احادیث قدسی

فهرست کتاب

نسائی، باب: [إِحْيَاءُ اللَّيْلِ]

نسائی، باب: [إِحْيَاءُ اللَّيْلِ]

۲۲۳- «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ، عَنْ أَبِيهِ ـ وَكَانَ قَدْ شَهِدَ بَدْرًا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ جـ أَنَّهُ رَاقَبَ رَسُولَ اللَّهِ جاللَّيْلَةَ كُلَّهَا، حَتَّى كَانَ مَعَ الْفَجْرِ، فَلَمَّا سَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ جمِنْ صَلَاتِهِ، جَاءَهُ خَبَّابٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! بَابُي أَنْتَ وَأُمِّي، لَقَدْ صَلَّيْتَ اللَّيْلَةَ صَلَاةً، مَا رَأَيْتُكَ صَلَّيْتَ نَحْوَهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَجَلْ، إِنَّهَا صَلَاةُ رَغَبٍ وَرَهَبٍ، سَأَلْتُ رَبِّيفِيهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ: فَأَعْطَانِي اثْنَتَيْنِ، وَمَنَعَنِي وَاحِدَةً، سَأَلْتُ رَبِّيأَنْ لَا يُهْلِكَنَا بِمَا أَهْلَكَ بِهِ الْأُمَمَ قَبْلَنَا، فَأَعْطَانِيهَا، وَسَأَلْتُ رَبِّيأَنْ لَا يُظْهِرَ عَلَيْنَا عَدُوًّا مِنْ غَيْرِنَا، فَأَعْطَانِيهَا، وَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لَا يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا، فَمَنَعَنِيهَا».

۲۲۳. «عبدالله بن خباب بن ارت از پدرش (یعنی خباب) که در جنگ بدر حضور داشت و با پیامبر جهمراه بود، روایت می‌کند که او (پدرش) یک شب، همه‌ی شب را مراقب پیامبر جبود که بداند ایشان چه اعمال و نمازهایی انجام می‌دهند، تا این که فجر طلوع کرد، وقتی که پیامبر جنمازش را به اتمام رساند، خباب نزد او آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدایت شود، امشب نمازی خواندی که تاکنون مانند آن را از شما ندیده‌ام بخوانید. پیامبر جفرمودند: بله (راست می‌گویی)، نمازی که خواندم، نماز تضرع و زاری و امید و ترس بود، در آن از پروردگارم سه چیز خواستم، دو تا از آن‌ها را به من بخشید و مرا از سومی منع کرد (سومی را نپذیرفت)، از پروردگارم خواستم ما را با چیزهایی که گذشتگان را با آن‌ها نابود کرد، نابود نکند، پس آن را از من پذیرفت و از پروردگارم خواستم دشمنان بیگانه را بر ما مسلط نکند، پس آن را از من پذیرفت و از پروردگارم خواستم که شما را به گروه‌های متفرق تبدیل نکند، اما آن را از من نپذیرفت». [پناه بر خدا از اختلافی که منجر به تفرقه شود].