احادیث قدسی

فهرست کتاب

مسلم، کتاب «الفضایل» باب: [فضل الحُبِّ فِي اللَّهِ]

مسلم، کتاب «الفضایل» باب: [فضل الحُبِّ فِي اللَّهِ]

۲۵۹- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَسقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّ اللهَ يَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلَالِي؟ الْيَوْمَ أُظِلُّهُمْ فِي ظِلِّي يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلِّي».

۲۵۹. «از ابوهریرهسروایت شده است که گفت: پیامبر جفرمودند: خداوند روز قیامت می‌فرماید: «کجایند کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست می‌داشتند؟! امروز آن‌ها را زیر سایه‌ام جای خواهم داد، روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه‌ی من نیست».

۲۶۰- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَسعَنِ النَّبِيِّ ج: أَنَّ رَجُلًا زَارَ أَخًا لَهُ فِي قَرْيَةٍ أُخْرَى، فَأَرْصَدَ اللهُ عَلَى مَدْرَجَتِهِ مَلَكًا. قَالَ: أَيْنَ تُرِيدُ؟ قَالَ: أُرِيدُ أَخًا لِي فِي هَذِهِ الْقَرْيَةِ، قَالَ: هَلْ لَكَ عَلَيْهِ مِنْ نِعْمَةٍ تَرُبُّهَا؟ قَالَ: لَا، غَيْرَ أَنِّي أَحْبَبْتُهُ فِي اللهِقَالَ: فَإِنِّي رَسُولُ اللهِ إِلَيْكَ بِأَنَّ اللهَ قَدْ أَحَبَّكَ كَمَا أَحْبَبْتَهُ فِيهِ».

۲۶۰. «از ابوهریرهساز پیامبر جروایت شده است که فرمودند: فردی یکی از برادرانش را در روستایی دیگر زیارت کرد (فردی به روستایی برای دیدار با برادر دینیش رفت). خداوند فرشته‌ای را سر راهش فرستاد، فرشته گفت: کجا می‌خواهی بروی؟ جواب داد: به دیدار با یک برادر دینیم در این روستا می‌روم، فرشته گفت: آیا پیش او مالی داری که می‌خواهی سود آن را از او بگیری (آیا حقی بر تو دارد)؟ گفت: خیر تنها به خاطر خداوند متعال او را دوست دارم [پس به دیدارش می‌روم]، فرشته گفت: پس، من فرستاده‌ی خدا به سوی تو هستم [و از طرف خدا به تو این پیام را دارم که] خداوند تو را دوست دارد، همچنانکه تو برادرت را به خاطر او دوست داری».

امام مالک، الموطأ

۲۶۱- امام مالک با همان الفاظ روایت شده از مسلم (حدیث شماره‌ی ۲۵۹) این حدیث را ذکر کرده است، با این تفاوت که به جای لفظ «بِجِلَالِيْ» که مسلم آورده است لفظ «لِجَلَالِيْ» را ذکر کرده است.

۲۶۲- «عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍسقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ، وَالْمُتَجَالِسِينَ فِيَّ، وَالْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ».

۲۶۲. «از معاذ بن جبلسروایت شده است که گفت: از پیامبر جشنیدم که می‌فرمود: خداوند متعال می‌فرماید: محبتم نسبت به کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست دارند و به خاطر من با یکدیگر می‌نشینند (یکدیگر را ملاقات می‌کنند) و به خاطر من به یکدیگر کمک و بخشش می‌کنند، واجب شد (محبتم شامل این افراد می‌شود)».

[امام مالک حدیث قبل (حدیث شماره‌ی ۲۶۲) را با روایت دیگری ضمن بیان داستان جالبی به شرح زیر ذکر کرده است]:

۲۶۳- «عَنْ أَبِي إِدْرِيسَ الْخَوْلَانِيِّ، أَنَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ مَسْجِدَ دِمَشْقَ، فَإِذَا فَتًى شَابٌّ بَرَّاقُ الثَّنَايَا، وَإِذَا النَّاسُ مَعَهُ (وَفِيْ رِوَايَةٍ: وَمَعَهُ مِنَ الصَّحَابَةِ عِشْرُونَ وَفِيْ رِوَايَةٍ: ثَلاَثُون) إِذَا اخْتَلَفُوا فِي شَيْءٍ أَسْنَدُوا إِلَيْهِ، وَصَدَرُوا عَنْ قَوْلِهِ، فَسَأَلْتُ عَنْهُ، فَقِيلَ: هَذَا مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ، فَلَمَّا كَانَ الْغَدُ هَجَّرْتُ، فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِي بِالتَّهْجِيرِ، وَوَجَدْتُهُ يُصَلِّي، قَالَ: فَانْتَظَرْتُهُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ، ثُمَّ جِئْتُهُ مِنْ قِبَلِ وَجْهِهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ، ثُمَّ قُلْتُ: وَاللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكَ لِلَّهِ، فَقَالَ: أَاللَّهِ؟ فَقُلْتُ: أَاللَّهِ، فَقَالَ: أَاللَّهِ؟ فَقُلْتُ: أَاللَّهِ، فَقَالَ: أَاللَّهِ؟ فَقُلْتُ: أَاللَّهِ. قَالَ: فَأَخَذَ بَحَبْوِ رِدَائِي (وَفِيْ رِوَايَةٍ: بِحَبْوَتَيْ رِدَائي) فَجَبَذَنِي إِلَيْهِ، وَقَالَ: أَبْشِرْ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ، وَالْمُتَجَالِسِينَ فِيَّ، وَالْمُتَزَاوِرِينَ فِيَّ، وَالْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ».

۲۶۳. «ابو ادریس خولانی می‌گوید: وارد مسجد دمشق شدم. ناگاه با جوانی با دندان‌های سفید و براق (خوش سیما) روبه‌رو شدم که مردم با او بودند (گرد او جمع شده بودند)، (در روایتی آمده است که بیست نفر و در روایتی سی نفر صحابه با او بودند) و وقتی در مسأله‌ای باهم اختلاف نظر پیدا می‌کردند، آن را به او واگذار می‌کردند و سخن او را مبنا قرار می‌دادند، من هم در باره‌ی او پرسیدم که کیست؟ گفته شد: او معاذ بن جبل است. فردا که صبح زود بیدار شدم، دیدم که زودتر از من بیدار شده است و او را در حال نمازخواندن دیدم، منتظرش ماندم، تا این که نمازش را تمام کرد، آنگاه از روبه‌رو نزدش رفتم و عرض کردم: به خدا سوگند تو را به خاطر خدا دوست دارم، گفت: تو را به خدا چنین است؟ گفتم: به خدا سوگند چنین است. گفت: به خدا سوگند؟ گفتم: به خدا سوگند، گفت: به خدا سوگند؟ گفتم: به خدا سوگند، پس گوشه‌ی عبایم را گرفت و مرا به سوی خود کشید و گفت: تو را مژده باد! من از پیامبرجشنیدم که می‌فرمود: خداوند متعال می‌فرماید: «محبتم نسبت به کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست دارند و به خاطر من با یکدیگر می‌نشینند و به خاطر من یکدیگر را ملاقات می‌کنند و به خاطر من به یکدیگر کمک و بخشش می‌کنند، واجب شد (محبتم شامل این افراد می‌شود)».

طبرانی در روایت حدیث این را هم اضافه دارد: «وَالْمُتَصادِقِيْنَ فِيَّ» «و کسانی که [به خاطر من (خدا)] باهم صادق هستند [و ارتباطی صادقانه و خالصانه در راه من باهم دارند]».

زرقانی می‌گوید: این حدیث صحیح است و حاکم می‌گوید: این حدیث براساس شرط امام بخاری و امام مسلم صحیح می‌باشد.

ابن عبدالبر هم می‌گوید: سند این حدیث صحیح می‌باشد.

در مورد معنای «الْمُتَبَاذِلينَ فِيَّ» گفته شده: یعنی کسانی که جان و مال‌شان را به خاطر خدا و در راه او می‌دهند و خرج می‌کنند.