خنساء:
چهار پسرش را در جنگ قادسیه از دست میدهد
انسان بدون ایمان، همانند پَرکاهی در معرض وزش باد است که در هیچ حالی استقرار ندارد و در جائی آرام نمیگیرد هرجا باد بوزد، آن را با خود میبرد. و انسان بدون ایمان، هیچ ارزش و ریشهای ندارد. او انسانی مضطرب و ملول و آشفته است که حقیقت خود و راز وجودش را نمیشناسد.
نمیداند که چه کسی لباس زندگی را به تن او کرده و چرا آن را به تن او کرده، و چرا پس از مدتی آن را از تن او در میآورد؟
انسان بدون ایمان، قلبش چیزی را درک نمیکند، گوشش نمیشنود و چشمش نمیبیند. و جامعه بدون ایمان، جامعه جنگل است هرچند ظواهر تمدن آن را درخشان کرده باشد؛ چون زندگی در چنان جامعهای، از آنِ کسی است که قدرت بیشتری دارد نه از آن کسی که تقوا و فضل بیشتری دارد، این جامعه، جامعه تیرهروز و بدبخت است هرچند با ابزار و وسایل رفاه و آسایش آراسته باشد.
همانا ایمان است که تاریکی وحشتانگیز را به نور تابان، و دلهای مرده را به درونهای زنده، و بردگان را به سروران امتها، و ضعیفان و درماندگان را به رهبران ملتها و نسلها، تبدیل میکند.
به همین خاطر امتها پس از افتادگی برنمیخیزند و پس از ضعف، قوت نمیگیرند و پس از سقوط پیشرفت نمیکنند مگر پس از آنکه ایمان، پرده دلها را لمس کند.
همه ما میدانیم که کوه کندن یا تغییر جهت آب رودخانهها از تغییر دادن دلها و عقلها آسانتر است. به رغم آن، ایمان تنها چیزی است که دلها به وسیله آن تغییر مییابند و عقلها به وسیله آن، نورانی میشوند. پس ایمان به خداوند یکتاست که شگفتیها را میآفریند و شکل و رفتار انسان را در یک آن تغییر میدهد. اگر تو انسانی را در جاهلیتش میشناختی و سپس بار دیگر او را پس از اسلام آوردنش یا پس از توبهاش (اگر از مسلمانان گناهکار باشد) ببینی، انگار انسانی دیگر را دیدهای و گوئی خداوند، او را پس از مرگش زنده گردانیده است [۳۶۸].
[۳۶۸] و لا تموتن إلا وأنتم مسلمون، اثر نگارنده، ص ۶۵-۶۷ با تصرف.