بخاری، کتاب «التوحید» باب: [كَلاَمِ الرَّبِّ مَعَ أَهْلِ الجَنَّةِ]
۳۹۸- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس أَنَّ النَّبِيَّ جكَانَ يَوْمًا يُحَدِّثُ وَعِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ البَادِيَةِ: أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ، اسْتَأْذَنَ رَبَّهُ فِي الزَّرْعِ، فَقَالَ: أَوَلَسْتَ فِيمَا شِئْتَ؟ قَالَ: بَلَى، وَلَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَزْرَعَ، -فَأَسْرَعَ وَبَذَرَ- فَبَادَرَ الطَّرْفَ نَبَاتُهُ وَاسْتِوَاؤُهُ، وَاسْتِحْصَادُهُ وَتَكْوِيرُهُ أَمْثَالَ الجِبَالِ، فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: دُونَكَ يَا ابْنَ آدَمَ! فَإِنَّهُ لاَ يُشْبِعُكَ شَيْءٌ، فَقَالَ الأَعْرَابِيُّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! لاَ تَجِدُ هَذَا إِلَّا قُرَشِيًّا أَوْ أَنْصَارِيًّا، فَإِنَّهُمْ أَصْحَابُ زَرْعٍ، فَأَمَّا نَحْنُ فَلَسْنَا بِأَصْحَابِ زَرْعٍ، فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ج».
۳۹۸. «از ابوهریرهسروایت شده است که گفت: روزی پیامبر جبرای یارانش سخن میگفت: و در میان جمع حاضر فردی صحرانشین حضور داشت. پیامبر جفرمودند: یکی از بهشتیان از خداوند اجازه میخواهد که کشت کند، خداوند میفرماید: آیا مگر اکنون در میان نعمتها و چیزی که میخواهی، نیستی؟! جواب میدهد: چرا (بله)، اما من دوست دارم که کشت کنم، پس به او اجازه داده میشود و به سرعت بذر میافشاند و روییدن و رشدکردن و برداشت محصول آن در کمتر از یک چشم به هم زدن پایان مییابد و خرمنی به بلندی کوهها آماده میشود و خداوند متعال میفرماید: ای انسان! این را بگیر و بدان که هیچ چیزی تو را سیر نمیکند (قانع نمیکند)»، آن فرد صحرانشین [به قصد مزاح] گفت: ای پیامبر خدا! این فرد کسی نیست جز یک فرد قریشی یا انصاری (یا اهل مدینه است یا اهل مکه) زیرا تنها آنها کشاورزند (کار کشاورزی میکنند)، اما ما کشاورز نیستیم، پس این فرد از ما نیست و پیامبر جخندیدند».