احادیث قدسی

فهرست کتاب

مسلم، کتاب «الإیمان» باب: [الوسوسة في الإيمان]

مسلم، کتاب «الإیمان» باب: [الوسوسة في الإيمان]

۳۰- «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍسعَنْ رَسُولِ اللهِ جقَالَ: قَالَ اللهُ: إِنَّ أُمَّتَكَ لَا يَزَالُونَ يَقُولُونَ: مَا كَذَا؟ مَا كَذَا؟ حَتَّى يَقُولُوا: هَذَا اللهُ، خَلَقَ الْخَلْقَ، فَمَنْ خَلَقَ اللهَ؟».

۳۰. «از انس بن مالکساز پیامبر جروایت شده است که فرمودند: خداوند متعال می‌فرماید: «(ای محمد!) در میان امتت گروهی هستند [که شیطان آن‌ها را وسوسه می‌کند به طوری که]ه همیشه می‌گویند: چه کسی این و آن را آفریده است و چه طور چنین و چنان شد؟ [و این را ادامه می‌دهند] تا [جایی که] می‌گویند: این خداست که همه‌ی مخلوقات را آفریده است، پس چه کسی خدا را آفریده است؟» [۱۸].

۳۱- حدیث قبلی (حدیث شماره‌ی ۳۰] را مسلم به طریق دیگری از اسحاق بن ابراهیم از جریر از ابوبکر بن ابی شیبه از حسین بن علی از زائده و هردوی آن‌ها از مختار از انس ساز پیامبر جروایت کرده‌اند، با این تفاوت که در این حدیث با این سند، اسحاق نگفته است: «قَالَ: قَالَ اللّهُ: إِنَّ أُمَّتَكَ».

۳۲- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَسقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: لَا يَزَالُ النَّاسُ يَتَسَاءَلُونَ، حَتَّى يُقَالَ: هَذَا، خَلَقَ اللهُ الْخَلْقَ، فَمَنْ خَلَقَ اللهَ؟ فَمَنْ وَجَدَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئًا، فَلْيَقُلْ: آمَنْتُ بِاللهِ».

۳۲. «از ابوهریرهسروایت شده است که گفت: پیامبر جفرمودند: «مردم همچنان [در مورد آفرینش و خالق هستی] از هم می‌پرسند تا [به جایی می‌رسد که] گفته می‌شود: این [درست که] خدا مخلوقات را آفریده، پس خدا را چه کسی آفریده؟ هرکس چنین وسوسه‌ای به دلش راه یافت، بگوید: به خدا ایمان آوردم [و به وجود او باور دارم]».

۳۳- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَسقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: يَأْتِي الشَّيْطَانُ أَحَدَكُمْ، فَيَقُولَ: مَنْ خَلَقَ كَذَا وَكَذَا؟ حَتَّى يَقُولَ لَهُ: مَنْ خَلَقَ رَبَّكَ؟ فَإِذَا بَلَغَ ذَلِكَ فَلْيَسْتَعِذْ بِاللهِ وَلْيَنْتَهِ».

۳۳. از ابوهریرهسروایت شده است که گفت: پیامبر جفرمودند: شیطان به سراغ یکی از شما می‌آید و [او را وسوسه می‌کند و] می‌گوید: چه کسی فلان چیز و فلان چیز را آفرید؟ [و این را آنقدر ادامه می‌دهد] تا این که به او می‌گوید: چه کسی پروردگارت را آفریده است؟ پس هرگاه [بنده] به چنین حدی رسید، به خدا پناه ببرد و از آن دست بردارد (در باره‌ی آن فکر نکند)».

مسلم از ابوهریرهسدر چنین مسأله‌ای، روایات دیگری دارد، با این تفاوت که در آن‌ها لفظ «قال الله» نیامده است.

[۱۸] از ابوهریرهسروایت شده است که گفت: «گروهی نزد پیامبر جآمدند و عرض کردند: ای پیامبر خدا! به دل‌مان چیزهایی خطور می‌کند و ما را وسوسه می‌کند که برای هرکدام از ما سخت است که آن را به زبان بیاورد؛ پیامبر جفرمودند: آن را در درون داشته باشید، ولی به زبان نیاورید؟ جواب دادند: بله؛ فرمودند: این نشانه‌ی کمال ایمان است». در روایات دیگری چنین آمده است: از پیامبر جدر باره‌ی این وسوسه (فکرکردن در باره‌ی ذات خدا) سؤال شد و پیامبر جفرمودند: «اگر کسی در دلش در این زمینه وسوسه ایجاد شد، به خدا پناه ببرد و بگوید: «آمنت بالله» و در روایتی دیگر آمده است که بگوید: «آمنت بالله ورسوله»، در روایت دیگر فرمودند: «به خدا پناه ببرد و از آن دست بردارد». امام نووی/می‌فرماید: «احادیث واردشدده در این زمینه به این اشاره دارند که ترس از مطرح‌کردن و به زبان‌آوردن سخن در باره‌ی ذات خدا جدا از اعتقاد به آن، نشانه‌ی کمال ایمان است». گفته‌اند: شیطان از وسوسه به عنوان وسیله‌ای برای منحرف‌کردن کسانی استفاده می‌کند که از گمراه‌کردن‌شان با وسایل دیگر مأیوس شده باشد. او با کافر هرگونه که بخواهد برخورد و بازی می‌کند و نیازی به وسوسه‌ی او ندارد. بنابراین، به قول قاضی عیاض ایجاد وسوسه به خلوص ایمان مرتبط است یا به عبارت دیگر: وسوسه، علامت ایمان محض است. امام مازری می‌گوید: ظاهر حدیث به این اشاره دارد که انسان مؤمن باید به محض ایجاد وسوسه، بدون هیچ استدلالی از فکرکردن به آن و ابطال آن خودداری کند. چیز دیگری که در این باره می‌شود گفت این است که اندیشه‌ها و خیالات انسان دو نوع هستند: ثابت و غیر ثابت؛ آن نوع که غیر ثابت است و از شبهه‌ی به وجودآمده‌ای نشأت نگرفته است، وسوسه نامیده می‌شود و با روی‌گردانی از آن برطرف می‌گردد و چون گذراست، نیاز به استدلال ندارد؛ اما آن نوع از اندیشه و خیالاتی که ثابت و نشأت گرفته از شبهه است، جز با استدلال و تفکر برای ابطال آن، برطرف نمی‌شود. [شرح امام نووی بر صحیح مسلم].