ابوداود، باب: [فِي قَتْلِ الذَّرِّ]
۲۱۵- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَسأَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ: نَزَلَ نَبِيٌّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ تَحْتَ شَجَرَةٍ، فَلَدَغَتْهُ نَمْلَةٌ، فَأَمَرَ بِجِهَازِهِ، فَأُخْرِجَ مِنْ تَحْتِهَا، ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَأُحْرِقَتْ، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ: فَهَلَّا نَمْلَةً وَاحِدَةً؟».
۲۱۵. «از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبر جفرمودند: «یکی از پیامبران خدا زیر درختی نشست [تا کمی استراحت کند]، سپس مورچهای او را گزید و پیامبر [ناراحت شد و] دستور داد که زیراندازش از زیر مورچه بیرون آورده و لانهی مورچه سوزانده شود، پس از آن خداوند به او وحی کرد [و فرمود]: پس چرا تنها مورچهای را نمیسوزانی [که تو را گزیده است، بقیه مورچهها کاری نکردهاند]».
۲۱۶- ابوداود با همان الفاظ نسائی (حدیث شمارهی ۲۱۴) حدیث دیگری را روایت میکند، با این تفاوت که در آخر حدیث به جای: «أَنْ قَرَصَتْكَ...»، «فِيْ أَنْ قَرَصَتْكَ...» آورده است.