یهودی) و تعجب از سخنان او، پیامبر جخندید».

مسلم از ابوهریرهسنیز روایتی را در این خصوص همانند الفاظ امام بخاری (حدیث شماره‌ی ۳۱۹) ذکر کرده است.

روایت دیگری از مسلم از عبدالله بن عمرب ذکر شده که عبارت است از:

۳۲۴- «قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: يَطْوِي اللهُالسَّمَاوَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، ثُمَّ يَأْخُذُهُنَّ بِيَدِهِ الْيُمْنَى، ثُمَّ يَقُولُ: أَنَا الْمَلِكُ، أَيْنَ الْجَبَّارُونَ؟ أَيْنَ الْمُتَكَبِّرُونَ؟ ثُمَّ يَطْوِي الْأَرَضَ بِشِمَالِهِ، ثُمَّ يَقُولُ: أَنَا الْمَلِكُ أَيْنَ الْجَبَّارُونَ؟ أَيْنَ الْمُتَكَبِّرُونَ؟».

۳۲۴. «پیامبر جفرمودند: «خداوند متعال روز قیامت آسمان‌ها را درهم می‌پیچید. سپس آن‌ها را با دست راستش می‌گیرد و می‌فرماید: من فرمانروا و پادشاه هستم، کجایند خودخواهان و سرکشان؟ کجایند متکبران؟ سپس زمین را با دست چپش می‌گیرد و می‌فرماید: من فرمانروا و پادشاه هستم، کجایند خودخواهان و سرکشان؟ کجایند متکبران؟».

بازهم مسلم روایت می‌کند:

۳۲۵- «حَدَّثَنَا أَبُو حَازِمٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللهِ بْنِ مِقْسَمٍ، أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَبكَيْفَ يَحْكِي رَسُولَ اللهِ جقَالَ: يَأْخُذُ اللهُ سَمَاوَاتِهِ وَأَرَضِيهِ بِيَدَيْهِ، وَيَقُولُ: أَنَا اللهُ - وَيَقْبِضُ أَصَابِعَهُ وَيَبْسُطُهَا - أَنَا الْمَلِكُ، حَتَّى نَظَرْتُ إِلَى الْمِنْبَرِ يَتَحَرَّكُ مِنْ أَسْفَلِ شَيْءٍ مِنْهُ، حَتَّى إِنِّي لَأَقُولُ: أَسَاقِطٌ هُوَ بِرَسُولِ اللهِ ج؟».

۳۲۵. «ابوحازم از عبیدالله بن مقسّم روایت می‌کند که به عبدالله بن عمربنگاه کرد تا ببیند وی چگونه این مطالب (حال و احوال درهم‌پیچیدن آسمان‌ها و زمین) را از پیامبر جحکایت می‌کند، [وی گفت:] ایشان جفرمودند: «خداوند آسمان‌ها و زمین‌هایش را با دستش می‌گیرد و می‌فرماید: من خدا هستم و دستانش را باز و بسته می‌کند [و می‌فرماید:] من فرمانروا و پادشاه هستم»، من (ابن عمر) به منبر پیامبر جنگاه کردم و دیدم از پایین‌ترین قسمتش به گونه‌ای می‌لرزد و تکان می‌خورد که [ترسیدم و] با خود گفتم: پیامبر جنیفتد (خدایا! پیامبر نیفتد)».