مسلم، باب: [تحریم الظلم]
۲۶۶- «عَنْ أَبِي ذَرٍّسعَنِ النَّبِيِّ جقَالَ: فِيمَا رَوَى عَنِ اللهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَنَّهُ قَالَ: يَا عِبَادِي! إِنِّي حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلَى نَفْسِي، وَجَعَلْتُهُ بَيْنَكُمْ مُحَرَّمًا، فَلَا تَظَالَمُوا، يَا عِبَادِي! كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ، فَاسْتَهْدُونِي أَهْدِكُمْ، يَا عِبَادِي! كُلُّكُمْ جَائِعٌ، إِلَّا مَنْ أَطْعَمْتُهُ، فَاسْتَطْعِمُونِي أُطْعِمْكُمْ، يَا عِبَادِي! كُلُّكُمْ عَارٍ إِلَّا مَنْ كَسَوْتُهُ، فَاسْتَكْسُونِي أَكْسُكُمْ، يَا عِبَادِي! إِنَّكُمْ تُخْطِئُونَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَأَنَا أَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا، فَاسْتَغْفِرُونِي أَغْفِرْ لَكُمْ، يَا عِبَادِي! إِنَّكُمْ لَنْ تَبْلُغُوا ضَرِّي فَتَضُرُّونِي، وَلَنْ تَبْلُغُوا نَفْعِي فَتَنْفَعُونِي، يَا عِبَادِي! لَوْ أَنَّ أَوَّلَكُمْ وَآخِرَكُمْ وَإِنْسَكُمْ وَجِنَّكُمْ كَانُوا عَلَى أَتْقَى قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ مِنْكُمْ، مَا زَادَ ذَلِكَ فِي مُلْكِي شَيْئًا، يَا عِبَادِي لَوْ أَنَّ أَوَّلَكُمْ وَآخِرَكُمْ وَإِنْسَكُمْ وَجِنَّكُمْ، كَانُوا عَلَى أَفْجَرِ قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ، مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِنْ مُلْكِي شَيْئًا، يَا عِبَادِي! لَوْ أَنَّ أَوَّلَكُمْ وَآخِرَكُمْ وَإِنْسَكُمْ وَجِنَّكُمْ، قَامُوا فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ فَسَأَلُونِي، فَأَعْطَيْتُ كُلَّ إِنْسَانٍ مَسْأَلَتَهُ، مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِمَّا عِنْدِي، إِلَّا كَمَا يَنْقُصُ الْمِخْيَطُ إِذَا أُدْخِلَ الْبَحْرَ، يَا عِبَادِي! إِنَّمَا هِيَ أَعْمَالُكُمْ أُحْصِيهَا لَكُمْ، ثُمَّ أُوَفِّيكُمْ إِيَّاهَا، فَمَنْ وَجَدَ خَيْرًا فَلْيَحْمَدِ اللهَ، وَمَنْ وَجَدَ غَيْرَ ذَلِكَ، فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ».
۲۶۶. «از ابوذرساز جملهی آنچه که پیامبر جاز خداوند روایت میکند، روایت شده است که خداوند میفرماید: ای بندگانم! من ظلمکردن را بر خود حرام کردهام و آن را بین شما حرام گردانیدهام، پس به یکدیگر ظلم نکنید. ای بندگانم! همهی شما گمراهید، مگر کسی که او را هدایت دهم، پس از من طلب هدایت کنید، شما را هدایت میدهم. ای بندگانم! همهی شما گرسنه هستید، مگر کسی که من او را طعام دهم، پس از من طعام بخواهید، شما را طعام میدهم. ای بندگانم! همهی شما برهنه هستید، مگر کسی که من او را بپوشانم، پس از من طلب پوشش کنید، شما را میپوشانم. ای بندگانم! شما شب و روز دچار خطا و اشتباه میشوید و من بخشندهی تمامی گناهانم، پس از من طلب بخشش کنید، شما را میبخشم. ای بندگانم! شما توان زیانرساندن به من را ندارید، تا زیانم رسانید و توان سودرساندن به من را نیز ندارید، تا به من سودی رسانید. ای بندگان من! اگر اولین و آخرین و جن و انس شما بر یک حالت و حالت قلب متقیترین فرد خودتان باشید (یعنی همه در بالاتر سطح از تقوا باشد)، این هیچ چیزی به ملک و قدرت من نمیافزاید. ای بندگانم! اگر اولین و آخرین و جن و انس شما بر یک حالت و حالت قلب فاجرترین فرد از خودتان باشید (اگر همه در آخرین درجه از فجور باشید، مانند فاجرترین فرد از شما)، این ذرهای از ملک من نمیکاهد. ای بندگانم! اگر اول و آخر و جن و انس شما همگی در یک دشت پهناور گرد آیند و از من کمک بخواهند و من نیز به تک تک آنها، آنچه را خواستهاند، بدهم، از خزانهی من چیزی کاسته نمیشود، مگر به اندازهی آبی که یک سوزن فرو برده شده در دریا با خود میآورد! ای بندگان من! این فقط اعمال شماست که من آنها را برایتان ثبت و ضبط میکنم و روز قیامت [جزای] آن را بیکم و کاست به شما خواهم داد، پس اگر کسی از شما به خیری دست یافت، باید که خدا را سپاس و ستایش بگوید و اگر کسی چیزی غیر از این نصیبش شد، نباید جز خودش کس دیگری را سرزنش کند» [۶۸].
۲۶۷- «عَنْ أَبِي ذَرٍّسقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: فِيمَا يَرْوِي عَنْ رَبِّهِ: إِنِّي حَرَّمْتُ عَلَى نَفْسِي الظُّلْمَ، وَعَلَى عِبَادِي، فَلَا تَظَالَمُوا... وَسَاقَ الْحَدِيثَ بِنَحْوِهِ».
۲۶۷. «از ابوذرسروایت شده است که گفت: پیامبر جدر آنچه از پروردگارش روایت میکند، فرمودند: خداوند میفرماید: من ظلمکردن را بر خود حرام کردم و بندگانم نیز پس به یکدیگر ظلم نکنید...» و بقیهی حدیث را ادامه داد.
[۶۸] در مورد «إني حرمت الظلم علی نفسي» علما گفتهاند: ظلمکردن از طرف خدا محال است، زیرا ظلم یعنی تجاوز از حدّ و تصرّف در ملک غیر و چگونه خداوند تجاوز میکند در حالی که همهی ملک، از آنِ اوست و کسی مافوق او نیست، بلکه از باب مشابهت آن را فرموده و معنایش این است که من از ظلم، پاک و بری هستم. این که فرمودند: «کلکم ضال إلا من هدیته» با این حدیث که فرمودند: «کل مولود یولد علی الفطرة» ظاهراً در تضاد است؛ در توجیه آن چنین فرمودهاند: ۱- ممکن است منظور از گمراهبودن، گمراهی قبل از بعثت پیامبر جباشد. ۲- ممکن است منظور این باشد که اگر نسبت به شما اهمال نظر میکردم و شما را سرشتتان که طالب راحتی و شهوت است، رها میکردم، گمراه میشدید و از فطرت پاکتان منحرف میگشتید. لغت «تخطئون» و «تخطئون» هردو خوانده میشود، چون مضارع «خطیء، یخطأ» است و اگر ماضی را «أخطأ» بدانیم، «تخطئون» نیز درست خواهد بود. لفظ «خطأ» هم در مورد اشتباه عمدی و هم غیر عمدی (سهوی) استعمال میشود.